سلام
من یه دختر مجرد شهرستانی هستم .امسال من بعد از سال ها ترس تصمیم گرفتم که روی پای خودم بایستم و زندگی مستقلی داشته باشم . میخواستم برای یکی از شهرهای بزرگ ایران مهاجرت کنم و پیشرفت کنم . مادرم راضی شده اما پدرم سخت مخالفه . هر بار با پدرم با منطقی حرف میزنم که راضی کنم اما حرفهای بدی میزنه که داغونم میکنه .
مثلا تو از این خونه رفتی حق نداری برگردی این خونه، یا تو بری دیگه بی ارزش هستی برام، یا میگه تو رو میدزدنت قاچاقی میبرنت دبی ( این تحت تاثیر فیلم ایرانی لاتاری گرفته ) ، یا میگه پزشکی قبول شو میذارم بری ( آخه خواهرم از راه دانشگاه رفت شهر دیگه ). میگم من که استعداد پزشکی ندارم و قصد ادامه تحصیل و ازدواج ندارم ، من به کارم علاقه دارم و میتونم موفق بشم اما برای پیشرفتی باید به شهر دیگه برم.
من دختر عاقل و بالغی هستم و به خودم ایمان دارم .درسته جامعه ما بد شده اما در این جامعه زندگی میکنیم و زندگیمون رو میگذرونیم و برای هدف هامون میجنگیم .
نمیدونم چرا پدرم درک نمیکنه فقط به فکر خودش و آبروش هستن ؟ چرا پدر ها هیچ وقت حرف ما رو گوش نمیکنن و درک نمیکنن؟ چرا باید از من محافظت کنه تا کی ؟ چرا دوست نداره من به آرزوهام برسم؟ چرا با دعوا و فحش هاش منو داغون میکنه و دلم رو میشکنه ؟ و خیلی چراهای دیگه .
مرتبط:
ادامه تحصیل به امید کار و زندگی در یه شهر بزرگتر
مقایسه زندگی در شهرهای بزرگ با شهرهای کوچک
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← موفقیت در زندگی (۱۲۹ مطلب مشابه)
- ۲۶۷۷ بازدید توسط ۱۹۵۱ نفر
- سه شنبه ۱۸ دی ۹۷ - ۲۰:۲۲