گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می شود

گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

گاهی بساط عیش جور می شود

گاهی دگر تهیه به دستور می شود

گه جور می شود خود آن بی مقدمه

گه با دو صد مقدم ناجور می شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو می شود

گاهی برای حنده دلم تنگ می شود

گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

گویی به خواب بود جوانی مان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم کجایی چه میکنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود


مرتبط:

گوشه دنج میخانه نتوان برد، آن گنج امانت که در نزد تو باشد

معرفی کتاب شعر "اقلیت"

میخوام کتابچه ی شعرم رو آتیش بزنم...

شعرسرایی علی جون خطاب به خانواده برتری ها

گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود

عشقی که تو شعرهای سعدی و مولانا و شهریار میخونیم خیالیه؟

شعر خسته ام مثل ... از سیمین بهبهانی


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)