سلام

دختری هستم ۲۲ ساله، دانشجو و تک فرزند.

۲ سال پیش یکی از اقوام نسبتا نزدیک ازم خواستگاری کرد، با خانواده با پیش گذاشتند، چون هنوز آماده ی ازدواج نبودم جواب منفی دادم. یک سال بعدش دوباره خواستگاری کردند، بازم جوابم منفی بود چون حس خوبی نداشتم بهشون. بالاخره فامیل بودند و دورادور میشناختمش.

اول امسال هم برای سومین بار دوباره خواستگاری کردند. این دفعه قانع شدم که یه جلسه بیان و صحبت کنیم ولی کاملا هدفم نه گفتن بود. منتها میخواستم بهانه ای درست و حسابی پیدا کنم.

تو مدت این دو سال آقا پسر سربازی شون تموم شده و فعلا مشغول یه کار غیر ثابت هستند. ۲۷ سالشونه. پسر کاملا پخته و مستقلی هستند. از طرف پدر مادرم کاملا تایید شده هستند.

از موقعی که من موافقت کردم با اومدن شون تا شبی که اومدن خونه مون ۴ ماه گذشت. به بهانه های مختلف دیر اومدن خودشون رو توجیه میکردند. البته مسافرت هم پیش اومد هم برای خانواده ما هم برای خانواده اون ها. باعث شد من این ۴ ماه خوب فکر کنم و یه کم از جبهه خودم کوتاه بیام.

جلسه اول فقط به منظور آشنایی بود و صحبتی انجام نشد، دوباره وقتی رفتند تا دو هفته خبری نشد . بعد از دو هفته تماس گرفتند و دوباره اومدند خونه. این جلسه نزدیک ۲ ساعت صحبت کردیم. کاملا طرز تفکرم نسبت به ایشون عوض شد. واضح بگم ازش خوشم اومد و کاملا خواستار صحبت های بیشتر بودم.

از حرف زدن ایشون هم متوجه شدم نسبت به من خوب شناخت دارند. فکر کنم این ۲ سال کامل زیر نظر بودم. حتی خودشون هم کاملا مشتاق نشون دادند و گفتند جلسات بیشتری باید صحبت کنیم. ولی الان نزدیک ۳ هفته میگذره و خبری ندادند.

میدونم که تماس میگیرند ولی نمیدونم چرا بین جلسات اینقدر فاصله میندازند، از حرف های مادرشون و خودشون و ۳ بار خواستگاری کردند مشخصه کاملا میخوان، ولی نمیدونم چرا اینقدر معطل میکنند، اصلا درک نمیکنم، خوب نیست اینجوری.

الان نزدیک ۵ ماهه من فکرم مشغوله، مورد ها و خواستگارهای دیگه هم که پیش میاد اصلا نمیتونم درست بهشون فکر کنم، میترسم باهاشون قرار بذارم و پیش برم و تفاهم ایجاد بشه در حالی که ایشون هم خواهان هستند.

اصلا نمیدونم چه جوری باید به این ماجرا سرعت بدیم که یا به مراحل اصلی بکشه یا کلا تموم بشه بلکه من فکرم آزاد بشه و بتونم به بقیه موارد فکر کنم. همین طور که تو این جور موارد عجله کردن خوب نیست به نظرم، اینقدر فاصله انداختن هم اصلا خوب نیست.

به نظرم این فرصت هایی که داره میگذره اگه به عنوان دوران نامزدی میگذشت که حداقل شناخت بیشتری از هم پیدا میکردیم خیلی بهتر بود تا اینکه هیچ رفت و آمدی نباشه...، نظر یا پیشنهادی ندارید؟


مرتبط:

برسد به دست پسران سرزمینم

۱۵ توصیه به پسر ها در ارتباط با ازدواج، کار و زندگی

6 توصیه برای مردان در مورد مدیریت روابط مادر و همسر

توصیه به پسران و مادران محترم اون ها در مورد خواستگاری رفتن

توصیه به دختر و پسرهای دم بخت


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
ازدواج فامیلی (۸۹ مطلب مشابه) ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه) رد کردن خواستگار فامیل (۲۹ مطلب مشابه) اصرار بر خواستگاری (۴۱ مطلب مشابه) مسائل تک فرزندان (۱۵ مطلب مشابه) خواستگاری از دختران فامیل (۸ مطلب مشابه)