سلام
در اول یه انتقادی نسبت به هم رشته ای های خودم داشتم. باید بگم که حرص و حسادت تو هیچ زمینه ای خوب نیست، اساتید، معلم ها و مربی های آموزشگاه زیادی دیدم که به شدت حسود و متکبر بودن.
می بینی که زمینه ی کاری خودش جای پاش محکم که هستش که هیچ، تازه 2 کیلومتری توی زمین ریشه هم دوونده. ولی دوست نداره به کسی کمک کنه.
من حدود بالای 70% اساتید دانشگاه زبان، دانشجویان زبان و حتی مربی های آموزشگاه زبانی که دیدم همه رقیب پندار و متکبر بودن. من نمیدونم این به خاطر ذات این زبانه (چون یادگیری یک زبان با فرهنگش همراهه) یا نه، یه چیز فرهنگ شده هستش، فرهنگ فکری انحصار طلبی که در هر صورت اشتباهه.
هر کدوم شون، خودشون رو بهتر از بقیه میدونن، من پیش هر کدوم شون که رفته بودم، خودش رو بهتر از بقیه میدونست، یکیش که میگفت اون 3 تا آموزشگاه فلان، همش زیر دست من بودن و همه شون شیوه های تدریس منو دارن انجام میدن و خلاصه اینکه من انیشتینم و تو این راستا و محدوده من بهترم (ضمنی میگفت).
شاید بگید که خوب واسه تبلیغ کردن اینو میگفتن، ولی نه اینطوری نبود. تفاوت زیادی بین تبلیغ کردن و تکبر و خودستایی وجود داره و هر کسی اینو تشخیص میده..
مثلا یکیش صاحب 3 تا آموزشگاه زبان بود و وقتی من بررسیش میکردم میدیم فکر میکرد خیلی شاخه، توی یه موقعیت مکالمه انگلیسی توی جمع که بودیم وقتی ازش سوال می پرسیدم ،درسته بیشتر مکالماتش درست بود و عالی، ولی متوجه می شدم بعضی از سوالاتم رو درست نمی فهمید و تازه واسه اینکه از رو نره، شروع به جواب دادن به سوالام میکرد. بعدش که بهش می گفتم نه منظورم رو درست متوجه نشدین و وقتی دوباره توضیح میدادم میدیدم باز نمی گرفت چی شده و باز شروع میکرد به توضیح دادن. منم ضایعش نمی کردم و ادامه نمی دادم.
کلاس مکالمه شون خوب بود ولی اصولی نبود، هر چند که یادگیری کلمات و اصطلاحات شرطه، ولی یادگیری مابقی موارد رو انجام نمی دادن. اگر هم میخواستی بهشون بگی، با توجه به تکبرشون یا قبول نمی کردن یا با خودتم مشکل پیدا میکردن چون مثلا میگفتن به منی که N ساله تدریس میکنم میگه بعضی مواردت اشتباهه! و من بهتر از شما میدونم!
خلاصه اینکه حس ممتاز پنداری شدیدی در وجود بعضی از اون ها هست.
خوب بریم سر اصل مطلب؛
مدتیه هم در دور و بر خودم و حتی توی فضای مجازی می بینم میگن که ما یا دانشجوی زبان انگلیسی هستیم یا فارغ التحصیل این رشته هستیم ولی بیکاریم!. خوب این برام خیلی عجیب بود، منی که ماهانه وقتی درگیر شغل اصلی خودم هستم، با این وجود حداقل 4 الی 5 تا زبان آموز رو دارم که بهشون خصوصی درس میدم، اونم تازه چون مثل شماها که به این رشته علاقه دارین، منم با اینکه خودم یه شغل دیگه دارم، ولی باز هم تدریس رو انجام میدم و کمک درآمدی من محسوب میشه.
بعدش به این نتیجه رسیدم تعجب کردن نداره، احتمال زیاد نمیدونن چطوری ورود پیدا کنن. وقتی دیدم اینطوره گفتم یه پست بزنیم بلکه یه گره ای از بقیه باز شه.
قبل از توضیح، باید در مورد زمینه های شغلی این رشته به صورت کلی بگم:
1- معلمی زبان در آموزش و پرورش
2- مترجمی دادگستری
3- مترجم سفارت
4- کار در دارالترجمه
5- تور لیدر شدن
موارد بالا، زمینه های عمومی برای این رشته هستش. ولی به جز این ها، برای دانشجوهای زبان، یا افرادی که مدتیه فارغ التحصیل شدن، راه های زیر رو پیشنهاد میدم.
مرحله ی اول
تدریس در آموزشگاه های زبان:
با تدریس در آموزشگاه زبان، هم کسب تجربه میکنی، هم نحوه ی تدریس رو یاد میگیری و هم مشکلات خودتم متوجه میشی که مثلا در فلان مورد مسلط نیستی، و برای تدریس بهتر خودت اول باید تو این مورد بهتر از بقیه باشی.
نکات مثبت:
1- کسب تجربه
2- یادگیری نحوه ی تدریس
نکات منفی:
1- پول کم
2- بیمه نکردن مربی ها (بیشترشون که اینجوریه)
3- نبود قرارداد کاری (معلوم نیست فرداش بخوادت بیای یا نه)
4- بعضی آموزشگاه ها بیگاری میکشن که آدم نره اونجا سنگین تره
مرحله ی دوم
تدریس شخصی خودتون در کتابخانه ها (مساجد، بسیج و ...):
سعی کنید زمانی برید تو کتابخانه ها تدریس کنید که قبلش تجربه ی کافی تدریس رو از آموزشگاه ها بدست آورده باشید.
میرید پیش مسئول کتابخونه و میگید که میخوام زبان تدریس کنم، که اکثرا هم استقبال میکنن، چون یکی از دلایلش اینه که مسئول اون کتابخونه، بعدا این مورد براش جزو رزومه ی فعالیت هاش محسوب میشه چون اتفاقا روی زمان هایی که شما میرید تدریس می کنید، واسه خودشون مانورهایی هم میدن.
حواس تون به شرط و شروطی که میذاره هم باشه. وقتی ازتون مبلغ معینی در ماه درخواست کرد، چیز عجیبی نخواسته، چون به هر حال دارید از اون فضا استفاده میکنید ولی حواس تون باشه که اجازه ی سوء استفاده ندید. مبلغ بیش از حد ازتون نگیره.
از مرحله ی دوم، خیلی به نفع شماست. چون بذارید اینطور بگم، فرض میکنیم که هر زبان آموز، پول هر ماه تدریسش 300 تومن در ماه باشه، هر کلاس هم میگیم 15 نفر (در صورتی که بیشتر هم میشه) قبلا مسئول آموزشگاه بابت هر کلاس 300 به شما میداد (بعضی مسئولان آموزشگاه ها متاسفانه زیر 300 میدن) ولی الان با این تفاوت که شما مستقیما از هر کدوم شون، دارید همون مقدار رو میگیرد.
بعدش باید دید که در اون کتابخونه وایت بوردی پیدا می کنید یا نه، چون یه سری هاشون دارن که اگر نداشت، دیگه خودتون باید محیا کنید.
نکات مثبت:
1- دریافت مستقیم مبلغ از خود زبان آموزها به تعداد نفرات
2- وجود یک فضای مناسب که با قشر اهل مطالعه سر و کار داره
3- در سطح اون شهر یا منطقه بیشتر شناخته میشید
4- بواسطه ی شناخته شدن شما، دیگه حتی پیشنهادهای تدریس خصوصی زبان مثلا دبیرستان رو هم براتون بوجود میاد.
نکات منفی: (فعلا یادم نمیاد)
مرحله سوم
تدریس در دانشگاه ها:
اگر بعدها (زمانش برای هر کس متغیره) احساس کردید که دیگه به حد مطلوب رسیدید، دیگه میتونید در دانشگاه ها هم تدریس کنید. ولی منظور من تدریس به عنوان یک استاد دانشگاه نیست. بلکه منظورم تدریس زبان برای دانشجوهای اون دانشگاه هستش. در واقع این مثل همون تدریس در کتابخانه هستش، با این تفاوت که شما این بار خود دانشگاه رو انتخاب کردین.
برای این مورد هم؛ شما به مسئول آموزش و بعدش خود ریاست دانشگاه مراجعه میکنید و برای تدریس در اون جا هماهنگی میکنید. که اون ها هم با شما شروطی رو میذارن و بعلاوه یه مبلغ معینی که ازتون در ماه میخوان. یعنی مثل همون شرایط کتابخونه.
در این مرحله، از چندین لحاظ، سطح شما میره بالاتر. چون با جامعه ی آماری بیشتری سر و کار دارید. بعدش زود به مرحله ای میرسید که سرتون شلوغ میشه.
شما در دانشگاه همون کتاب ها رو مثلا کتاب Summit رو دارید به دانشجوهای اون دانشگاه درس میدین. وقتی که هماهنگی برای تدریس رو با مسئولان دانشگاه انجام دادین، تو قسمت اعلانات راهروی دانشگاه کاغذ چاپ کنید و بچسبونید که مثلا برگزاری دوره های آموزش زبان (با ذکر سطح مورد نظر). و بعدش صبر کنید تا تعداد افراد هر سطح زبان، به حد مطلوب برسه و کلاس ها رو برگزار کنید. یعنی همون روال کتابخونه رو دارید پیاده میکنید ولی محلش فرق کرده.
هم زبان آموز و هم مربی زبان، باید شماره ی همدیگه رو داشته باشن تا در صورت تشکیل نشدن کلاس یا تغییر شرایط، بتونن سریع اطلاع بدن.
برای من، موقعیت دانشگاه خیلی بهتر بود، به دلیل جامعه ی آماری زیاد و وجود ویدئو پروژکتور در هر کلاس. چون باعث شد من لپ تاپم رو بیارم و به ویدئو پروژکتور وصل کنم و اون طوری دوست داشتم درس بدم. در واقع اون کلاس رو تبدیل به یک لابراتوار زبان کردم. چون بعضی چیزها رو نمیشه حتی با کتاب هم توضیح داد، باید اون کلیپ صوتی و تصویری همون لحظه پخش بشه تا همه ببینن و بعلاوه ی موارد دیگه.
نکات مثبت
1- وجود جامعه ی آماری زیاد
2- سهل الوصول بودن برای خود دانشجو، چون دانشجو میگه من که دارم میرم دانشگاه، کلاس زبان من هم داره تو همون دانشگاه برگزار میشه، پس چرا شرکت نکنم
3-وجود تجهیزیات بیشتر مثل ویدئو پروژکتور
4- وجود یک کلاس آماده برای تدریس، چون صندلی+وایت بورد+خود کلاس محیا هستش
نکات منفی:
هماهنگی بیش از حد با خود دانشگاه، چون باید در زمان تعیین شده کلاس تموم بشه، چون در بیشتر دانشگاه ها، کلاس ها سریع باید خلوت بشه تا استاد خود اون دانشگاه بیاد توی کلاس درس بده. چون به هر حال اولویت با اونها هستش.
من این موارد رو تا قبل از فارغ التحصیلی انجام میدادم، که بعدش درگیر شغل فعلی خودم شدم. شغل فعلی من تو حیطه ی زبان نیست، بلکه منبع درآمد دوم من تدریس زبان هستش. چون مثل شماها زبان رو دوست دارم و هم اینکه میخوام یک کمک درآمدی هم برام باشه. بعضی از ماه ها مثل همین ماه، مجبورم کم زبان آموز بگیرم، الان 3 تا زبان آموز رو آنلاین دارم درس میدم با اسکایپ.
احتمالا مواردی رو در توضیحات از قلم جا انداخته باشم. اگر سوالی داشتین بپرسید، خوشحال میشم بتونم کمکی بکنم.
"پسر بوشهری"
مرتبط:
شرایط درس دادن در دانشگاه پیام نور، آزاد یا غیرانتفاعی چیه؟
دانشجو هستم، می خوام به صورت پاره وقت تدریس کنکور انجام بدم
یک دانشجو کجاها می تونه تدریس کنه ؟
اشتغال به عنوان حق التدریس در دانشگاه آزاد
از نظر درآمد تدریس زبان بهتره یا مهمانداری هواپیما؟
در تدریس ریاضی حرفه ای هستم اما ...
تدریس خصوصی بصرفه تره یا تدریس توی آموزشگاه؟
برای تدریس در دانشگاه چه روندی باید طی بشه؟
علاقه به تدریس دارم ، از کجا شروع کنم؟
روند تدریس یک دانشجو در موسسات آموزشی
← کسب و کار (۵۷۶ مطلب مشابه)
- ۲۹۹۳ بازدید توسط ۲۱۹۲ نفر
- شنبه ۲۳ شهریور ۹۸ - ۱۲:۰۳