خانواده برتر

اول به سوال کننده

بابایی من معتاده ولی خیلیم بهش افتخار میکنم. اونوقت تو میگی بابام نگهبانه!!!

دوم به بابا

ببخش بابایی که اینجوری گفتم ولی خیلی واسم باارزشی خیلی دوستت دارم . حتی اگه هیشکی منو نخواد مهم نیست

سوم به متین

مرد حسابی با این تفکر خوشبخت نمیشی. همه چیز توی دنیا اونایی که شما گفتی نیست. در ضمن ***** ***** خوش اندام نیست. قد و بالای خوبی نداره که. اون کلینیک زیبایی و اون همه پولم دست من بدن معلومه میرم همه شو خرج عمل زیبایی میکنم . همش رنگ و روغنه. همونو دو سه سال همه چیو ازش بگیر سه سال مث آفریقاییا بش نون نده اون لباسارو ازش بگیر لباسای آدمای فقیرو بده تنش کنه تا بعد بفهمی اون زیبایی نیست برادر من

البته ازین جهت که میگی بابا میتونه ولی به وضع خونه نمیرسه حق با شماست آره. حالا به نظر منم بشین مرد و مردونه با بابا صحبت کن بهش بگو بابایی

خلاصه گوشیو مؤدبانه بده دستش و بش بگو خودشون بهتر میدونن که عقل ملت به چشمشونه. اما خیلی با لحنی که دلشو آب کنه

من خودم خیلی تو این مورد تخصص دارم وقتی از بابا چیزی میخوام چنان میگم که خودش دست به کار میشه

1.      أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ

آیا خدا کفایت کننده بنده اش نیست؟

2.      پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : فقر آزمونى است از سوى خداوند که کسى را به آن مبتلا نمى کند ، مگر مؤمنى را که دوستش بدارد .

امام على علیه السلام : فقر همانند شهادت است که گنجینه اى است نزد خدا و او به هر که خواهد ، عطایش فرماید .

3.      البته این بدان معنا نیست که شما هیچ تلاشی برای بهبود زندگی خودتون نکنید

توصیه میکنم شما و همه دوستان کاربر حتما استغفار 70 گانه امیرالمومنین رو برای بهبود وضع اقتصادی بخونید

سلام  خدمت شما و بقیه ی دوستان عزیز

من پستتون رو خوندم و تا حدود زیادی درکتون میکنم

اول از همه عرض کنم که هیچوقت هیچوقت به خاطر اجبار و یا اصرار خونواده و یا هیچ کسی دیگه ای با هیچ پسری ازدواج نکنین حتی اگه بهترین پسر دنیا هم باشه

به نظرم هر کسی اول باید خودش به شناخت درستی از خودش و زندگی و عشق و طرف مقابلش برسه بعد بره سراغ ازدواج با کشش و علاقه ی خودش

در مورد وضعیت و شرایطتتون هم به نظر من سعی کنین یه شغل بهتری پیدا کنین که به وضع خونه کمی برسین و بتونین بهترش کنین که اینجوری معذب نباشین و سعی کنین با پدرمادرتون هم راجب این موضوع حرف بزنین که کمی همکاری کنن

سعی کنین اعتماد به نفستونو  بیشتر کنین بالاخره هر کسی تو زندگی داشته ها و نداشته هایی داره

هستن دخترایی که شرایط مالی خوبی دارن ولی آرزوی یه ساعت بودن با پدر تو دلشون مونده از این دخترا من اطرافم میبینم

نه اینکه بگم آدم باید همیشه یه مشکل یا کمبودی داشته باشه نه اصلا میدونم هم واقعا سخته شرایط شما

ولی خب شما دختر عاقل و فهمیده و تحصیلکرده ای هستید پس سعی کنین عاقلانه تر به زندگی نگاه کنین

هممون میدونیم یه سری از داشته هایی که داریم و باهاشون زندگی میکنیم انتخابشون دست ما نبوده

یکیش والدین، یکیش محل زندگی و تولد، یکی هم ظاهر و قیافه ی آدم

پس ما هستیم که باید یاد بگیریم کسی رو به خاطر کم و کاستی در این موارد سرزنش و تحقیر نکنیم چه بسا ارزش یه انسان رو اینطوری زیر سوال بردیم

شما هم تنها نیستید به نظرم کمی آرومتر و صبورتر باشید هستن پسرایی که شرایطشون مثل شما هست با کسی ازدواج کنین که هم کفو خودتون باشه و تعادل داشته باشین از هر لحاظ که بعدا اذیت نشید

انصاف نیست شما به خاطر این موضوع انقدر اذیت بشید اشتباه اون خونواده ها بوده خب میتونستن اول بیشتر تحققی کنن و بعد پا پیش بذارن که دختر مردم هم انقدر غصه نخوره

من 26 سالمه از وقتی یادم میاد بابام شخصیتش مردسالاری بود و هست و یه آقای سنتی هستن

بچه که بودم میدیدم اصلا وسایل خونه و دکور و این چیزا واسش مهم نیست

متاسفانه مدیریت مالی پدرم خیلی پایینه و  در عین حال به حرف هیشکی گوش نمیده و حرف حرف خودشه فقط زیادم اهل  مشورت  نیست

یعنی شرایطش طوریه که 34 سال پیش یه خونه خریده اون موقع مجرد بوده

بعد که ازدواج کرده و چند تا بچه هم داره هنوز ما تو همون خونه و محله زندگی میکنیم

بارها بقیه و خودمون هم بهش گفتیم  دایی هام زمین و خونه بهش پیشنهاد کردن تو  محله های بهتر ولی اصلا گوش نداد الان میگه پشیمونم و این حرفا

چون یه زمانی شرایطش بهتر بود ولی الان چون  کاسب و بازاریه خاطر 

تو این همه سال هم حالا دوسه بار خونه رو نوسازی کرده و دو طبقه ساخته ولی خب متاسفانه همیشه درگیر چک و وام و این چیزاست و اصلا فرصتی نمیمونه براش که به این مسائل توجه کنه

مادرم هم خونه دار هستن دوسه بار هم میخواست با پس اندازش تغییری تو خونه بده بابام لجبازی کرد و نذاشت!

من سالهاست که به یه جراحی نیاز دارم و به خاطرش خیلی اذیت میشم ولی به خاطر وضع مالی بابام هنوز نتونستم انجامش بدم 

الان هم دکترا میگن باید تو بچگی جراحی میشدم و الان فقط 50 درصد از بیماری من خوب میشه با جراحی خیلی برام دردناکه خیلی...

در مورد ازدواج هم تا حالا پیشنهاد هیچ کسی رو قبول نکردم و چند مورد که بهم پیشنهاد کردن رد کردم

علت اصلیش هم همین موضوع مالی هست

از بچگی هم همیشه جزو بهترین های مدرسه مون بودم

ولی به خاطر یه  موضوع دانشگاهم اونطوری که باید نشد

ولی بازم من خیلی از بهترین سال های زندگیم رو پای درس و کتاب گذاشتم

هیچوقت با پسری دوست نشدم حتی خونواده ام بارها بهم متعرض میشدن که چرا برای خودم تفریح و استراحت نمیذارم و همش به درسام میرسم...

همه ی دلخوشیمم این بود که بعد دانشگاه برم سرکار و مستقل بشم

ولی متاسفانه این چند سال هم وقت گذاشتم و الان شغل مناسب هم برام تو شهر خودمون نیست

ولی باز هم دارم سعی می کنم که خودم کار کنم و وضع رو بهتر کنم

دو تا از داداشام هم  وقتی رفتن سرکار به فکر خودشون بودن و رفتن ازدواج کردن 

اما من اینطوری دوست ندارم و برام این مسائل مهمه

با خودم هم قرار گذاشتم تا وقتی کار خوبی نداشته باشم به هیچ کسی اجازه ی اومدن به خواستگاری ندم

حتی بعضی ها میگن سنت بره بالا خواستتگارات کم  میشن و از این موضوع ها ولی ترجیح میدم مجرد باشم اما زندگی آروم و رضایتمندی داشته باشم

چون با وجود مشکلات دیگه به قول شما تحمل تحقیر برای همچین موضوعی رو ندارم.

شنیدین میگن پدر گناه میکنه فرزند به خاطرش میسوزه اینم شده داستان زندگی ما...

ببخشید حرفام طولانی شد خیلی سال بود مونده بود روی دلم مگه مجازی آدم بتونه حرف دلشو بزنه

امیدوارم مشکلات همه ی جوون ها حل بشه.

هی دنیا چند سال درس بخون اخرشم کارگر حمالی کن عجب گیری افتادم

یا رب برسان دوای مارا

با پدرت صحبت کن  بگو پدر من برای تعویض دکوراسیون حاضرم با شما  همکاری کنم ،  پول بذارم (اگه ***** ** *** **** ** ****)،شاید نتیجه داد درباره ی  اون مردم امیدوارم یه معجزه بشه بهش بگو کی هستی اگه عاشقت باشه میاد جلو اگه نه با یکی از همکار مردت ازدواج کن ****** **** *