خانواده برتر

سلام به همه

ممنونم از نظرات ارزشمندتون. از اینکه صادقانه و خواهری و برادری نظر دادید و این از نوع نظرات همه تون مشخصه خیلی متشکرم بچه ها. واقعیتش این چند روزه اعصابم به شدت خط خطیه و اصلا هنگ کردم.

scorpion

هیچی نگو. یه چارتا جواب درست و حسابی بهت میدم اعصابت میریزه به هم. یعنی جنابعالی میگی کارم درست نبوده که امتحانش کردم؟؟؟؟؟ اون چرا سربلند بیرون نیومد از امتحان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هااا؟؟

حافظ رندانه

مرسی از وقتی که گذاشتی. من اصلا فکر نمیکنم فهمیده باشه. بعیده فهمیده باشه. اگه اس ام اسی امتحانش میکردم ممکن بود شک کنه ولی تلفنی واقعا وا داد و حتی یه درصدم متوجه نشد من باشم. نمیدونم مگر دیگه خیلی هیولا باشه که تشخیص داده باشه که ازش بعیده با وجود همه زرنگی که ازش سراغ دارم.بازم میگم بعیده فهمیده باشه منم. وقتیم دیدمش نه اصلا خیلی عادی رفتار میکنه و منم خیلی عادی اما آتش خشم همه وجودمو گرفته الان.

از همه بچه ها ممنونم که نظر دادن.

ببین داداش

اصراری ندارم اینجا بگم خوشگلم و فلانم و بهمانم ولی دیگه آدم انقدر گیج نیست که 23 سال از عمرش گذشته باشه و هنوز نفهمه خوشگله یا نه.  یکی از نکته های مثبت من ظاهر زیبامه و نود درصد آدما چه فامیل چه غریبه که باهامون در ارتباطن میگن دختر فلانی خیلی خوشگله. اتفاقا منم این پسرو انتخاب کردم به خاطر خوشگلیش بود. هر دومون خوشگلیم اما همه میگن ما انتظار داشتیم کسی که انتخاب میکنی خوشگلتر از این پسر باشه و تو ازش واسه یه درصدم باشه سرتری. اصن مادرش و خواهراش هر جا میرن عکسمو نشون میدن و هر جا میرن منو میبرن نشون بدن هنوز هیچی نشده. شما چی میگی واسه خودت. مغرورم نیستم زیبایی هیچوقت دوام نداره و از بین میره اما من فقط تعجبم از اینه چرا باید گفته باشه قیافه و تیپشو دوس ندارم چیزی که روزی هزاربار خودش بش اقرار میکنه رو چرا باید برعکس بگه.

سلام

ببین مستر مهدی عزیز

تناقضی تو حرفایی که نوشتم نیست. عین چیزی که اتفاق افتاده رو گزارش دادم.

حدود سه بار تلفنی رفتم تو فازش و سعی کردم بهش بقبولونم که با من باشه. و ازش پرسیدم کی الان توی زندگیته گفت یه دختره هست ولی خوشگل نیستش و هنوزم جواب قطعی نداده بهم و (من توی صورت سوال نوشتم با پسری که برای ازدواج اشنا شدیم- آقای نجفی نوشته نامزد- من که نگفتم عقدمه یا نامزدم. اما خوب خواهراش مادرش برادراش و باباش و کل خانواده من و خانواده عمه من خبر دارن و تقریبا اشنایی برای ازدواج بوده و از اول دوست بودیم ولی این یه سالو اشناییمون زیر نظر خانواده بوده که بیشتر بشه مثلا اشنایی هم خودمون و هم خانواده ها. چون از اول که چهار سالی دوست بودیم دوست اونجوری که نه همکلاس اما با ارتباط بیشتر- کلا تو دانشگاه ما ارتباط بیشتر بود و راحتتر بودن بچه های کلاس با هم)

خوب الان اینکه گفت دختره رو میخوام و منتظر جوابش و اوکی شدن شرایطم هستم و حتما تا شش ماه دیگه متاهل میشم ولی بالاخره مدتی رو که تو میخوای باهات هستم این منو متعجب کرده. دیگه کجاش تناقض بوده تو حرفام که نوشتید. فقط چون آقای نجفی صورت سوالو از اشنایی تبدیل کرده به نامزد و این حرفا. این مشکل پیش اومده که امثال شما فکر کنید تناقضی هست تو حرفام

دوما از اون دو سه بار به بعد دیگه همش باش اس ام اسی حرف زدم. چون زیادم نمیشه تلفنی باشه. میترسم یه وقت حالت صدام یهو وسط صحبت تلفنی عوض بشه و شک برانگیز باشه. بالاخره هر چی بیشتر بخوام تلفنی حرف بزنم خطرناکتر میشه. من اصلا نیمخوام بفهمه من بودم و اگرم به روش بیارم نمیگم من امتحانت کردم. چون اون وقت اون دستشو پیش میگیره و منو متهم به بدبینی میکنه. من نمیخوام اینطور بشه

سوما به دوستامم زیاد اعتمادی نیست. بعدا میذارن کف دستش. ارتباطمون هنوز با همکلاسیای دوره دانشگاه زیاده و دوستامونم تقریبا مشترکن پس اینم که هیچی. مگه اینکه یکیو توی خیابون یه پولی بهش بدم بگم بیا اینو امتحان کن. که هیچ کس قبول نمیکنه. اما میخوام بیشتر امتحانش کنم چون خوب دست خودم نیست و دوستش دارم و نمیتونم به راحتی ازش دست بکشم.

اما چند روزه پیام میده به اون شماره و زنگ میزنه. همون شماره ای که باش صدامو عوض کردم و امتحانش کردم. اول زنگ میزد منم توی اس ام اس مینوشتم آقام میفهمه نمیتونم تلفنی بات حرف بزنم. بعد اس میده و هیچی نمیگه فقط اصرار داره باهام قرار بذاره و ببینتم. نمیدونم این اصرار به دلیل اینه که شک کرده نکنه کسی امتحانش کرده باشه و میخواد با دیدن دختره مطمئن بشه یا نه برعکس واقعا اهل خانم بازیه و اصرار داره هر چی زودتر ببینتم و با هم باشیم. اینو نمیفهمم الان. البته در حین صحبت چند بار تلفنی مون مطمئنم که نود درصد متوجه نشد منم اما خوب دیگه ممکنه بعدش شک کرده باشه و من الان نمیفهم اصرارش برای دیدن من که مرتب پیام میده و قرار میذاره به کدوم یکی از اون دو تا علت هستش

سلام عزیزم

ممنونم از نظرت

حتما روش فکر میکنم فقط نمیدونم با علاقه ای که بش دارم چطور میتونم کنار بیام. من باید خیلی احمق باشم

آقای نجفی سلام

آره خوب منظورم اینه که چون اینجا نمیشه همه چیزو باز توی صورت سوال گفت بالاخره مجبوریم تو صورت سوالمون یه بارم که شده کلمه نامزدو بنویسیم. ولی توی جاهای دیگه ی پست خیلی تاکیدی نداشتم روی نامزد بودن یا نبودن. منظورم مرحله اشنایی بوده.اگه اشاره میکردم به اینکه چارساله دوست بودیم نمیدونم شاید تایید نمیشد حداقلش اینه من برداشتم از وبلاگ شما این بوده ولی خوب حالا مهم نیس توی کامنتا که بیشتر گفتم.الان مهمه همین یک سال اخیر که خانواده دو طرف به علاوه خانواده عمه بنده در جریانن.

آقای نجفی ببخشید منظور بدی نداشتم ولی خب اینجا یه شرایطی داره هر چیزو نمیشه کامل نوشت دوستان هم از کلمه نامزد معمولا دختر یا پسر عقدی میاد تو ذهنشون تا اینکه اشنایی خانواده ها و منتظر جواب قطعی بودن

به کاربرای عزیزی که نظر دادن

نظرات تک تک رو به دقت خوندم و خودمم هنوز هنگم و البته بدجور ناراحتم. سعی میکنم کاری رو که درسته انجام بدم. عده ای گفتن که برم سر قرار و عده ایم گفتن بهش بگم که من بودم. با شناختی که ازش دارم اگه همچین کاری بکنم فحش زمین و اسمون رو ازش میخورم و تا میتونم زیر بار توهین و خشم و داد زدنش له میشم. اصلا خوشش نمیاد از اینجور رفتارای زیرآبی رفتن. یه بار توی کلاسمون یکی سر به سرش گذاشته بود مرده و زنده شو اورد جلو چشمش. میگه صداقت از همه چیز مهمتره. میگه تو هر کاری کن اما صادق باش. خخخ. که به نظرم اشتباهه و از این لحاظ شدیدا باهاش مخالفم. الان مثلا این خودش صداقت داشته؟؟؟؟؟؟

ولی خب اگه همچی کاری کنم به شدت مورد خشم و غضب و حتی احتمالا کینه و نفرتش قرار میگیرم و اون موقع دیگه یه نفرت دوطرفه رخ میده. چون الان خودم یکی به حد نفرت دارم میرسم. چند روزه خوابم نمیبره و میگم کاش اصلا بی خیال بودم و نمیکردم این کارو

اون آقاییم که گفته من به دلش ننشستم

اگه اینطور باشه که بعیده و بازم میگم بعیده پس مطمئن میشم که به خاطر مسائل دیگه ای منو انتخاب کرده و یا قصد اینو داشته که یه چیزی این وسط بهش برسه و اون وقته که با مشت و لگد از زندگیم میندازمش بیرون و تا میخوره اول میزنمش.چون اون موقع دیگه اونه که صداقت نداره و الکی لاف صداقت میاد و علاوه بر اون موقعیت طلبم هست و این یه جور دزدی از مال دیگرانه. دختری رو بگیری که به چیزای دیگه برسی در حالی که از ریخت و قیافش خوشت نیومده. اگه اتفاقا نظر شما درست باشه من خیلی راحت تر میتونم با قضیه کنار بیام. تا اینکه برعکس هم من واسش خواستنی باشم و هم دنبال دخترای دیگه بره. این بیشتر منو عذاب میده. به اون دوستمونم گفتم من اصراری ندارم اینجا از قیافه و دک و پوز خودم بگم و فقط در حدی که لازم بوده گفتم حالا  قبول میکنید یا نه دیگه من که نمیتونم عکسمو اینجا اپلود کنم که بعضیا باور کنن

سلام

ممنون از نظراتی که بقیه دوستان دادن و همچنین مستر مهدی و حافظ رندانه که پیگیری کردن پستمو

من به هیچ وجه نمیتونم بهش بگم که من خودم بودم صدامو عوض کردم چون این کار چند تا نتیجه داره با توجه به شناختم ازش میگم اینارو. چون قبلا سر یه مسئله دیگه ای یه همچی برخوردایی ازش دیدم

حالت اول میگه عزیزم تو مریضی احتمالا و حالت بده. باید ببرمت دکتر. مطمئنی با خود من حرف میزدی؟؟؟؟؟؟؟نکنه فکر میکنی و خیالاتته که با من حرف میزدی؟؟ یه جوری میگه که من واقعا گیج و گنگ میمونم و احتمالا خودم نمیفهمم واقعا درست میگه یا اشتباه

حالت دوم میگه بدبینی و این کارت اصلا درست نبوده و خلاصه کلی بحث و دعوا و قهر و عصبانیت به خرج میده و دستو پیش میگیره که پس نیفته

حالت سوم میگه آها پس تو کلا کارته. شایدم مثل من خیلیای دیگه رو امتحان کردی نه؟؟؟(این حالت سومو نه فقط اون هر پسر دیگه ایم باشه ممکنه نسبت بده)

ضمنا

به دوستام اعتماد ندارم. دوستای نزدیکمم حتی مورد اعتماد نیستن. اینجور کاری که من کردم کار خطرناکیه و فقط باید خودم تا تهشو برم.

در آخرم از دوستانی که این پستو میخونن خواهش میکنم از من الگو نگیرن و یه وقت به سرشون بزنه بخوان پارتنر یا شوهر یا دوست یا همکارشونو اینجوری با این شیوه امتحان کنن. واقعا کار خطرناکیه و عواقب خوبی نداره. به نظرم صادقانه ادم بره جلو بهتره. اینجوری من الان خودم توش موندم

به مستر مهدی

من سعی میکنم ته و توی حرف دلشو دربیارم. بالاخره میفهمم چشه و جریان از چه قراره. نهایتش همین اول یه درس عبرتی براش میشه که دفعه دیگه حواسشو بیشتر جمع کنه. این سوالاییم که گفتین میپرسم حتما

به دوستان دیگه

نمیتونم به این اسونی رهاش کنم و ازش دست بکشم. باید مطمئن بشم. گاهی یکی رو انقدر دوست داری حاضری هر کاری کنی تا ازش جدا نشی ولی اگه دیگه هیچ راهی نداشت مجبورم راهمو ازش جدا کنم. بالاخره دوست داشتن، اخلاق نداشتنو توجیه نمیکنه

به آناهید

من همیشه با نظرای شما موافقم تقریبا. از هز ده نظری که بدین هفت هشت تاشو حداقل قبول دارم. میدونم چی میگین. واقعیت جامعه امروزه متاسفانه

یه کاربریم سوالی کرده بود که جوابشو میدم

بله قبلا دوست دختر داشته. دو تا هم داشته. دو سال متوالی. اولی دختر سر به هوایی بوده و این رهاش کرده

دومی که بعد از اولی رفته سراغش هم میونشون خورده به هم. اختلاف فرهنگی زیاد داشتن.

بعد از اون از دانشگاه شون انتقالی میگیره و میاد دانشگاه ما که با من اشنا شد و تا امروز روز با کسی نبوده

خودش ادم شیطونی هستش و سر و گوشش یه کمی میجنبه

 یه دوستیم گفت دوباره به جای یه نفر سومی خودتو جا بزن و امتحانش کن. این کارو پریروز تو اینستاگرام انجام دادم. ولی اصلا جوابمو نداد و بلاکم کرد.

یعنی چی که این سوال تخیلی به نظر میاد. حالا بعضیا باز تو خونواده برتر کارآگاه بازی رو شروع کردن.

نه خیر من در این زمینه کاملا انحصارطلب هستم. اگه این انحصار طلبیه که نیست پس بذارید من همون انحصارطلب به حساب بیام. لطفا این چیزا رو تبلیغ نکنید توی جامعه.

بازم من توصیه میکنم این کاری که من انجام دادمو بعضی دخترا لطفا الگو نگیرن. خودم فکر میکنم کار درستی نکردم و الان بدجوری تو مخمصه افتاده همین یک هفته اخیر