سلام

من سامان هستم ، خیلی دوست داشتم ازدواج کنم ولی تا حالا که نشده، البته سه خواستگاری خواستم برم ولی نوبت به من نرسید که برم خونه دختره، یعنی نرفته اونا گفتن "نه"، همون بهانه درس دانشگاه، دو تا از دخترها رو خودم انتخاب کرده بودم که مامانم رفت برای صحبت ولی حتی فرصت ندادن من یک بار بیام و جواب شون نه بود، یکی از دخترها آشنا و یکی دیگه فامیل نسبتا نزدیک بود، یکی از این سه تا خواستگاری رو هم، مامانم انتخاب کرده بود که چون خانواده خوبی بودن منم گفتم که بره که البته اونا هم گفتن نه، بدون اینکه من حتی یک بار برم برای صحبت، البته بعدا پشیمان شدم که اصلا چرا دختری رو که حتی اسمش رو نمیدونستم رو به مامانم گفتم که بره خواستگاری و پیش خودم میگفتم خوب شد که گفت نه.

البته چند تا دختر هم خودم خواستم اول باهاشون اول آشنا بشم و بعد برم خواستگاری که اون ها هم تمایلی به آشنایی یا ازدواج نداشتن یا شاید فکر میکردن قصدم دوستیه و گفتن نه و منم دیگه نرفتم که دوباره باهاشون حرف بزنم، چون گفتم حتما دیگه مزاحم حساب میشم اگه برم، برای همین دیگه نرفتم.

و بعد از چند سال بی عشقی!، توی یک جشن عقد کنان در سر سفره عقد، دختر خانمی بودن که یهو یک احساس خیلی خوبی نسبت بهش پیدا کردم، احساسی که تا اون وقت هیچ وقت نداشتم، یک احساسی که حتی یک ذره هم احساس جنسی درونش نبود و کاملا متفاوت و جدید بود و انگار بعد از سال ها دوباره عاشق شدم، ولی این دفعه مشخص بود که کاملا فرق میکنه، یک هفته بعد از جشن عروسی به یک واسطه که کاملا باهاش راحت بود گفتم که بهش بگه و نظرش رو بپرسه و اگه تمایل  به آشنایی داشت میتونیم رسما اعلام کنیم وگرنه اگه جوابش نه بود که دیگه هیچی و به کسی هم نگه و تمام.

واسطه بهش گفت و بعد از چند هفته بهم گفت که بهش گفتم ولی هنوز جوابی نداده و در هفته های بعد هم که سوال کردم گفت که از اون موقع چهار تا خواستگار دیگه هم براش اومده و هنوز به کسی جواب نداده،( البته به نظرم داشت الکی کلاس میذاشت برای اون دختره چون فامیل نزدیکش بود) و یکی دو ماه بعد هم گفت که هنوز جوابی نداده و من گفتم پس حتما جوابش نه هست که چیزی نگفته، پس خودت ازش سوال کن تا موضوع تمام بشه، و در دفعات بعد هم، هم واسطه از این موضوع چیزی نگفت و هم من دیگه پیگیر نشدم چون به نظرم جوابش همون نه هست مثل بقیه و دیگه عادت کردم.

ولی نمیدونم که این پیگیر نشدن و بیخال شدنم درسته یا نه؟، آخه الانم که دیگه پیر شدم، 33 سالمه، من خیلی کم و دیر و به  سختی امکان داره از کسی خوشم بیاد، آیا حتما با خودش حرف بزنم؟، البته دیگه فرصت نشد که در مهمانی ای با هم باشیم که نظرش رو مستقیم سوال کنم، و چرا تا حالا جوابی نداده؟، و یا اینکه اون واسطه به من چیزی نگفته، آخه کلا واسطه و فامیل هاش خیلی هم مذهبی هستند.

مرسی از راهنمایی هاتون


مرتبط:

موانع ابراز علاقه بعضی از پسران به یک دختر باوقار

به دلیل کم رویی نتونستم به دختر مورد علاقم ابراز علاقه کنم

چطور به دختر مورد علاقه م ابراز علاقه کنم؟

سوال از آقایون درباره ابراز علاقه به دختر مورد علاقه شون


مرتبط با اصرار در خواستگاری از یک دختر:

اثبات عشق وجود نداره، پسرها لطفا دوشاخه محبت رو بکشید!

چطوری خودم رو به دختر عموم اثبات کنم ؟

تلاش دختر برای اثبات خودش به خواستگار منصرف شده زشته ؟

با اصرار و پشتکار، هر دختری رو میشه عاشق کرد ؟

اصرار در خواستگاری مستقیم از خود دختر تا چه حد باید باشه؟

عذرخواهی از دختری که در خواستگاری از اون بیش از حد اصرار کردم

آیا اصرار در خواستگاری نظر منفی خانم ها رو عوض نمیکنه ؟

دختران، ممکنه با اصرار یه پسر نظرتون در موردش عوض بشه ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
ابراز علاقه برای ازدواج (۸۱ مطلب مشابه) اصرار بر خواستگاری (۴۱ مطلب مشابه)