سلام
من ۵ سال هست که یه نفرو خیلی دوست دارم پارسال یکم سرد شدم شاید به خاطر اشتباهاتی که کرده بود واقعا نمیدونم چرا.
هیچکسم تو زندگیم نبود میخواست بیاد خواستگاری اما نذاشتم چون الان پدرم اصلا موافق نیست من ازدواج کنم و همچنین ما خونمون خوب نیست و من روم نمیشه که بیان.
مادرم و خواهرام میشناسنش همدیگرو چند بار دیدن. خیلی بهم پیام میداد که دوباره باهاش شروع کنم اما دیدم ۲ هفته گذشت و دیگه هیچ پیامی نداد خیلی ترسیدم از دستش بدم از قبل بیشتر عاشقش شدم رفتم پیشش خواستم شروع کنیم اما قبول نکرد گفت من خیلی سختی کشیدم حتی کارم به قرص و بستری کشید از دوریت.
گفت دیگه اون آدم قبلی نیستم از طرفی چند ماه دیگه دارم میرم سربازی معلوم نیست کجا بیوفتم. گفت میتونیم عادی پیام بدیم. قبول کردم. اما بعد چند هفته شروع کردیم مثل قبل نبود سرد شده بود قبول دارم به خاطر بد رفتاریای خودم بود خیلی تلاش کردم خوب بشه یه روز خوب بود یه روز نه.
زیاد پیام نمیداد مثل اون موقع ها نگرانم نمیشد کارشو بهونه میکرد. تو این مدتم خیلی دعوا و بحث داشتیم چند بار خیلی بد رفتار کرد و کات کرد اما آشتی کردیم بهش هم گفتم باهام سردی قبول نمیکرد.
تا اینکه بعد ۵ ماه یه بحثی شد و جدی کات کرد گفت بهت حسی ندارم یه روز واقعا از نبودت ناراحتم یه روز اصلا حوصله ندارم نمیدونم چرا سردم.
گفت سعی کردم مثل قبل شم اما نشد نمیخوام تو رو هم با رفتارم سرد کنم ۱ ماه بعدش هم قرار بود بره سربازی. چند بار بهش بعدش پیام دادم اما بد رفتار کرد بهم گفت ۲سال دیگه اصلا یادت نمیاد من کی بودم.
نمیدونم این حرفو به خاطر اینکه عذاب وجدانشو راحت کنه گفت یا واقعا بهم اعتماد نداره و فکر میکنه فراموشش میکنم آخه یه بار تو بحثاش بهم گفت نمیتونم روت حساب کنم ممکنه دوباره بری و اون حالم دوباره تکرار شه.
دو هفته اصلا پیام ندادیم تا شبی که صبحش میخواست بره بهش پیام دادم کاش همه چی یه جور دیگه شده بود تو در قلبم جاودانه ای. دلم برات تنگ میشه سفرت بی خطر.
انتظار داشتم یه چیزی بگه یکم دلم خوش شه اما فقط نوشت خداحافظ. نمیدونم چرا ترکم کرد؟ تو همین مدتم بعضی روزا خیلی باهام خوب بود و دوستم داشت از اون ۴ سال بیشتر همدیگرو دیدیم ما قرار گذاشته بودیم بعد سربازی ازدواج کنیم و تو این ۲ سال من همه کارامو انجام بدم.
ببخشید خیلی طولانی نوشتم حالم خوب نیست خیلی مواقع غصه میخورم که تقصیر منه اون جدایی پیش اومد و باعث شد نتونه روم حساب کنه. نمیدونم چیکار کنم خیلی دوستش دارم نمیتونم اصلا قبول کنم تموم شده تنها فرد زندگیم بوده همش به این امیدم که برگرده پیشم. چیکار کنم؟
خودم دوست دارم تا ۲ سال دیگه صبر کنم سربازی تموم شه اما میترسم بعد اون ۲ سال هم منو نخواد دیگه اون موقع دنیا رو سرم خراب میشه .
مرتبط با سربازی:
راسته که میگن 2 ماه اول سربازی با زندان فرقی نداره ؟
دارم میرم سربازی ، چکار کنم دختر مورد علاقم برای همیشه عاشقم بمونه
دلم میخواد قبل از شروع سربازیم یه دختر رو عقد کنم
دختر مورد علاقم انتظار داره الان که سربازم خواستگاریش برم
بعد از دوره آموزشی سربازی شوهرم می خوایم عروسی کنیم
دختران حاضرن با دانشجوی پزشکی سربازی نرفته ازدواج کنن
دختران حاضرند با پسری که سربازی نرفته ازدواج کنند
ازدواج با مهندس 26 ساله که نه کار داره نه سربازی رفته
در دوران سربازی شاهد ازدواج هایی بودم با کمترین امکانات
← ازدواج و سربازی (۱۱ مطلب مشابه)
- ۲۹۷۰ بازدید توسط ۲۱۸۲ نفر
- پنجشنبه ۱۰ تیر ۹۵ - ۱۵:۳۹