سلام بزرگواران
۱ سال و نیم پیش من با یکی از همکاران آقا آشنا شدم که البته ارتباط کاری محدودی با هم داشتیم شاید هر ۶ ماه یک بار و تماس تلفنی هم هر ۲ ماه یک بار ارتباط، مون آغاز شد بعد از یه مدت متوجه علاقه ایشون شدم که خب از اون جایی که حدوداً ۴ سال فاصله سنی معکوس داشتیم (البته ظاهراً مشخص نبود و من از پرونده ایشون اتفاقی متوجه شدم،) سعی کردم غیر مستقیم بهشون بفهمونم تا بی خیال بشن که خب بعد از متوجه شدن شون باز مجددا اومدن سمتم و ابراز علاقه غیر مستقیم میکردند که خب این بار من جوری وانمود کردم که متاهلم....
ولی باز چند ماهی گذشت و پبداشون نشد و باز بعد مدتی که پرس و جو در موردم کرده بودند متوجه شدند مجردم... البته همه این ابراز علاقهها غیر مستقیم بود تا اینکه حدوداً یک ماه پیش ایشون تقریباً مستقیم ابراز علاقه کردند و گفتن که علاقه دارند که البته من اولش فکر گردم بیشتر هدف شون دوستی و یه ارتباط مقطعی هست که گفتن نه هدف ام ازدواج و... حتی فاصله سنی معکوس و بیان گردم که گفتن مهم نیست (ایشون از هر لحاظی عالی هستن ویژگی ظاهری، شغلی و.. و دلیل مخالف هام بیشتر هم فاصله سنی معکوس و هم اعتماد به نفس پایین کنار ایشون هست).
خلاصه اینکه ایشون بعد از ابراز علاقه شون بینهایت احساساتی رفتار میکردند تو پیام تماس که خب من واقعاً این حجم احساسات را نمبتونستم باور کنم حتی بهشون تذکر دادم که این مدل رفتار را دوست ندارم....بعد قرار بر ملاقات حضوری شد که البته من مادرم در جریان بودند.
بعد ار اینکه رفتیم ایشون حس عدم اعتماد تو هدف شون بهم القاء کردند اینکه بی نهایت سعی داشتند فیزیکی بهم نزدیک بشن و تماس چشمی خیلی زیادی برقرار میکرد دوم اینکه دائم دستم رو میخواستن بگیرند که خب مانع شدم خلاصه به من گفتند حداقل تا ۶ ماه حرف ازدواج نزنیم و با هم بریم بیایم...که خب من حرفی نداشتم ولی با توجه به اینکه خیلی هیجانی و احساسی رفتار میکرد این ارتباط ادامه اش نگران کننده بود اونم منی که تا حالا با هیچ پسری به خودم اجازه ندادم باشم.
از طرفی چون به هدفش شک کردم و اینکه خیلی خوب می تونست طرف مقابل و مجذوب خودش کنه ترسیدم ادامه بدم و مجذوب اش بشم و بعداً منو ولم کنه...می دونم ترس بی جایی هست ولی دست خودم نیست شاید از اعتماد به نفس پایینه...
با این حال اون جلسه بهشون گفتم موقعی که مطمئن شدی به هدفت و شرایطت بیا سراغم که ارتباط، مون تحت نظر خانوادهها باشه بهش گفتم قلباً موافق این ارتباط هستم ولی عقلی نه (چون با اون رفتارهاش تو هدف اش شک کردم که آیا فقط برای خوش گدرونی امده یا ازدواج)... .
اون شب منطقی از هم جدا شدیم حتی بهم گفت بهت حق نمیدم ولی عقایدت رو میپذیرم... ولی الآن یه هفته است اصلا نه پیامی نه تماسی اونم این آدم که این قدر ابراز علاقه میکرد...نمی دونم خیلی آشفته ام از اینکه نمی دونم این همه شک داشتن و ترس داشتن آیا درست یود؟
آیا واقعاً حق با اون بود یا من؟
از طرفی نمی خوام بهش مسیجی بدم چون دلم می خواد محکی باشه برای اینکه ببینم آیا واقعاً حرف هاش صحت داشت؟ یا نه از این آدمهای هیجانی امروز عاشق فردا فارغ بود؟! می خوام خودش برگرده نه اینکه من خودم رو بهش تحمیل کنم...
از طرفی بعد از اون همه ابراز علاقه بهم اینکه یهویی رفت حس بدی دارم و اینکه منم بهش علاقه داشتم و دارم ولی ابراز نمیکردم چون دلم میخواست مطمئن بشم همون کسی هست که می تونم بهش تو زندگی تکیه کنم و بعداً احساس مو براش خرج کنم.
الآن واقعاً آشفته ام...حس بدی دارم...من تا الآن خیلیها میخواستن بیان تو زندگیم ولی به هر دلیلی اجازه ندادم ولی ایشون وارد زندگی ام شد و بی نهایت ابراز علاقه میکرد اونم برای دختری که اولین تجربه اش بود و یادآوری اینها برام زجرآوره می خوام فراموشش کنم ولی ذهنم دائم میره سمت ش.
ممنون میشم خانمها از تجربیات خودتون بگید و آقایون رفتار همجنس تون رو چه جوری تحلیل میکنید...
لطفا منو راهنمایی کنید
مرتبط با شناخت پسر مورد علاقه و خواستگار:
از چه راه هایی بفهمم خواستگارم شکاک هست یا نه؟
چه جوری میشه از سالم بودن یه پسر مطمئن شد؟
چطور بفهمم که پسر مورد علاقه م خلق و خوی دخترونه داره یا نه؟
چرا رفتار پسر مورد علاقه م نسبت به من سرد شده؟
چطور درجه عصبانیت خواستگارم رو بسنجم؟
چطوری می تونم بفهمم که پسر مورد علاقم شکاکه یا نه؟
دست به جیب شدن پسر در دوران آشنایی قبل از ازدواج
آداب بیرون رفتن در مرحله آشنایی قبل از ازدواج چیه؟
چطور باید حلال یا حرام خور بودن خواستگار رو تشخیص بدیم؟
چطوری میشه فهمید یه پسر احساساتی هست یا نه؟
← رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)
- ۵۴۰۷ بازدید توسط ۴۰۲۳ نفر
- چهارشنبه ۲۲ مرداد ۹۹ - ۰۸:۰۴