سلام دوستان
می خواستم نظر شما رو در مورد درگیری ذهنی خودم جویا بشم. اینکه؛
برای ترک صفات ناپسند با وجود شرایط سخت چه باید کرد؟
من مدت خیلی زیادیه که تصمیم گرفتم به طور جدی روی ویژگی های اخلاقی خودم کار کنم. اوایل خیلی سخت بود و خیلی زود یادم می رفت که به خودم چه قول هایی دادم. آخه شرایطی که انسان در اون قرار داره گاهی وقت ها به شدت در برابر تغییر و خودسازی ممانعت به عمل میاره...
گاهی وقت ها فکر می کنم که بعضی ها به طور گریز نا پذیری در معرض آلودگی به رذایل اخلاقی قرار دارند. خواهش می کنم حرفم رو با دقت بخونید. چند تا مثال:
1. مثلا وقتی به دلیل فقر و مشکلات مالی قدرت خرید جزئی ترین مایحتاج رو نداری، از اون طرف در دنیای حقیقی و مجازی افرادی رو می بینی که مثل ریگ پول خرج می کنن... هر چقدر صبر می کنی و سال ها به درگاه خداوند دعا می کنی اما روز به روز وضع خراب تر میشه.. خب این وضعیت خیلی روی جنبه های مختلف انسانیت افراد تاثیر میذاره، این طور نیست؟؟ همه که عالم ربانی نیستن که صبر و تحمل و سازش زیاد داشته باشن...
2. دختری رو در نظر بگیرید که کاملا معمولیه. در سن مناسب ازدواج حتی یک دونه خواستگار نداره! چندین سال از سن ازدواجش می گذره و باز کسی در خونشون رو نمی زنه. این در حالیه که تمام دوستان و آشنایان او که در شرایط مشابه قرار داشتن به سادگی ازدواج کردن. ( شاید بعضی ها فکر کنن من دارم غلو می کنم اما خدا شاهده که این مورد رو فراوون دیدم ). این دختر چقدر می تونه انسان باشه و درگیر خوشبختی های دیگران نشه؟ چقدر می تونه به حسادت غلبه کنه؟ چقدر می تونه به گناه نا امیدی غلبه کنه؟
3. خانواده ای رو در نظر بگیرید که سال هاست غرق در مشکلات هستند. از چپ و راست براشون اتفاقات ناگوار می افته و این حالت به مدت چندین سال ادامه داره. از دست دادن عزیز، گرفتار شدن به بیماری وخیم، فقر مالی، اعتیاد و خیلی از مسائل دیگه.. اعضا این خانواده وقتی خوشحالی های دائمی دیگران رو می بینن چقدر می تونن انسانیت خودشون رو حفظ کنن؟؟
منظور من اصلا این نیست که برای رذایل اخلاقی توجیه بتراشم. ابدا ...
اما گاهی فکر می کنم که اکثر اوقات قشر مرفه جامعه به دلیل شرایط خاصشون کمتر دچار رذایل اخلاقی میشن.
مثلا اونی که ثروت زیاد داره چرا باید به تفریح و خوش گذرانی دیگران حسادت کنه؟ خب معلومه چنین فردی دچار حسادت نمیشه! اصلا چرا باید دروغ بگه؟ زندگیش اون قدر رو به راه هست که نیازی به دروغ نداره. چرا نفرین کنه؟ خب سرگرم خوشی های خودشه اصلا نیازی نمی بینه نفرین کنه! چرا غیبت کنه؟ شرایط زندگیش جوریه که اصلا براش اتفاق نمی افته که بخواد غیبت کنه! به دلیل خوشی های زندگی همه چی زندگیش سر جاش هست! خود به خود روابطش با دیگران هم مشکلی نداره... چرا دزدی کنه؟ چرا به گناه خود ارضایی بیفته؟ خب راحت با پول می تونه نیازشو برطرف کنه ( مثلا با صیغه )، چرا پرخاشگر بشه؟ خب با پولی که داره هزار تا کار می تونه انجام بده که اوقاتش سپری بشه! و ...
خانواده ای که سال ها غرق مشکلات هست بالاخره دیر یا زود ذهنش به سمت خوشی های بی پایان دیگران میره، این طور نیست؟ به خصوص که این روز ها در دنیای مجازی به طور عجیبی خوشبختی ها به نمایش گذاشته میشه...
شاید خوانندگان این پست من رو یه انسان آلوده به انواع صفت های زشت بدونن. و شاید هم درست باشه.
اما من خداوند رو شاکرم که من رو در شرایطی آفرید که اگه روزی مشکلاتم برطرف شد بدونم که هرگز نباید نقاط قوت زندگیم رو به رخ دیگران بکشم. محال بود اگه ثروتمند آفریده می شدم این رو می فهمیدم...
مرتبط :
برای اصلاح ویژگی هیز بودن چکار باید کرد ؟
برای رفع ویژگی زود رنجی ، چه پیشنهاداتی دارید ؟
برای رفع بد خلقی و عصبی نشدن چکار باید بکنم ؟
چطوری در لحظه عصبانیت خودمو نگه دارم ؟
← مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) ← موفقیت در زندگی (۱۲۹ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) ← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)
- ۱۱۱۹ بازدید توسط ۸۰۰ نفر
- يكشنبه ۲۶ اسفند ۹۷ - ۱۶:۵۷