خانواده برتر

احتمال رد شدن پیشهناد ازدواج در این مواقع بسیار بالاست. چون آژیر عدم امنیت و قرار برای فرد مقابل به صدا در میاد. یه واکنش لحظه ایه.

فکر کنم تعقیب کنی آدرس منزل شان را پیدا کنی و به مادرها بسپاری بهتر باشد تا اینکه خودت مستقیما به دختر بگی

ولی یه سوالی برایم پیش آمد یعنی با یک بار دیدن دختر در حد دو دقیقه به این نتیجه رسیدی که مورد خوبیه برای ازدواج و مهم ترین تصمیم زندگی ات را در عرض دو دقیقه میگیری؟؟

چقدر دوستان غیرمنطقی راهنمایی کردن

وقتی شما میخوای بری طرف کسی باید چیزهایی داشته باشی که طرف هم در نگاه اول از شما خوشش بیاد 

از اونجایی ک ی عمل ناخوداگاه هست بیشتر خانم ها خودشون هم نمیدونن چطور میشه ک به ی پسر اجازه حرف زدن میدن و به یکی دیگ ن 

شما در چند ثانیه اول میتونی تاثیر بزاری 

کاریزما نوع راه رفتن نوع حرف زدن بادی لنگویج و .... 

همه ی این چیزارو هم در پکیج های مرد آلفا تدریس میشه

در ابتدا باید یک توضیح باید بدم:

اولا که شما قرار نیست پیشنهاد ازدواج بدید اونم به دختری که توی خیابون دیدید!

پیشنهاد ازدواج اینقدر ساده و مسخره باید انجام بشه آیا؟ اونم بدون هیچ شناخت اولیه ای؟

هر ارتباطی هم که بگیرید باید شک کنید به اون ارتباط. چراکه اگر دختری در عرض چند دقیقه ای که شما اون رو در خیابون و... دیدید به شما جواب مثبت داد یعنی نرمال نیست.

مطمئن باشید چیزی که شما رو به فکر ایجاد ارتباط در اوت لحظه میکنه جذابیت ظاهری و سطحی یک دختر هست. که این برای خواستگاری اصلا و ابدا کافی نیست.

و اما راه حل:

اگر از دختر خانمی در جایی خوشتون اومد به طوری که هیچ راه ارتباط ثانویه ای و امکان دسترسی مجددی وجود نداشت، باید صرفا با یک سلام و احوال پرسی ساده و سپس ارائه توضیحتون برای ازدواج شروع کنید و بلافاصله شماره منزل یا مادرشون رو بگیرید که خانوادتون با خانوادشون بعدا تماس بگیرن. (به هیچ وجه شماره خودتون و ایشون نباید رد و بدل بشه وگرنه حالت دوستی پیدا میکنه و باعث سو تفاهم میشه)

البته میگم این روش قطعی نیست و اگر دنبال دخترهای سربه زیر میگردید چنین روشی بعید میدونم جواب بده.

خلاصه اینکه جای بررسی خانم ها در فضاهای عمومی مثل خیابون و بازار، بهتره اگر قصد ازدواج دارید به مادر یا بزرگتر های خانواده بسپارید تا اقدام لازم رو انجام بدن.

یک ازدواج موفق با عشق در یک نگاه و برانداز کردن قیافه و اندام و ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف به این شکل ایجاد نمیشه. پس سعی کنید از راه درست وارد بشید.

آره ی بار یه مورد اینجوری پیش اومد و متاسفانه مورد پرید و نتونستم چیزی بگم ...

گاهی یه رفتار از کسی میبینی که نشونه بلوغ عقلی و ... اون فرده یا ممکنه از چهره کسی خوشت بیاد و بخوای درمورد اخلاق ش هم بدونی

به هر حال میشه با تعیقب ادرس منزل رو پیدا کرد و همچنین شماره تلفن بدست اورد 

بعد با بزرگترها در میون بگذارن حالا مادری خاله ای عمه ای چیزی بره اتفاقی از اونجا رد بشه و دختر ببینه و ازش خواستگاری کنه و شماره تلفن بگیره و قرار خواستگاری رو معین کنن 

خیابان و مکان عمومی جای مناسبی نیس... اگرم خواستی  ترجیحا وقتی تنها بود برو جلو! اگه ادم پیشش باشه همون یک درصد هم شانس ک داری از بین میره

قراره اینجا نظرمونو اعلام کنیم و به نظر من اگه من جای شما بودم نگران میشدم که اونقدر زندگیم خالیه که با یک نگاه عاشق میشم و رنگ و بوی همه چیز به همین آسونی برام تغییر میکنه و حتی بدون اینکه کلمه ای با شخصی صحبت کنم و باهاش وقت بگذرونم برای ازدواج و یک عمر زندگی مشترک انتخابش میکنم...

سلام به همه 

همچنین شخصی معرفی بشه برای خاستگاری از دخترم(مثلا در آینده)،حتی اجازه اومدن به خونم رو هم بهشون نمیدم.

تو خیابون و بازار و... یک لحظه ببینه و مثلا بگه چه دختر خوشگل و مناسبیه و رفتار خوبی داره پس برم برا خاستگاری؟؟؟

😑 

احتیاط کن،بدجوری ظاهربین برخورد میکنید.

به عنوان همجنست پیشنهاد میدن دختر خیابون و بازار و بگذار برای همونخیابون و بازار بمونه.توی خیابون و بازار احتمالش بسیار کمه که جفت مناسبی رو پیدا کنید.

((البته که همه چیز سلیقه شما هست و بسته به سن و سال خانومی که در نظر میگیرید،احتمال جواب مثبت شنیدن هم متغیر هست))

با تعقیب کردن، احساس امنیت دختر به خطر میفته و دختر فراری میشه . 

چطور به یه دختر پیشنهاد ازدواج بدیم؟

"سلام خانم محترم

امکانش هست شماره پدرتون رو داشته باشم؟"

لطفا اون گزینه تعقیبو بی خیال شید

دختر خیلی حس بدی میگیره

فکر میکنه پسر میخواد مزاحمش بشه که دنبالش را افتاده

من دخترم

فقط همینو میخواستم بگم که اگه با چنین موردی مواجه شدم بلاشک فکر میکنم کلا کارش اینه که تو رستوران و خیابون و.. بگرده و پیشنهاد ازدواج بده. 

بنظرم کلا روش خوبی نیست که توی کوچه خیابون بخوای همسر ایندتو پیدا کنی و با یک نگاه ازش خوشت بیاد و بری بگی میشه شماره والدینتون داشته باشم نیتم خیره ؟ 

من باشم به عقل این ادم شک میکنم مگه ازدواج لباسه که توی یه لحظه خوشت بیاد 

دوست عزیز اونایی که شما ازشون اسم بردید خودشون بتا هستن، چون چیزایی که از خارجی ها یاد گرفتن رو با تحریف به خورد مردم میدن، به نظرم مستقیم از منبع اصلی یاد بگیرن مردم بهتره تا از یه کلاش که خودش هنوز بتا هست. جالبه که اکثر منابع خارجی اصلی خودشون این چیزا رو مجانی در یوتیوب یا سایتشون قرار میدن و این افراد میخوان این چیزا رو که مجانی موجود هست رو بفروشن اونم با تحریف چون من مقایسه کردم دیدم که چیزایی که خودشون خوششون نیومده رو عوض کردن با نظر شخصی خودشون که بد تر از اینکه کمک کنه بقیه رو گمراه هم میکنه تو مواردی.

به به بچه مثبت

تعقیبی که دخترخانم متوجه نشود نه اینکه مثل اراذل هول بازی و سبک بازی در بیارند و خانم را بترسانند

ممنون از آقای محسن نجفی

بهترین جواب را دادید 

سپاس از راهنماییتون

سلام مقابل دختر مورد نظر زانو بزن و بگو آیا حاضری تا آخر عمر ملکه من باشی و من سربازت.😂😂

سلام

برای من پیش اومده:

ببخشید خانوم میتونم یه لحظه باهاتون صحبت کنم؟ قصد مزاحمت ندارم. بنده فلانی(اسم و فامیل) هستم میخواستم اگر امکانش هست شماره تون رو داشته باشم برای امر خیر/آشنایی برای ازدواج

خب اینجا واکنش طبیعی ما دخترا اینه که رد می کنیم ولی شما اصرار کنید😂😂

سعی کنید اعتماد طرف رو جلب کنید.

دختر رو سوال پیچ نکنید ، فقط در همین حد که شماره تماس بگیرید بسنده کنید، آشنایی رو بزارید واسه بعد از اینکه خانواده ها تایید کردند.

 اگر خودتون شغل مناسب یا ویژگی خاصی دارید که فکر می کنید تو تایید گرفتن موثره بدون اغراق و بزرگنمایی تو یک جمله بیانش کنید.

سخن پایانی:

اگه دختر خوشگل میخواید با مادر و خواهرتون اقدام نکنید ، سوای اینکه بخاطر حسادت و رقابت زنانه بهتون دختر خوشگل پیشنهاد نمیدن ، ما خوشگلا هم پسر تیتیش مامانی نمیخوایم ، با تشکر💐😁

به آقای محسن نجفی

نه آقای محترم، امکانش نیست😅

چن روز پیش یه کلیپی دیدم جالب بود یه پسری تو فرودگاه نشسته بود و از یه دختری خوشش اومد و سریع رو یه کاغذ از خودش نوشت و گفت من از شما خیلی خوشم اومده و در ادامه نوشت  حالا با این ویژگی ها اخلاقیم موافق اشنایی بیشتر برای ازدواج هستی؟ خودکارم بهش داد که بنویسه ... میتونی ازین روش استفاده کنیی حالا شما میتونی متن رو تغییر بدی

لطفا کسی رو تعقیب نکنید 

همه دخترا بهم جواب منفی میدن سمت هر کی میرم 

منفی که میشنوم باز تلاش میکنم ولی بار دوم و سوم هم جواب منفی میشنوم کسی باهام حال نمیکنه 

به یکی 

منم قبول دارم که به کسی که یهویی دیدی نمی شه پیشنهاد ازدواج داد.

اما شمام یهویی رفتی سر بحث اقدام صفر تا صدی توسط بزرگتر ها!

من می گم همکلاس دانشگاه یا همکار که حداقل چند ماهه شناختیمش مورد مناسب تریه. که بعد به بزرگترم بگیم پا پیش بذاره.

نه اینکه کلا به بزرگتر بگیم برامون انتخاب کنه از صفر تا صد! این در واقع باید آخرین راه حل باشه.

سلام

به نظرم اگر فقط از ظاهرش خوشتون اومده بیخیال بشید اما اگر به غیر از ظاهر از رفتار و اخلاقش هم خوشتون اومده مثلا از نجابت یا مودب بودن یا سایر ویژگی‌های مثبت اخلاقی اگر میتونید به صورت حرفه ای بدون اینکه دختر متوجه بشه و احساس ترس یا ناامنی کنه تعقیبش کنید تا مثلا خونه یا محل کارش رو پیدا کنید و بعد از طریق خانواده یا دوست یا بزرگتری اقدام به اشنایی بیشتر کنید. اگر تعقیب کننده حرفه ای نیستید اما ظاهر و رفتار موجهی دارید که دختر فکر نکنه میخواید مزاحمش بشید مودبانه بگید که میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم. من مجردم و مثلا از فلان رفتار و برخورد شما خوشم اومده امکان داره برای اشنایی بیشتر به قصد ازدواج شماره پدر یا برادرتون رو داشته باشم؟

دلیل جواب منفی رو نمیگن؟ شاید یه اخلاق و رفتارها یا نحوه بیان درخواست، طرز نگاه یا تیپ لباس پوشیدن دارید که بعضی دخترا خوششون نمیاد. 

چطور با اون دخترا اشنا و پیشنهاد ازدواج میدید؟ چه مدت بعد اشنایی؟ از نظر تحصیلی، کاری چه طور هستید؟ اون دخترا از نظر تحصیلی، کاری/  مالی یا ظاهری چطور هستن؟

سلام

معمولا ماشین و تیپ و لباس قبل شما حرف میزنند البته اسم اون سه فقره بالا در اصل جنم و جربزه است اشتباه معنا شده! اگر اجاره ای نباشد بهتره!!! البته باید مراقب باشی طرف مقابل هم از این روش برای همسریابی استفاده نکرده باشد!!!! 

سلام.

نمیدونم منظورتون دقیقا چه مقدار آشنایی در این جور مکان هاست.
یعنی فقط در حد چند لحظه ایشون رو دیده باشید و یا مثلا در حد چند ساعت ؟
خب من چند تا درخواست شاید تقریبا این طوری از طرف آقایون برام پیش اومده که تو همشون یه جورایی جواب رد دادم بهشون.چون که همون اول و با دیدن رفتارهاشون از نظرم خیلی مناسب من نبودن و هم این که گاهی شرایط قبول درخواستشون رو هم نداشتم.
با اجازتون گفتم از مثلا تجربیاتم بگم که شاید به درد کسی بخوره.
ببخشید اگر من خیلی دقیق و طولانی تعریف میکنم برای اینه که ابهامی کلا از همه لحاظ برای شما و بچه ها نباشه و نظرم بهتر بتونه کمکتون کنه و شاید تجربه ای هم شد برای بقیه.😊 مخصوصا دختر خانم ها😅😊.

حالا دو تا شون رو تعریف میکنم با اجازتون.😅😁

خب فکر میکنم دوسه سال پیش بود که من راستش میخواستم از یه قسمت از خیابون ماشین بگیرم که برسم به قسمت ماشین های خودمون که اون جا دوباره ماشین بگیرم و برم خونمون که تو روستا هست.
و شاید پای پیاده ده دقیقه راه بود که برسم اون جا.
ولی چون عجله داشتم برای همین با خودم گفتم این مسیر ده دقیقه ای رو هم ماشین بگیرم تا زودتر برسم .چون با ماشین اون مسیر شاید یکی دو دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید.
خب اون جا کلا مردم کم ماشین میگرفتن ، ولی خب تا حالا چند بار از اون جا ماشین گرفته بودیم.
حالا این بار شانس من کسی نبود مسافر ببره 😐
خب من دیدم که یه ماشین ایستاد و من فکر کردم شاید برای من ایستاده و شیشه سمت شاگرد پایین بود و ازشون پرسیدم که ببخشید تا اون مسیر میرید؟ ولی ظاهرا داشتن با تلفن حرف میزدن و چون جواب ندادن منم دیگه رفتم عقب تر و منتظر ماشین دیگه شدم.
یکی دو دقیقه دیگه که منتظر موندم بازم کسی مسافر نمی‌برد.
بعد دیدم اون آقا بوق میزنن و تو آینه اشاره می‌کن که بیام سوار شم.
منم با خودم گفتم آها پس شاید اون موقع داشتن با موبایل حرف میزدن و بالاخره الان مسافر میبرن.
منم رفتم صندلی عقب سوار شدم و بعد ایشون گفتن ، چرا هر چقدر صدات میکنم و بوق میزنم نمیای؟ منم مودبانه گفتم ببخشید متوجه نشدم و حواسم نبود.
کلا از این نحوه حرف زدنشون و لحن مثلا مهربون و مفرد خطاب کردنشون خوشم نیومد همین اول. ولی خب دیگه سوار شده بودم 😐😅و ایشون هم راه افتاده بودن و هم خب فکر کردم همین طوری میگن و منظوری ندارن. (قضاوت سریع کار نادرستیست😌😝😅)
من تا سوار شدم ایشون چند ثانیه بعد شروع کردن از خودشون گفتن🙄😐.
یادم نمیاد دقیقا چی گفتن . فکر کنم اینا رو گفتن که کارمندم و خونه و ماشین دارم و دنبال یه دختر خوب مثل شما میگردم و اینم فکر کنم گفتن که اگه میشه شمارتون رو داشته باشم.
( حالا البته تو این چند لحظه کوتاه که شاید دو دقیقه هم نشد چه طور به مثلا شخصیت من پی بردن ؟؟.....این رو دیگهه نمیدونم)
خب ایشون تا شروع کردن از خودشون گفتن ، من کلا شکه شدم و ترسیدم.
من خب سوار ماشین ایشون به عنوان مسافر کش شده بودم و احساس می‌کردم فریب خوردم و تو عمل انجام شده قرار گرفتم و سوار ماشین ایشون نشدم که در مورد این چیز ها صحبت کنیم. در اون لحظه کلی از دست خودم عصبانی بودم که چرا خودمو انداختم تو این شرایط که الان نمیدونم این آدم چه طور آدمیه و قصدش چیه و یه وقت آبرو ریزی چیزی نشه و....
چون اون منطقه کلا آشنا زیاد رد میشد و جایی هست که مسیر مسافر کشی به سمت بازار هست و مسیر مردم و آشناهامون تو شهر و روستاست.
کلا هر کسی از روستا هم که بخواد بره خونشون، از این مسیر میان.
حالا این وسط یکی منو ببینه و فکر بد نکنه هم باعث ترسم شده بود.
ایشون همین طور داشتن برای خودشون حرف میزدن و من بیشتر به این فکر میکردم که میمردی حالا مثلا این مسیر رو هم پیاده میومدی؟ خییلی هم دیرت نمیشد و دفعه آخرت باشه و بشه برات تجربه و....
من کلا از همون جمله ببخشید متوجه نشدم تا وقتی که برسیم هیچی نگفتم و نگاهشون هم نمیکردم.
بعد ایشون میگفتن چرا هیچی نمیگید؟ یکم هم خندشون گرفته بود و شاید هم مسخره میکردن 🙄و....که چرا من مثل مجسمه وایسادم و چیزی نمیگم.
من اون موقع فقط یه دستم به دستگیره در بود😐😅😐 که اگر خواستم بگم وایسن و واینستن ، خودم در ماشین رو باز کنم و البته از حرص و عصبانیت و ترس یه کلمه هم نمیتونستم حرف بزنم و خب تا حالا همچین موقعیتی برام پیش نیومده بود . و چون جای خوبی هم نبود، من نمیخواستم خیلی شلوغش کنم و یا که حالا کاری کنم که ایشون هم جو گیر بشن و آبرو ریزی پیش بیاد و کسی ببینه.
ولی خب چون میدونستم الان می‌رسیم چیزی نگفتم تا برسیم ، چون خیلی مسیر کوتاهی بود.
چند ثانیه بعد رسیدیم و گفتم وایسن و کرایه اشون رو به سمتشون گرفتم و گفتم بفرمایید.
تو اون‌جا هم خیلی نمیشه توقف کرد و محل مسافر کش هاست.
ایشون هم دیگه متوجه شدن که من قصد دارم پیاده شم و گفتن نه من مسافر کش نیستم و برید و ....(البته ایشون فکر کنم کلا من رو مفرد خطاب میکردن ، ولی من کلا با مرد های غریبه جمع حرف میزنم .) دادن کرایه بهشون هم از روی بی احترامی نبود. خب من فکر کردم که ایشون مسافر میبرن و برای همین خواستم با پول دادن بهشون بگم که فقط خواستم سوار یه مثلا ماشین بشم که بیارم تا این جا و هم این که به هر حال تا اون جا آورده بودنم و کرایشون بود خب . و هم این که خواستم که اگر کسی دید که من از این ماشین پیاده شدم ببینن که خواستم کرایه بدم بهشون و سوار ماشین غریبه نشدم و بقیه فکر کنن که مسافر کش هستن. چون که مسافر کش ها معمولاا همکار های خودشون رو می‌شناسند.ولی خب به هر حال عقل حکم می‌کرد کرایه به سمتشون بگیرم  و از همه لحاظ بهتر بود.
خلاصه دیگه من پیاده شدم و ایشون هم رفتن.
خب این از ایشون. 😅😐

چند وقت بعد دوباره اومدم شهر ( خوش بیام واقعا😅😐)و تو پیاده رو داشتم دنبال آدرس یه بانک میگشتم.
بعد یه آقا رد شد . ( این آقا خیلی شبیه اون آقای قبلی بودن😅😐 البته فکر نکنم خودشون باشن ولی شبیهون بودن. و دفعه قبلی اون یکی آقا هم یه ۱۰۰ متر اینایی پایین تر دیدمشون😅. من کلا تا مدت ها از این منطقه رد میشدم همش ترس داشتم . ولی الان دیگه یادم رفته تقریبا . ولی فکر کنم دیگه هر کی رو ببینم شبیه این دو نفر از صد کیلومتریشون هم رد نشم 😅واقعا شبیه هم بودن ها🤔😅)
خلاصه این که به این آقا گفتم که ببخشید این جا یه بانک بود؟ گفتن آره فکر کنم پایین تر هست و فکر کنم گفتن هم که شاید بسته باشه .
منم یکم رفتم پایین تر و دیدم بسته هست، بعد دوباره برگشتم .
وقتی برگشتم ، اون آقا هنوز اون جا بودن و فکر کنم گفتن که بسته بود؟منم گفتم آره و خیلی ممنون و اینا....و رفتم دیگه.
بعد خب من داشتم راه میرفتم که متوجه شدم این آقا دارن با من حرف میزنن و همزمان و تقریبا کنار من و یکم عقب تر دارن با من راه میان و دقیق یادم نمیاد که ایشون هم چی میگفتن و فکر کنم میگفتن که قصدم خیره و با هم آشنا بشیم و شماره و ...و اگه قبول نمیکنی بگو تا برم.
منم هیچی نمیگفتم و اصلا واینمیستادم😅فقط سرعت راه رفتنم رو زیاد تر میکردم و به سمت دیگه خیابون که اون آقا نبودن نگاه میکردم، که ایشون متوجه بشن که من تمایلی ندارم و برن و جوابشون رو نمیدادم( من کلا این جور موقع ها لاااالم😅😐)
آخه جلومون هم همون مسافر کش ها بودن که همیشه اون جا هستن . خب یه ۲۰ متر ، ۳۰ متری باهاشون فاصله داشتیم و کم‌کم داشتیم بهشون می‌رسیدم و واقعا زشت بود که فکر بد کنن ولی خب حس میکردم که اگر برم سمت اونا دیگه ایشون هم بی خیال میشن . آخه اون مسافر کش ها سرشون درد میکنه برای دعوا و چاقو کشی😅😐.( که البته این کار خیلی هم خوب نیست 😊😁)
من اصلا حتی نمیتونستم یه کلمه هم به ایشون جواب بدم که نه . و یا نه قصد آشنایی واینا ندارم . و یا لطفا مزاحم نشید. هیچ وقت حتی اگه بهترین رفتار و شخصیت و موقعیت رو هم داشتن، من جایی که پونصد نفر آشنا هستن ، واینمیستم با پسری در مورد این چیز ها حرف بزنم و یا سرم رو به سمتشون نمیبردم که باهاشون حرف بزنم ، که این موقع اون افراد و یا یه آشنا ببینه و آبروی خانوادم رو ببرم که خدایی نکرده و خب ممکنه یه وقت بقیه فکر بد کنن.
به هر حال فرهنگ روستا هم یه طوریه و فکر میکنم خودخواهیه که من آبروی خانوادم رو در نظر نگیرم.
ما افراد روستا ها یه جورایی همه با هم فامیلم و همدیگه رو می‌شناسیم . فکر کنید افراد روستاهای مختلف و یا آشناهامون که در شهر هستن، ممکنه بیشتر از هزار نفر باشن و منو می‌شناسن. فقط کافیه یکیشون منو ببینه و اونوقت نمیدونم که چی میشه.
ویا این مسافر کش ها که ممکنه هر وقت من از این جا رد بشم دیگه بشناسنم. و وجهه خوبی نداره‌.البته اگر که بازم هیچ افراد آشنایی شاهد صحبت ما در مثلا خیابان و بازار و...هم نباشن، من نمیدونم به هر حال احساس خوبی ندارم که با یه آقای غریبه حرف بزنم . اونم کسی که رفتار مناسبی ازش ندیده باشم.و همچنین برای صحبت این طوری از خانوادم اجازه ای ندارم.
و خب دیگه اون آقا دیدن که داریم به اونا نزدیک میشیم و دیگه رفتن و دنبالم نیومدن.
آخیشش🥺.
خب من واقعا اون موقع حس ترس و استرس خیلی بهم وارد شد.
تازه گاهی هنوز که هنوزه وقتی یاد رفتار های این طوری میفتم که البته این فقط دوتاشون بود ، اون احساس ترس رو دوباره احساس میکنم.ولی اینقدر دیگه ناراحت نمیشم و فراموش کردم.
اصلا جای مناسبی نبود برای درخواست دادن. و نحوه درخواست دادنشون هم از نظرم اصلا جالب نبود ، چه از طرف این آقا ، چه از طرف اون آقای قبلی.
و هم این که رفتارشون یه جوری بود که من شک می‌کردم که واقعا هدفشون ازدواج باشه.

و خب چیزی که من یکم به عنوان تجربه کسب کردم برای این دو تا آقا ، اینه که باید برای آقای اولی میرفتم و ابتدا می‌پرسیدم و دلیل اشاره اشون رو میپرسیدم و میگفتم که بله آقا با من کار داشتید؟ یا بگم ببخشید میخواستم تا اون آدرس برم.
و اگر همون اول با همون لحن مثلا مهربون میگفتن که چرا هر چقدر بوق میزنم و صدات میکنم نمیای ؟ اصلا سوار نمی‌شدم.
البته شاید هم تا سوار نمی‌شدم این طور حرف نمیزدن‌ . ولی به هر حال اول ازشون می‌پرسیدم بهتر بود و شاید اصلا دیگه این طوری هم مزاحم ایشون نمی‌شدم.
حالا شاید مثلا یکی بگه اصلا رفتار بدی نیست و خیلی هم خوب برخورد کردن ، ولی خب من خوشم نیومد که کسی که خانم غریبه ای رو برای اولین بار میبینن ، به این سرعت باهاش مهربون و صمیمی بشه.
و تجربه بعدی اینه که جایی که زیاد برای مسافر بردن نیست واینستم و پای پیاده مسیر رو بیام🤧😅.
و یا تنها نباشم که از اون جا ماشین بگیرم و یا سوار ماشینی نشم که خیلی به ماشین مسافر کش نمیخوره. چون متاسفانه تاکسی هم نیستن و شخصی هستن.
و هم این که فهمیدم بعضی جاها باید قاطع تر رفتار کنم.
برای اون آقای دومی هم تجربه اینه که تا جای ممکن دور سر بزنم و دنبال یه خانم بگردم که ازش آدرس بپرسم😐.
و یا برم از مغازه دارای اطراف بپرسم و اگر کسی نبود و اگه یه عابر آقا دیدم اونوقت ناچاراََ برم از ایشون سوال بپرسم.
و یا شاید دفعه دوم نباید از اون آقا تشکر میکردم؟🤔😅 ولی اونوقت فردا میبینی که ممکنه برن بگن که چقدر بداخلاقن. دیگه نمیدونم والااا.

حالا من اون دو نفر رو قضاوتشون نمیکنم و ان شاءالله خوشبت بشن و ان شاءالله که آدم های خوبی بودن.ولی خب من از بودن در این جور شرایط خوشم نمیاد و برای همین تجربه جمع کردم و درس گرفتم که چه کار کنم که تو این موقعیت ها قرار نگیرم.
البته خب ممکنه بازم پیش بیاد ولی خب تجربه روی تجربه جمع میکنم😁 وحداقل تا جایی که ممکنه جلوگیری میکنم😌😅

من رفتارم تو بیرون و جایی مثل خیابون خیلی معمولیه.و حتی ممکنه خیلی جدی به نظر بیام و کم حرفم کلا . و اصلا رفتار غیر طبیعی ندارم.
پوشش هم حجاب کامل و خوبی داشتم و حالا دیگه نمیدونم که دلیل رفتار های اون آقایون چی بود و آیا واقعا قصد خیر داشتن یا نه.
و یا آیا رفتار من مناسب نبوده ؟ و یا این که شاید رفتارم طوری بوده که اون ها جور دیگه برداشت کردن؟
ولی تا جایی که خودم میدونم هیچ وقت رفتار نا مناسب و نامتعارفی با یه مرد غریبه و نامحرم نداشتم و همیشه تا جایی که تونستم خوب برخورد کردم و مراقب بودم و در عین حال احترامشون رو هم سعی کردم که داشته باشم.

خب حالا در مورد شما، اگر روزی کسی رو در این جور جاها که میگید دیدید و فکر کردید که مناسب شما هستن ، (هر چند که شاید خب نمیشه با دیدن یه نفر تو خیابون و رستوران و.....خیلی اون رو شناخت و برای ازدواج پیش قدم شد)
ولی خب اگر فرض بگیریم که ایشون واقعا همون کسی باشه که مناسب شما هستن ، و قسمت شده و سر راه شما قرار گرفته باشن ....
فکر میکنم راهنمایی که بتونم بکنم اینه که به نظرم اول ازشون بخواهید که اجازه بدن باهاشون حرف بزنید و بهشون بگید که اگر اشکال نداره میشه شماره پدرتون رو داشته باشم جهت امر خیر ؟ و یا شماره بزرگترون رو؟ شاید مشکلی نداشتن و شماره رو به شما دادن.( البته به صورت خوبی این درخواست رو از ایشون بکنید و جوری نباشه که بترسن و یا ناراحت بشن)
ولی به نظرم کلا فرستادن مادر و یا خواهرتون و ....پیش دختر خانم برای گرفتن شماره و آشنایی بیشتر بهتر باشه و گاهی درخواست مستقیم از طرف یه مرد ناشناس اونم تو این مکان ها خیلی برای دختر خانم جالب نیست و ممکنه درخواستتون رو رد کنند.
ولی من خودم هم کلا میگم که درخواست های این طوری رو خیلی خوشم نمیاد حتی اگه از طرف مادرشون باشه. چون که تا حالا ندیدمشون و نمیشناسمشون و به خاطر دلیل های دیگه شاید قبول نکنم.
چون خب ممکنه با چند لحظه دیدن یک نفر نشه که حتما مطمئن بود که ایشون مناسب هستن یا نه و یا چه شخصیتی دارن و یا آدم سالمی هستن ؟ و کلا دختر و پسر شناخت خوبی هم از همدیگه ندارن .
ولی خب بازم اگر درخواست آشنایی از طریق یه واسطه مثل مادرشون باشه باز بهتره.و این که کلا نمیگم هیچ وقت ممکن نیست که قبول نکنم و ممکنه منم روزی اگر دیدم آدم مناسبی هستن و رفتار خوبی دارن ، شاید بهشون فرصتی دادم. ولی خب بعیده یکم‌.
البته بعضی از دختر خانم ها هم ممکنه نتونن پیش خانوادشون به خوبی پاسخ گو باشن و مثلا ندونن که چه طور به خانوادشون توضیح بدن که شما رو از کجا می‌شناسند و حتی ممکنه سوء ظن هایی به دختر خانم از طرف خانوادشون اتفاق بیفته .
البته این جا دیگه بستگی به رفتار خانواده های مختلف داره وممکنه بعضی ها مشکلی نداشته باشن با این جور معرفی ها از طرف دخترشون.( مثلا من خودم نمیدونم چه طور میتونم به خانوادم همچین چیزی رو بگم🙄 و پیش نیومده و نمیدونم چه برخوردی دارن. ممکنه حتی دیگه نذارن از خونه بیام بیروون🤔😐😅)

خب تعقیب هم شاید که خییلی بد نباشه و آدرس منزلشون رو بدست بیارید و به خانوادتون بگید که در موردشون پرس و جو کنن و از این جا به بعد اون ها کمکتون کنند.
هر چند که تعقیب کردن کار سختی هست و شاید هم دختر خانم متوجه بشن و باعث وحشتشون بشه . ولی خب اگر طوری این کار رو بکنید که ایشون متوجه تعقیب توسط شما نشن هم شاید بهتره.
البته نمیتونم بگم که این کار حتما خیلی خوبه . چون ممکنه اون خانم مثل من تو روستا باشه 😅 و جوون مَردم هی بیاد... بیااد .... بیاااااد.... بگه کجا میرن اینا؟😅😐. نکنه میخوان دنبالشون برم که سر به نیستم کنن؟😁😅
(چه جواان هایی که در راه روستا و در بیابان ها گم نشدن🥴🥴😝😝🤭🤭 اَخِیی🥴🥴🤭😅 )
خلاصه گفتم بدونید ممکنه تعقیب کردن این چیزا رو هم داشته باشه. ازدواج سختی داره 😌.
همین طوری که نیست 😌😝😅
حالا البته میتونید تا جایی که سختتون نیست دختر خانم رو تعقیب کنید ، تا دقایق بعدی خدا کریمه 😁 و البته ممکنه به شب هم بخورید . حتما وسایل سفر همراهتون باشه 😊😅
شاید هم یکی مثل من باشه که اگه یکی بیاد تعقیبم کنه ، قشنگ برم بدمش دست اون مسافر کش های همیشه در صحنه😂😝😐. خدا حفظشون کنه 😇و همیشه همون جا نگهشون داره😇😅😐😁.
شوخی میکنم 😅
خلاصه این که نمیدونم خانواده همه دختر ها هم چه واکنشی نسبت به خواستگاری که از طریق تعقیب بوده دارن و اینم ممکنه به خانواده اون دختر خانم بستگی داشته باشه😊. و از جمله خانواده خود من هم نمیدونم چه واکنشی دارن😅

ببخشید شاید میتونستم خلاصه تر بگم.ولی خب یه چیزایی هم شاید لازم بود که بگم و ملاحظه میفرمایید که کلی داستان و درس و تجربه براتون آوردم😎😌😁

خلاصه دیگه این بود شرح ماوقع.😌
و این که قصه تموم شد دیگه به سلامتی برید خونه هاتووون.😌😊

من تا حالا توی خیابان و پاساژ چندنفر  ازم خواستگاری کردند

انصافاً هم آدمهای باشعور و باشخصیتی بودند

ولی قسمت مون نبود

یکیشون که گفت چند لحظه برای امر خیر وقت شما و بگیرم قصدم مزاحمت نیست

اگر میشه شماره‌ی خانواده‌تونو بدید

یکی دیگه شونم به همراهم گفته بوده 

مامانم هم خیلی خوشش اومده بود از ادب شون

راستی یادم رفت بگم هیچ وقت تعقیبش نکنید تا درب منزل

خیلی حس بدی هست

من که میترسم

سلام

داداش موتور که نمیخوای بخری که با یه نگاه بفهمی به‌دردت میخوره یا نه.

حتی موتور هم اگه بخوای بخری، مطمئنم قبلش بررسی‌ش میکنی تا مطمئن بشی سالمه.

زندگی ، بچه‌بازی گه نیست.

بازیِ کامپیوتری که نیست که گزینه‌ی (start from chekpoint) رو بزنی تا از اول شروع کنی.

شما می‌خوای با زادواج، یه انسانِ دیگه رو تا آخرِ عمر با خودت همراه کنی. تاحدی که وقتی توی فامیل، اسمِ همسرِ شما میاد، ناخودآگاه خودِ شما هم به ذهن میای. و برعکس.

حالا برای یه همچین قضیه‌ای، شما چطور میتونی با یه نگاه متوجه بشی که فلان دختر گزینه‌ی خوبیه.

خوب بودنِ یا نبودنِ یه دختر ، هیچ وقت با یه نگاه بدست نمیاد.

چون خوب بودن، فقط مربوط به ظاهرِ افراد هم نمیشه.

حتی ظاهرِ افراد رو هم نمیشه با یه نگاه سنجید. طرف میگه من با زنم ازدواج کردم چون بنظرم چهر‌ه‌ش شبیه فلان بازیگر بود.

حالا میگه هم از زنم متنفرم و هم از اون بازیگری که زنم شبیه‌ش هست.

برای چی؟ برای اینکه موقع ازدواج، چیزی رو صورتِ اون زن براش مهم نبود. اما بعد از ازدواج تازه فهمید که نمیتونه با اخلاق و رفتارِ زنش، کنار بیاد.

سخنرانی‌های استاد رائفی‌پور درمورد ازدواج و این حرفا رو حتماً حتماً جستجو کن و گوش کن.

آدرنالین و تستسترون نمیذاره که آدم عقلش به‌درستی کار کنه.

امیدوارم سَرسَری نگیری این قضیه رو.