تنها فرزندخانواده ام. پدر و مادرم از وقتی که بچه بودم تا الان فقط شبها خونه بودن و همش سرکار. تو سن 14 سالگی خودارضایی مو شروع کردم البته نه میدونستم کاری که میکنم گناهه نه میدونستم اشتباست فقط از روی عادت انجام میدادم که برام بعدا تبدیل به لذت شد.خودارضاییم اونقدر شدید بود که چندین بار بلوغم عقب افتاد و تو 18 سالگی پریود شدم. همه ی دخترای فامیلمون زیر 19 سال ازدواج میکردن و من روز به روز بیشتر افسوس میخوردم و به خودارضایی معتاد شدم.

-------------------------

ببینید ... ← کلیپ : داستان متحول شدن دختر گناهکار

-----------------------

نمی دونم انگار کسی منو نمی دید حتی یه خواستگارهم نداشتم با اینکه هم محجبه هستم هم بهم میگن خیلی قشنگی و باحیایی و... وقتی رفتم دانشگاه پدرم شیرینیش برام گوشی خرید توی دانشگاه حتی با پسرها حرف نمیزدم اما یه روز یه مزاحم تلفنی زنگ زد و منم بعد یه مدت فقط پیامکی جوابشو دادم.

 انصافا پسر پاکی بود از این نظر که یه بارم حرف سکس و این چیزا نزد و حتی نمیگفت دوست دارم تا بهش وابسته نشم ارتباط مادر حد پیامکی بود و بعد 9 ماه تصمیم گرفتم کلا حرف زدن با نامحرم و کنار بذارم و توبه کردم حتی سیمکارتمم شکستم بعد یه مدت با یه پسر دیگه این دفعه نزدیک شهر خودمون اشنا شدم رابطه م فراتر رفت و حتی شبها چندین ساعت حرف میزدیم .

بهم پیشنهاد خونه خالی و رابطه از عقب و قرار ملاقات و... داد به خاطر ابروم قبول نکردم. نمیخواستم به اعتماد پدر مادرم خیانت کنم. یک سال رو مخم کار کرد تا برم سر قرار و منو ببینه اما وجدانم اجازه ی زنا و بغل حرام رو بهم نداد. ارتباطمون قطع شد چون به قول خودش من به دردش نمی خوردم. شبها تا صبح گریه میکردم و به خدا اعتراض و گله و شکایت که چرا کسی نمیاد. چرا امتحانات تموم نمیشه.

همش میگفتم خدایا بسه دیگه تمومش کن خسته شدم. منو بکش اینقدر عذابم نده. خدایا از این گناه نجاتم بده. همش با خدا حرف میزدم و بعضی وقتا با حرفام حتی تا نزدیک کفر گفتن هم رفتم. تو اون مدت که با اون پسر بودم تو نمازهام سست شدم و خدا رو فراموش کردم. وقتی تصمیم گرفتم توبه کنم و ارتباط با نامحرم و خودارضایی رو ترک کنم هیچ انگیزه ای نداشتم و تقریبا انتظار داشتم تا اخر عمر دیگه مجرد بمونم ولی معجزه شد.خدا تموم گناهامو با خوبی جواب داد.

منو شرمنده ی مهربونی هاش کرد.جوری که تو یه هفته  2 تا خواستگار برام اومد. اونها مشتاق بودن اما من ردشون کردم. هر دوتاشون دوباره اومدن خواستگاری و بازم جواب منفی دادم. بعد5/6 ماه تو 2 هفته 2 تا خواستگار برام اومد بازم ردشون کردم و 3 روز بعد یه خواستگار دیگه جوری شده بود که خودم ردشون میکردم و یکی بهتر میخواستم. از اخرینشون 2 ماه میگذره. دیشب یه خواستگار داشتم که به دلم ننشست اما امشب یکی دیگه زنگ زد و برای اومدن از پدرم اجازه گرفت و با شرایطش و تعریفهایی که ازشون شنیدم انگار شریک زندگیمو پیدا کردم قراره بیاد خواستگاری. جالب اینجاست که من هیچ کدوم ازخواستگارامو تاحالا ندیده بودم و نمی شناختم.

خدا منو شرمنده ی خودش کرد.من از خودم و گناههام حالم به هم میخورد اما خدا ابرومو خرید.خدا جون زبونم قاصره از شکرگذاری نعمت هات. من تو این مدت همش می اومدم سایتتون اما نظر نمیذاشتم. خواستم بگم خدا میبخشه و از همون جایی که انتظارشو حتی نداری میرسونه. انشالله همه ی جوونها عاقبت به خیر بشن و کنار همسرشون به ارامش برسن. برای خوشبختی منم دعا کنید دوستای خوبم. هیچ وقت فکر نمی کردم تو 23 سالگی ازدواج کنم .


پیشنهاد :

راهی برای جبران گناه تجاوز به دو دختر وجود داره ؟

دلم میخواد یک زندگی رو شروع کنم که بی گناه باشه

والدین سختگیر در ازدواج ، در گناهان جنسی فرزندشون شریکند

منم همون بنده گناهکار ...

امیدوارم خدا درک کنه که گناهکار اصلی من نیستم !

من بیمارم یا گناهکار ؟

طلب استغفار برای گناهکاران مشهور + هدایای ما به اموات و ارواح امامان

واقعا حس میکنم گناهکار ترین فردم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)