سلام دوستان
پسری 19 ساله ام، در فاصله کمتر از یک سال اخیر اتفاقاتی افتاد که زندگیم رو کاملا عوض کرد.
مادرم فوت کرد و این اتفاق باعث شد من که کاملا وابسته بودم، خیلی از لحاظ روحی و روانی قدرتمند و مستقل بشم، اما پس از این که پدرم (تا آخر عمر دوست ندارم هیچ وقت حتی کلمه ی "پدر" رو به زبون بیارم) دوباره ازدواج کرد و من و خواهرم رو کاملا رها کرد (و الان با یکی از اقوام زندگی میکنیم)، کمی افسرده شدم و باعث شد که از کاراییم کم بشه و دیگه نتونم مثل سابق نه درس، نه کار، نه ورزش رو با شدت قبل ادامه بدم، و این اتفاق در حدی بود که منی که ترم پیش معدلم 20 بود این ترم 2 ساعت هم درس نخوندم، چاق شدم، و کار رو هم رها کردم.
مشاور بهم پییشنهاد داد که شرایط رو تحمل کنم و همه چیز رو بپذیرم و لازم نیست کاری برای بهتر شدن وضعیتم کنم و حتی اگه ناراحت هستم به خودم بیشتر استراحت بدم و تا الان فقط دارم استراحت میکنم و با سختی و غم ثانیه های طولانی زندگیم رو بی ثمر سپری میکنم.
در واقع وقتی پدر و مادر داشتم هرگز محبت شون رو نچشیدم اما الان حتی دلم برای دعواهای هر روزی که توی خونه داشتیم تنگ شده.
نداشتن تکیه گاه عاطفی داره بهم فشار خیلی زیادی وارد میکنه، ضمن این که دوستان زیاد و دوستان بسیار صمیمی هم دارن که رابطه ام باهاشون فوق العاده ست و ارتباطم با اقوام مادرم هم خوبه اما نمیتونه جای پدر و مادر رو بگیره.
پیشنهادی میتونید بهم بکنید؟
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۳۵۲۴ بازدید توسط ۲۴۸۷ نفر
- شنبه ۳۰ فروردين ۹۹ - ۱۸:۵۴