خانواده برتر

اگر میدونی اوضاع جوریه که غیر قابل تحمله واست زیاد خوددار نباش اگر ولش کنی کار به جاهای باریکترممکنه بکشه شاید همین خواهراش بشینن زیر پاش که فلان بهمان یا یکی دیگه بهش معرفی کنن.البته درباره اوضاع مالی شوهرتون نگفتین ولی اگر خوبه از وضع مالیه خواهراش بهتره این یه زنگ خطره شاید کمکشون میکنه وشما خبر ندارین .من اصلا نمیخوام ترغیبتون کنم به اشوب نه خدا شاهده.ولی راههای زیادی هست که میشه رفت.اگر پدرومادرش منطقی هستن خوب بهشون بگید.یا اینکه اگر برادر دارید شما هم پای برادرتون باز کننین به زندگیتون مدام دعوتش کنین وجلو شوهرتون تکریمش کنین وببرینش بالا.اگر برادر ندارین خواهرتون اگر ندارین پدرومادرتون.اگر هم شاکی شد بگین چیزی که عوض داره گله نداره.اگر وضع مالی خواهراش از شما بهتره شما هم علنا جلو اونا سرکوفتش بزنین وبگین مگه من چی کم از خواهرات دارم.باید واسم زندگی بهتر از اونا درست  کنی.تاجایی پیش بربن که مجبور بشه پای اونارو از زندگیتون ببره.زیاده روی نکنین یادتون باشه فقط میخواین خواهراش رو بشونین سر جاشون نه خودش رو.از هیچی هم نترسین .بچه رو هم بهونه نکنین.فقط یه موقع نشه که بفهمین  چه کار ها واسه اونا کرده وشما خبر ندارین که اون موقع صبح پاکه دیگه کاری نشه کرد.نجابت زیادی گاهی نجاست میاره.

سلام

دلم گرفت برات... 😭

اصلا همچین کاری نکن طلاقتو بگیر از این زندگی راحت شو نمونشو ما تو خونه داریم به زودی هم طلاق میگیریم راحت میشیم تو هم طلاقتو بگیر خودتو راحت کن مامانم ۱۷ سال تمام بخاطر منو آبجیم سوخت تو سن ۳۸ سالگی موهاش سفید شد شکست تازه داره طلاق میگیره اگه میخوای نجات پیدا کنی الان بهترین فرصته

شما به یه مشاوره جدی احتیاج دارید مخصوصا برای روانکاوی همسرتون که مشکلشون حاد بنظر میاد

به سوال کننده

سلام! امیدوارم ک بتونیم کمکت کنیم اما بنظر من ی کمی هم از مشکلات تقصیر شماست!آره باور کنین...

سلام لطفا اینجوری راهنمایی ندین...:'( توروخدا توجه کنین چی میگین الان اینکارو کنن ک شما میگی بدتر اوضاع قمردرعقرب میشه! باور کنین... لطفا سعی نکنین با بدی جواب بدیو بدین!بهتره کاری کنند ک اونها خودشون متوجه اشتباهاتشون شن ک انشاالله هم میشن!مرسی 

ببین خواهر عزیزم ، اول باید ببینی همسرت چقدر توانایی و اختیار داره که رفتار خواهراشو که باعث رنجش خاطر شما می¬شه رو تغییر بده؟ آدمی هست که ازش حساب ببرن یا نه؟ شاید صرفا از روی اجبار و فشار خانوادگی داره تحمل می کنه و مجبوره که به اونا خدمت کنه!؟ یا چون شوهرت خواهراشو دوست داره و نسبت بهشون احساس مسولیت می کنه، متوجه کارای اشتباهشون نمی شه؟؟! شایدم چون با تو صمیمی تره و با اونا رودربایسی داره، ترجیح می ‌ده به تو چیزی بگه که راحت تر می تونه از دلت دربیاره!! باید ببینی شرایطش چطوریه؟  البته این حرفشو «هیچ وقت خواهرام و به تو نمیفروشم»  هیچ جوره نمی شه تایید یا توجیه کرد.
بالاخره شما یا باید سکوت کنی که سکوت علامت رضایت از وضع موجوده و بعدا اگر حرفی بزنی می گه چرا تا حالا ساکت بودی، حتما چیزی شده!!؟ یا اینکه یک جوری بهش نشون بدی که از رفتار خواهراش و یا حرف هایی که اونا می زنن و رفتار های شوهرت نارحت شدی. البته پیش خواهراش از خودت ضعف نشون نده. ولی وقتی که خواهراش رو روسوند و خواستید برید خونه، یا خواهراش رفتند و تنها شدید، تا آخر اون روز سنگین باهاش برخورد کن، یک جورایی نشون بده که قهری، البته نه قهر جدی. احتمال زیاد خودش می فهمه چی شده، ولی اگه خودشو به اون راه زد و پرسید چی شده، یکی از حرف ها و برخوردهای خواهرهاش، یا رفتارهای خودش رو که سبب رنجش شما بوده که مربوط به همون روزه، تاکید می کنم باید مربوط به همون روز باشه که یادش باشه رو بهش یاد آوری کن. بگو نشنیدی خواهرت چی گفتن بهم، این چه کاری بود کردی، این چی حرفیه که جلو جمع بهم می زنی ... اون کار منو تحقیر کرد ولی من به احترام تو چیزی تو جمع نگفتم.(با کمی بغض و مظلومیت نه لحن دعوا که موجب جبهه گیری بشه) در هر صورت اگر چندبار این اشتباهاتو بهش یادآوری کنی همون روز، خودش می فهمه که شما داری اذیت می شی و می فهمه باید طور دیگه ای بین شما و خواهرهاش داوری کنه. برای این می گم که از خاطرات گذشته نگی که شوهرت نگه که تو کینه ای هستی تو مشکل داری و ... که یک مشکل جدید هم اضافه بشه. ولی هرچی که هست، مرد نسبت به زنش غیرت داره، و اگر متوجه بشه که زنش داره خورد می شه رفتارشو عوض می کنه. حتی اگه فرد روبرو مادرش باشه. و البته در نهایت می گم که آدم با آدم فرق می کنه، شما خودت بهتر می تونی قلق شوهرت رو بدست بیاری چون از خلق و خو و روحیاتش بیشتر آگاهی داری.
موفق باشی

سلام.اولویت هر کسی باید همسرش باشه.خانواده به جای خودشون عزیز و قابل احترامن ولی همسر شما داره ترجیح میده... توصیه من به شما مراجعه به مشاوره.اولم خودتون تنها برین ببینین اصلا مشاور تخصص کافی داره... لازمم نیست از روز اول برین مطب دکتر و کلی پول هزینه کنید.الان تو کیلینیک هایی که آزمایش ازدواج میگیرن و کلاس برگزار میکنن مشاورهای بسیار با تجربه ای هستن که با هزینه های کمی مشاوره میدن خوبیشم اینه که فقط رو اینجور مسایل کار کردن و میکنن.حداقل برای روحیه خودت و گرفتن راه کار برو بعد لازم باشه میگه همسرتم ببری

مطمئن باش ادمی که اینقدر بی منطق هست با حرف شما به راه راست هدایت نمیشه !!!شما باید خودتو بالا ببری تا نیازت به ایشون کمتر بشه ،وابسته بهش نباش ،اعتماد به نفستو ببر بالا ،کلانقششو تو زندگیت کمتر کن تا کمتر اذیت بشی .طلاق هم بخوای بگیری تازه اول بحث ها و دعوا ها و اعصاب خوردکنی هاست .نتیجه هم این میشه یه روز که شوهرت افتاد به بدبختی و نیاز به کمک داشت ،خواهراش بهش کمک نمیکنن واحتمالا شما باید جورشو بکشی !!!که اینجوری همه عمرت رو فدای حماقت های چندنفردیگه کردی

واقعا آدم میمونه توی این مملکت همه دم از شعور و فرهنگ میزنن 

من خودم شرایط مشابهی گذروندم. از همه زندگی م -( مالی/تحصیلی/خانواده) گذشتم. مشاوره هم رفتم . ادم هایی که اعتماد به نفس کمی دارن یا حسود هستن اصولا کمبودهایی که حس می کنن را رو سر همسرشون خالی میکنن.چون دم دست ترین ادمه . اینجوری یه حس برتری پیدا می کنن. نه همیشه ولی خب متاسفانه گویا هستن این جور ادما. خودشون هم الزاما از زندگی لذتی نمی برن فقط جهت ارضا حس برتری و بزرگی اینجورین .و چون یک طرف کوتاه میاد بدتر فکر میکنن حرفاشون همه حق هم بوده! یه سیکل معیوب.  این ادما اغلب هر حرفی خانوادشون بزنن بدون هیچ تفکری گوش می کنن. در ضمن مردا کلا رو خانواده تعصب بیجا تری دارن تا زن( این حرف مشاوره- یعنی زن ها راحت تر اشتباهات خانوادشون را قبول میکنن تا مردها).

راه حل شما مشاوره تخصصی هست. شخص ثالث بی طرف حرفاش بیشتر قبول میشه. فقط یادتون باشه پیش مشاور مرد برین  و بهتره که خودش مشاور پیدا کنه وگرنه ممکنه بگه تو با مشاور از قبل برنامه چیدی!

من طلاق گرفتم چون مشکلات من یکی دوتا نبود. یعنی فقظ سر این مشکل خانواده ش نبود. طلاق راه حل شما (حداقل تو این مرحله )نیست.  مخصوصا چون بچه دارین. احتمالا حتی اگه پروسه طلاق شروع بشه وسط هاش از نظر احساسی به خاطر بچه کم بیارین و تازه سرکوفت و مشکلات با خواهرهاش بیشتر هم بشه! پس تمام فکر و ذهنتون بره سمت مشاوره و درست کردن وضعیت. راستی جدا از مشکل همسرتون حتما خودتون تنهایی پیش مشاور برین و حرفاشون در خصوص طلاق و مشکلات را بشنوین تا ذهنتون منطقی تر فکر کنه و طلاق را تا مشکل حادی پیش نیامده بگذارین کنار.

راستی مادربزرگم هم همچین شرایطی را داشته . پدربزرگم واقعا ساده بود و روش سوار می شدن و اصلا بلد نبود مدیریت کنه . مادربزرگم تحمل هم کرد.  وقتی بچه هاش بزرگ تر شدن ( و میدیدن شرایط ناحقه) کم کم ورق به نفع مادربزرگم برگشت و مشکلات کم شد . البته مادربزرگم زن با خدایی بود . با توکل به اینکه خدا شاهده همه چیز هست زندگی کرد.(از خاطرات پدرم اینارو گفتم). احترامی که مادربزرگم داره خواهر شوهرهاش نداره و حتی خواهرشوهرهاش الان بهش احترام میگذارن و خلاصه سال هاست کدورت ها رفته ولی برنده مادربزرگم بوده. ادما نون قلبشون را میخورن . شما هم اگر افسرده شده باشی تو زندگی روزمره ت تاثیر میذاره . حتی اگه همسرت نفهمه خواهرهاش می فهمن (ما زن ها تو این موارد تیز تریم ) و بدتر همسرت را به سمت خودشون می کشن.

به همسرت از در مهربانی وارد شو و بگو دلم می خواد زندگیمون شاد تر بشه علی الخصوص به خاطر بچه. بیا با هم بریم مشاور. بذار حرفامونو بگیم و به هر دو راهکار بده و قدم قدم زندگی مون را بهتر کنیم.

خلاصه مراقب خودت و روحت باش و از مشاوره کمک بگیر. و بدون خدا نمیذاره حقی پایمال بشه.

الکی جوونی خودتو هدر نده توام حق داری یه زندگی خوب داشته باشی اگه نمیتونین باهم کنار بیاین جدا شین بهتره مامان منم پای بابام 20 سال سوخت نتونستن باهم کنار بیان الانم جدا شدن نترس بچه تم بزرگ میشه الانم خودتو پای اون میسوزونی مطمعن باش بزرگم شه کاری نمیکنه واست و جواب زحمتاتو بد بهت میده دیدم ک میگم  جداشو اگه میتونی بچه تم ببر با خودت .. 

اه عین پدر من که مادرم هم داره ازش جدا میشه پدر من حتی خواهرزاده هاشو به ما ترجیح میده فکر میکنه مادرم غریبه هس و ماهم بچه های همون غریبه نه بچه های خودش

شما طبق گفته ی خودتون خیلی کوتاه اومدید این اشتباه بزرگیه .. باید همون دیشب سرم رو میزدی و همسرت هم که زنگ زد میگفتی سرم تموم بشه بعد

من مجردم. بیشتر اومدم بدونم بقیه چی میگن بهتون.

متاسفانه بعضی از خواهرشوهرا فکرمیکنن همسر برای داداششون حکم مالک یادزد روداره که میخواد بین اوناو داداششون جدایی بندازه....البته حساسیت بالای زن داداش ها  روهم نباید نادیده گرفت....درکل به نظرمن باید یه کم توبرخوردهاتون نرمترباشید ویه مدت حساسیت نشون ندید ودرمقابل رفتارشون خنده تحویل بدید شایدجواب داد

خدا از سر تقصیراتش بگذره نمیدونه با این کار چه حق الناسی داره به گردنش میاد کاری رو داره میکنه که پدر من با مادرم کرد .هر چیزی جای خودش .خدا همه رو به راه راست هدایت کنه .

ممنونم از همه ی دوستان که وقت با ارزششون رو گذاشتن تا منو راهنمایی کنن

مثلا دوستان یه موردو بهتون بگم که میگید باهاش قهر کن ما بیشتر بحثامون جلوی خانواده ی شوهرم تو شهرستان که میریم پیش میاد انگار میریم اونجا پروتر میشه میدونید چرا چون چند بار اونجا بحثمون شده و در انتها تمامه خانوادش پشته همسرمو میگیرنو به من بی محلی میکنن منم مجبور میشم کوتاه بیامو برم با همسرم حرف بزنم که لااقل از بی محلی خانوادش خلاص بشم خب همین کاره اونا و عکس العمل منه تک تنها باعث میشه شوهرم پروتر بشه حتی اگه تو دعوا حق با من باشه مدلشون اینطوریه رو به عروس نمیدن

تورو خدا مجردا با خوندن این بخش از ازدواج زده نشن این مشکل زندگی منه وگرنه از این بخش که بگذریم زندگی شیرینی دارمو شوهرمو بچه ام رو دوست دارم شوهر من خوبی هم زیاد داره در کناره این ضعف هاش ولی خب این ضعفش بدجور رو زندگیی شیرینم سایه انداخته از قدیمم گفتن گل بی عیب خداست شاید به قول چندتا از دوستان حساسیتای زیاد منم باعث شده همسرم بیشتر و بیشتر به سمته خواهراش سوق پیدا کنه من قبول میکنم که یه جاهایی نتونستم تیکه هاشونو تحمل کنمو مدام به شوهرم یاداوریشون کردم و شوهرمم از لفظ کینه ای درموردم استفاده کرد بیشتر به سمتشون رفت من قبول میکنم که سیاست نداشتم ولی تا الان همچین ادمایی تو زندگیم ندیده بودم که از ازار دیگران لذت میبرن نمیدونم بازم میگم باید رو خودم کار کنمو حساسیتامو کمو کمتر کنم تا بیشتر از این خودمو همسرمو بچه ام اسیب نبینیم 

ای بابا تو این پستم معلومه یه عده که با خانواده شوهر مشکل دارن اومدن نظر دادن. طلااااااق؟ به همین راحتی نسخه میپیچید؟مگه شما از کل زندگی این خانوم خبر دارید؟ مگه با شوهر این خانوم حرف زدید؟  قصاوت یکطرفه؟  خانوم محترم بشین درست و حسابی با شوهرت حرف بزن قشنگ بگرد ببین مشکل زندگیت از کجا آب میخوره؟ حلش کن. با طلاق وضعیتت بهتر نمیشه مطمعن باش. 

واقعا شوهرتون کار اشتباهی میکنه آخرش خودش ضربه میخوره من دارم نمونشو از نزدیک میبینم پدر شوهر من هم دقیقا همینجوری بوده و الان هم که نزدیک هفتاد سالشه هنوز اینجوریه همش خواهراش و بچه هاشونو به زن و بچه خودش ترجیح داده و میده الان شوهر من و برادر و خواهرهاش اینقدر از این عمه ها و بچه هاشون متنفر هستن که حتی سالی یکبار هم دلشون نمی خواد ببیننشون وهر چی پدر شوهرم اصرار میکنه به رفتن به خونه هاشون بچه هاش زیر بار نمیرن و مجبوره خودش تنها بره و مصبب تمام این کینه ها همین پدرشونه 

ووا ا ا ا ای جقدر سخته شوهرکردن‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏_‏
دوست دارم ازدواج کنم ولی واقعأ از ازدواج میترسم_‏
به سعید: ایقد بخودت نناز مسیله فقط خواهرشوهر نیس که...

سوال کننده محترم من توضیحاتم رو دادم شما بخون عمل کن اگه درست نشد اونوقت بیا بگو مشکلم حل نشد!لطفا لطفا لطفا اونارو انجام بده...مرسی بوس

سلام
چیزی که من از صحبت های شما برداشت کردم اینه که متاسفانه شما حس تامین کنندگی همسرتون رو ارضاء نکردید. و در عوض خواهر شوهراتون خیلی خوب این کار رو انجام دادن (اینکه خواهر شوهرتون گفته برادرش براش جای پدر داره).
بگذارید یه مثال بزنم . مثلا فرض بگیرید همسرتون موقع اومدن به خونه 1 کیلو موز خریدن . لابد شما میوه ها رو ازشون می گیرید یه تشکر کوچک می کند و تمام . اما وقتی همسرتون 1 کیلو موز میبره خونه خواهرش نوع تشکر فرق داره خواهرش خیلی گرم و شدید تشکر می کنه و رو میکنه به جمع و میگه میوه خریدن داداشم حرررررف نداره . اصلا دل به دل راه داره خدا می دونه از صبح هوس موز (شیرموز ) کرده بودم . بعد هم سریع میره میوه رو میشوره یا باهاش شیرموز درست می کنه یا همین طوری میاره اما کلی تشکر و قربون صدقه برادرش میره .
حالا شما باید یاد بگیرید:
 اولا برای خودتون ارزش قائل باشد چون مردم به چیزی بها میدن که ارزش داشته باشه (اینکه اون شب بیمارستان نموندید ، سرم وصل نکردید کم ارزش کردنه خودتونه نه لطف به فرزند و همسر ).
دوما : اصلا نه از خواهر شوهراتون و نه از هیچ کس دیگه پیش همسرتون بد نگید (تا متهم به کینه ای بودن نشید) و در عوض اگه خواهر شوهرتون یا هر کس دیگه کوچک ترین لطفی بهتون کرد پیش همسرتون کلی ازش تعریف و تشکر کنید (خصوصا از خواهرشوهراتون مثلا بابت کمک کردن تو باز کردن و جمع کردن سفره . منظورم اینه که حتی اگه کار جزئی باشه )
سوم : حس تامین کنندگی همسرتون رو تقویت کنید (همون مثالی که اول گفتم )
چهارم : اعتماد به نفس خودتون رو تقویت کنید و تحت هیچ شرایطی در جایی که خواهر شوهراتون هستن شرایط رو طوری نکنید که همسرتون در وضعیتی قرار بگیره که بخواد بین شما و خواهراش از یکی حمایت کنه (چون تجربه ثابت کرده از خواهرشون حمایت می کنه )
پنجم : مهارت گفتگو رو با همسرتون تقویت کنید. ( یکی از بهترین کارها استفاده از شیوه انتقاد ساندویچیه . اول یه خصوصیت خوب همسرت رو بگو بعد انتقاد ملایم و بعد دوباره تعریف مثبت . مثلا : عزیزم واقعا از این اخلاق خانواده دوستی ات خوشم میاد عااااااشق این رفتارتم که به همه اهمیت میدی حتی با اینکه ازدواج کردی بازم از خواهرات حمایت می کنی می دونم اینکه گفتی بین من و خواهرت ، خواهرت رو انتخاب می کنی شوخی بود اما یه کم دلم گرفت ولی چند دقیقه بعد به خودم گفتم شوهرررررر من بهترین شوهر دنیاس نشون به اون نشون که صبح تا شب بخاطر من و بچه ها تلاش می کنه همین نشون میده که چقدر به من علاقه داری و محاله من و تنها بزاری )البته از این شیوه بعد از تقویت تامین کنندگی استفاده کنید .

ششم : اعتماد به نفس . اعتماد به نفس . اعتماد به نفس . احترام . احترام . احترام

خوشبخت باشید!

به دختر اسمونی ممنون دوست عزیز که وقت گذاشتید و منو راهنمایی کردید اجرتون با امام حسین عزیزم 

به گل پسر  ،

آخی عزیزم خیلی دلم گرفت که تو اینجور وضعیتی هستی.

ببخشید ، آخی عزیزم؟
به یه زن متاهل ، آخی عزیزم

سلام گلم منم دقیقا همین مشکل دارم تازه تلاش میکنن طلا قم بدن.

خب معلومه که آدم باید زنشو از خواهرش بیشتر دوست داشته باشه خواهر شوهرم حق نداره به رابطه داداش و زن داشش حسودی کنه یعنی یه حسودی احمقانه است اون که نباید زنشو ول کنه به خاطر خواهرش