خانواده برتر

جای کابوی تنها خالی، که بیاد تو همچین پستایی راهنمایی کنه...

درود  راه اندازی مرغ فروشی خوشبختانه این کسب و کار سرمایه چندانی برای راه اندازی نمیخاد و بیماری شغلی تقریبا نداره( عوامل بیماری زا بخاطر محیط کار) و از همه مهمتر استرس کاری نداره که خب امتیازات خوبی هست شما نیاز به یه یخچال ویترینی و یه ترازو و یه تعداد چاقو و....  دارید. برای تهیه لوازم  یه سری به سایت های مثل دیوار، شیپور،  ایسام و.... بزن احتمالا و شاید لوازم کار را با قیمت مناسب اونجا پیدا کنی! ( با قیمت کمتر) درباره پروانه و مجوز یه سری به اتحادیه گوشت و مرغ بزن و ازشون یه فرجه 6 ماهه بخواه! برای اینکه اجازه بدن بدون پروانه تا 6 ماه کار کنی و اگه موفق شدی بعد اقدام به گرفتن پروانه بکنی!( بیشتر مواقع قبول میکنن و سنگ اندازی نمیکنن)  ( البته میتونی بدون مجوز هم شروع کنی و اگه شانس بیاری و کسی زیرابت را نزنه ) اما  کارت بهداشت را باید داشته باشی ( باید یه چند ساعت کلاس بری و یه سری معاینه داره)  درباره مقدار فروش و سود تا جای که اطلاع دارم به ازای هر کیلو مرغ که بفروش برسه یه سودی برای شما داره. چندسال پیش هر کیلو 600~ 700 تومان بود الان شاید بیشتر شده باشه. حالا ممکنه شما یک روز 20 کیلو فروش داشته باشی بعد یه روز دیگه 100 کیلو فروش داشته باشید. خلاصه فروش بیشتر سود بیشتر را به همراه داره! البته یه سری درآمد مخفی هم داره! مثلا مرغ را وقتی برای مشتری پاک میکنید و بعد خرد میکنید مواد اضافه ( پوست، چربی و....) را جدا میتونید بفروشید!( برای تولید سوسیس،  غذای ماهی و.....) پاک کردن مرغ در بیشتر جاها رایگان هست. ( شما مرغ شکم بسته را کیلو میکنی و پولش را از مشتری میگیری بعد....) پس باید روش درست و سریع پاک کردن و خرد کردن مرغ را یاد بگیرید! ( توی یوتیوب دراین باره یه ویدئو آموزشی حتما پیدا میشه!! ) و یا بری پیش یه مرغ فروش تا بهت یاد بده!  درباره خرید مرغ. یه سری وانت نیسان یخچال دار وجود داره که شغل اونها توزیع مرغ هست.  (در اصل اونها از کشتار گاه خرید میکنن و در سطح شهر برای مرغ فروشی ها توزیع میکنن) کافیه شماره موبایل یکی از اونها را از همکارت بگیری و آدرس مغازه خودت را بهش بدی و.... تاریخ انقضاء روی مرغ مهر شده و طبیعتا مرغ سرد تاریخ بیشتری نسبت به مرغ گرم داره! خلاصه اوایل کار باید خرید های شما کم باشه تا خدای نکرده ضرر نکنی. از طرفی هم میتونی گوشت بسته بندی شده کبک، بلدرچین، بوقلمون و.... را هم بخرید و در کنار فروش مرغ این خدمات را ارائه کنید.( تاریخ انقضاء این بسته ها یک تا چند ماه هست) بازاریابی کار و شروع کار محل مغازه شما بسیار مهم هست و موفقیت شما را تعیین میکنه! محل مغازه شما به فرهنگ، جمعیت و....  شهر شما بستگی داره. اینکه شهر شما چقدر بزرگ هست؟ و چقدر جمعیت داره. آیا کشش این را داره و یا از شهرهای کوچک با جمعیت کمتر از 10 هزار نفر هست. نکته بعدی فرهنگ خرید هست. مثلا در بعضی شهرها بازارچه های مواد غذایی وجود داره ( مثل بازارچه سبزی فروش ها، بازارچه ماهی فروش ها و....) طبیعتا در چنین شهرهای مغازه شما باید در این بازارچه ها باشه. و..... اما در کل باید یکم دراین باره هوشمندانه عمل کنی. حالا انتخاب باشماست. در زمینه کارواش هم طبیعتا اطلاعات فنی خوبی خودتان دارید. و در نهایت سبک و سنگین کنید که ببینید کدام شغل برای شما مفید هست. بهترین ها را براتون آرزو میکنم  موفق باشید

ببین اول سقف خواسته هاتو مشخص کن مثلا من ادم کمال طلبی هستم که اگه ماهی بیست  تومن هم داشته باشم راضی نمیشم بین خودمون بمونه ، خیلی از شبا قلب درد میگیرم از بس حریص هستم ! خوب تو سقف خواسته هاتو مشخص کن اگه میخوای به معنای واقعی کلمه پولدار بشی باید بگم هیچ کدوم اول تبریک میگم راضی به کار دولتی نشدی و جیره خوار روحانی و احمدی نژاد نمیخوای باشی ( خدا محمودو بیامرزه ) الان یکی سقف ارزوشه کارمند بانک بشه نه واقعا من نمیدونم کارمند بانک شدن چه مزیتی داره ؟ باز معلم بشه بهتره دوم میخوام چند تا راهکار بهت بگم من به عنوان یه کسی که اطرافم افراد با هر نوع توان مالی بودن میتونم راهنماییت کنم مثلا داییم پولدار بود الان فقیره عموم میلیاردره خودمون خداروشکر خوبه ببین تو ، تو هر کاری که وارد میشی باید کارتو گسترش بدی مثلا الان میخوای مرغ فروشی بزنی باید کنارش پرورش ماهی و میگو هم راه بندازی باید کنارش گوشت قرمز هم بفروشی البته گوشت فروشی با مرغ فروشی فرق داره اما اکثر مرغ فروشی ها گوشتم میفروشن دوما باید مثه گرگ باشی نه که سر مردم رو کلاه بذاریا ، نه منظورم اینه که باید بری با ارگان ها و رستوران ها قرار داد ببندی کیفیت مهمه ، مرغ پیر نفروش قیمتتو کیلو پونصد تومن پایین تر بده ( بیشتر پایین تر نده بقیه رو از نون خوردن بندازی) همیشه با مشتری خوب برخورد کن  نسیه نده درباره کارواش ببین داداش کارواش فقط تو بالاشهر میگیره با احترام خدمت ارنولد وبلاگ اقا کاووس باید بگم بین کارواش و مرغ فروشی باز مرغ فروشی بهتره چون مردم بالاخره بیشتر به شکم شون اهمیت میدن تا ماشین دو تا ایده خودمو از صد ها ایده ای که دارم باهات در میون میذارم یک ) تعمیرگاه ماشین های مدل بالا  دو ) لوازم ارایشی بهداشتی به جرات بهت میگم وارد یکی از این دو تا بشی ماهی ١٥ تومن در میاری مخصوصا اولی که ماهی ٣٠ میلیون هم میتونی در بیاری فقط بالاشهر بزن مخصوصا اگه تهران هستی چون طبیعی هست که بالاشهری ها توان شون بیشتره من خودم بچه پایین شهر تهرانم

درود  کابوی رفت مرحله بعد! مگه گیم بازی میکنه😁 دو هفته نبودم و از وقتی برگشتم نیست! کجاست؟ خبری ازش ندارید؟؟؟ فکر کنم جدی جدی رفته قاطی مرغها بشه😁😁 رفته خواستگاری؟!؟! 

درود  به خانم ریحان ؛ خوبی از خودتونه،  خواهش میکنم 🙏🙏 به آقا اسماعیل ##؛ فدات شم ستاره سهیل شدی،  چرا دیگه نظر نمیدید؟ دست شما درد نکنه،  امروز باید برم سرکار وقت نمیشه، فردا یه نگاه به اون پست میکنم. ببینم این بچه باز کجا رفته،  بریم دستش را بگیریم بیاریم سر خونه زندگیش. ممنون  به خانوم کوهسار ؛ باریک الله پس مینا خانوم هم با علی جون ازدواج کردن. مبارکه!👏👏👏😍😍 انگار روش همسریابی آقای نجفی جواب داد. ( ما را باش میگفتم آقای نجفی الکی داره زحمت میکشه! اینکار فایده نداره.)😁 اما رفتن کابوی برام خیلی سخته😢😢😢 دیگه صفحات شخصی نمیرم.  ترک وبلاگ چرا!؟؟؟؟؟  وابستگی داره، ولی اعتیاد نه!! اگه اینجور باشه پس من خیلی مقاوم هستم💪💪💪 یا شایدم پررووووو..... بهترین ها را براتون آرزو میکنم  موفق باشید. 

هویت بر باد رفته !! : خدا نکنه یه قسمتش مربوط به عضویت در بیان بود که تمایلی به عضویت نداشتم . چون نمی تونستم خودمو قانع کنم که بخاطر خرابکاری های یه عده دیگه توی وبلاگ ، عضو بشم . بعدشم که از بند غل و زنجیر عضویت رها شدم ، حس نظر دادنم به کما رفت . خخخ خود اینم می تونه دلایل زیادی داشته باشه . مثلا یکیش اینه که محیط وبلاگ مثل قبل نیست . یعنی هر وقت میام وبلاگ ، حس می کنم آدرسو اشتباهی اومدم . خخخ از طرف دیگه کیفیت و تنوع سوالات خیلی کم شده و مشارکت سوال کننده ها هم کمتر از قبل شده و به تبع اون ، جذابیت پست ها کمتر شده .

سلام نظر لطف شماست . قبلا هم برام پیش اومده بود که یه مدت نظر ندادم و بعدش دوباره شروع کردم . هر چند که شرایط اون موقع با الان فرق داشت ولی شباهتش اینه که نه اون موقع و نه در حال حاضر ، مثل بعضی از دوستان خداحافظی نکردم تا بعدش به راحتی بتونم نظر بدم . منظورم از اینکه گفتم محیط وبلاگ مثل قبل نیست اینه که قبلا سوال پرسیدن نیازی به عضویت نداشت و ما شاهد تنوع بیشتری توی سوالات و پستها بودیم و همین باعث پویایی وبلاگ بود ولی الان برعکس شده . مثلا میشه عضویت رو برداشت و به جاش قانونی بذارن که اونایی که از طریق عضویت سوال می پرسن یا پست میذارن ، جلوی سوالشون ، داخل پرانتز ، عبارت " اولویت بالا " درج بشه و برای سایر سوالات که بدون عضویت پست میشن ، عبارت " اولویت پایین " داخل () درج بشه تا اونا تفکیک بشن و خود کاربرا تصمیم بگیرن که به کدوم سوالا جواب بدن . یا میشه یه قانونی بذارن که از زمان گذاشتن هر پست ، در صورتی که سوال کننده ، ظرف مدت ۴۸ تا ۷۲ ساعت ، توی پست خودش مشارکت نداشته باشه ، بخش نظرات اون پست بسته بشه .

درود  به آقا اسماعیل ## ؛ متوجه منظور و حرفهای شما میشم.😘 بهترین ها را براتون آرزو میکنم  به خانوم کوهسار ؛ واااااااای بازم سوتی دادم😷 نمیدونم تازگی ها چرا این قدر احمق شدم و احساس میکنم زوال عقل گرفتم. خدا را شکر پست پربازدید نبود. و کاش این دو نفر(مینا خانوم و علی جون) اینجا نیامده باشن که خیلی زشت میشه! اومدن به وبلاگ که هیچ اشکالی نداره خودم سابقه حضور کمتر از 10 دقیقه در روز را داشتم!  بعضی وقتها هم چندین ساعت در وبلاگ آنلاین بودم. ( نزدیک به 5 ساعت در یک روز)😵😵 رفتن آقای  کابوی را حس میکنم بدونم برای چی بود!!(نپرسید چون به هیچکس نخواهم گفت😚) اما هر کجا که هست آرزوی بهترین ها را براش دارم. موفق باشید 

سلام هویت بر باد رفته !! : خوشحالم که به خوبی متوجه منظورم شدی . توضیحاتی هم که دادی خیلی خوب و کامل بود . امیدوارم به زودی زود یه همسر خوب و فهمیده نصیبتون بشه تا زندگی تون رنگ و بوی قشنگ تری به خودش بگیره . از اینکه با وجود مشغله زیادی که داری ، بهم جواب دادی ، ازت ممنونم و امیدوارم روزای خوبی پیش روت باشه . علی جون : همه تصمیماتی که آدما میگیرن بستگی به ظرفیت خودشون و عقایدی که پرورشش میدن داره . اما باید قبول کنیم که ازدواج کردن به فاکتورهای زیادی بستگی داره که بدون در نظر گرفتن اونا نمیشه تصمیم درستی گرفت . مثلا اگه هر کدوم از پسرا شهامت لازمو برای خواستگاری یا خواستگاری های دیگه نداشته باشن ، نمیتونن ازدواج کنن . یا اگه نسبت به دخترا خوشبین نباشن و درک درستی از اونا نداشته باشن و اونا رو موجوداتی فرض کنن که کار خاصی نمیکنن و فقط مصرف کننده هستن ، نمی تونن از انگیزه لازم برای ازدواج برخوردار باشن . بعضیا هم هستن که فکر می کنن وضعیت فعلیشون پایداره و احساس قدرت می کنن و فکر می کنن اگه ازدواج کنن ، قدرتشون تقسیم میشه . یا وقتی به یه شغلی می رسن ، طوری در مقابل ازدواج گارد می گیرن که هرکی اونا رو به ازدواج تشویق بکنه ، حس می کنن که دارن منتشو میکشن که ازدواج کنه ! اما در مورد خودم اینو بگم که هنوز وقتش نرسیده و به موقعش اون حرکته رو میزنم . خخخ تا یادم نرفته ازدواج شما با همسرتون و ازدواج خانوم مینا معلم جزیره رو تبریک میگم و امیدوارم زندگی پر خیر و برکتی داشته باشین . از نویسنده نامرئی پست هم عذر میخوام که پستش کمی تا قسمتی ابری به حاشیه رفت و براشون آرزوی موفقیت توی کار و زندگی شون دارم .

آقا اسماعیل ## : سلام . راستش من چند روزیه با اجازه ی شما و سایر دوستان ؛ نظرات این پست رو دنبال میکنم . نظر شما در مورد ازدواج واقعا عالی بود ؛ مثل همه ی نظرات شما . لازم دیدم ازتون تشکر کنم . ان شالله به زودی خداوند رحمان دخترانی شایسته و لایق نصیب شما و آقای " هویت بر باد رفته  " بکنه . امیدوارم این دوره هر چه زودتر سپری بشه و ما دوباره شاهد حضور موثر و مفید شما توی وبلاگ باشیم . عاطفه کوهسار : سلام خواهر مهربونم . چه قبل از اینکه با هم خواهر بشیم ؛ چه بعد از پیوند خواهریمون ؛ خواننده ی نظراتت بودم و هستم و به داشتن خواهر دلسوز و فهمیده ای مثل تو افتخار میکنم . ریحان خانوم عزیز : با توجه به نظراتی که از شما توی پستهای مختلف خوندم ؛ معتقدم شما هم یکی از بهترینهای وبلاگ هستید . ممنونم به خاطر همه ی مطالبی که از شما یاد گرفتم . آقای علی جون و مینا خانوم گل : براتون از صمیم قلب آرزوی خوشبختی و سعادت دارم و امیدوارم زندگی سراسر عشق و آرامش رو در کنار همسران عزیزتون تجربه کنید . و در آخر من هم از نویسنده پست عذر میخوام که توی پست ایشون پیام گذاشتم و از طرفی بهتون تبریک میگم که بهترینهای وبلاگ توی پست شما حضور دارند . التماس دعا . یا علی .

آقا اسماعیل ## : سلام . راستش من چند روزیه با اجازه ی شما و سایر دوستان ؛ نظرات این پست رو دنبال میکنم . نظر شما در مورد ازدواج واقعا عالی بود ؛ مثل همه ی نظرات شما . لازم دیدم ازتون تشکر کنم . ان شالله به زودی خداوند رحمان دخترانی شایسته و لایق نصیب شما و آقای " هویت بر باد رفته  " بکنه . امیدوارم این دوره هر چه زودتر سپری بشه و ما دوباره شاهد حضور موثر و مفید شما توی وبلاگ باشیم . عاطفه کوهسار : سلام خواهر مهربونم . چه قبل از اینکه با هم خواهر بشیم ؛ چه بعد از پیوند خواهریمون ؛ خواننده ی نظراتت بودم و هستم و به داشتن خواهر دلسوز و فهمیده ای مثل تو افتخار میکنم . ریحان خانوم عزیز : با توجه به نظراتی که از شما توی پستهای مختلف خوندم ؛ معتقدم شما هم یکی از بهترینهای وبلاگ هستید . ممنونم به خاطر همه ی مطالبی که از شما یاد گرفتم . آقای علی جون و مینا خانوم گل : براتون از صمیم قلب آرزوی خوشبختی و سعادت دارم و امیدوارم زندگی سراسر عشق و آرامش رو در کنار همسران عزیزتون تجربه کنید . و در آخر من هم از نویسنده پست عذر میخوام که توی پست ایشون پیام گذاشتم و از طرفی بهتون تبریک میگم که بهترینهای وبلاگ توی پست شما حضور دارند . التماس دعا . یا علی .

سلام علی جون : منم قبلا اینطوری فکر می کردم و عدم اعتماد دخترا به پسرا رو ( به همون دلایلی که گفتی ) به عنوان یکی از دلایل اصلی مجرد بودن پسرا و دخترا مد نظر داشتم . ولی بعدش به چیزای جدیدی رسیدم که تا حدودی نتیجه قبلی رو نقض می کرد . مثلا خیلی از پسرا دوس دارن که مثل آب خوردن ازدواج کنن که این به خودی خود بد نیست ولی چیزی که باعث میشه این روش به نتیجه چشم گیری نرسه ، عدم مسئولیت پذیری درصد زیادی از همون پسرا هست . برای این دسته از پسرا ، ازدواج از یه نظر مثل خوردن چای هست و اگه با شرایط فعلیشون ( مثل نداشتن درآمد حداقلی ، احساس مسئولیت کمتر و ... ) چای داغ رو بهشون بدن تا بخورن ، گلوشون میسوزه و طرف مقابل رو سرزنش می کنن که چرا این چایی رو به ما دادی ؟ به عبارت ساده تر ، اگه دختر با اون شرایط پسر ، بهش اعتماد کنه و اون پسر بعد از ازدواج نتونه پیشرفت کنه ، اون دخترو سرزنش می کنه و بهش انگ آویزون بودن ، دنبال تور کردن پسر و ... می زنه .‏ از طرف دیگه سخت شدن اعتماد دخترا به پسرا صرفا به این دلیل نیست که اونا بخوان یه زندگی آماده رو تصاحب کنن . بلکه یکی از دلایلش به خاطر خود پسرا هست . ‏ علتش اینه که وقتی یه پسر از عهده تأمین زندگی مشترکش بر بیاد ، از اعتماد به نفس بیشتری برخورداره و اون حس اقتدار مردونه رو می تونه توی وجودش پرورش بده ، در نتیجه ذهنش از فکر کردن به این چیزا رها میشه و آماده فکر کردن به پیشرفت و پذیرفتن آرامش از طرف همسرش میشه . ولی اگه نتونه از عهده تأمین زندگیش ( به شکل دلخواهش بر بیاد ) ، علاوه بر اینکه مجبورن به اون دغدغه ها فکر کنن ، به اینم فکر می کنن که احتمالا اشتباه کردن که ازدواج کردند . این دل مشغولی ها از یه طرف باعث سردرگمی اون پسر میشه و از طرف دیگه حس شرمندگی از همسرش به سراغش میاد و این باعث میشه که نه خودش و نه همسرش نتونن به آرامش برسن و اختلافاتی بینشون پیش بیاد که اونا رو از هم دیگه دورشون کنه .‏ ‏‎ ‎ولی در طرف مقابل ، یه عده از پسرا هم هستن که از قابلیت زیادی برای پیشرفت برخوردان و به قول خودمون جنم کار کردنو دارن و فقط نیاز به یه مشوق ( ازدواج ) دارن که اینجا پر توقعی بعضی از دخترا باعث میشه که اون پسر بعد از رسیدن به پیشرفت ، از انگیزه کافی برای ازدواج برخوردار نباشه که اینم به خوبی شما بهش اشاره کردی . ممنون از شما خانوم مینا معلم جزیره : خواهش می کنم . از دعای خیرتون ممنونم خانوم به امید آن روز : نظر لطف شماست . خواهش می کنم . مرسی از دعای خیرتون امیدوارم شاهد حضور شما هم توی پستای دیگه باشیم .