سلام
بنده پسری هیجده ساله هستم که امسال کنکور میدم . عاشق یکی از دخترای فامیل شدم که الان هفت هشت سال است چنین حسی به ایشون دارم از دختر عموم کمک خواستم چون مانند خواهرم است ایشونم رفتن به دختره گفتن که به ایشون علاقه دارم و ایشون هم گفته بودن که میترسن به من بگن دوستم دارن چون ممکنه در اینده یکی دیگه رو دوست داشته باشن و حسشون نسبت به من مثل الان نباشد .
ایشون قبلا هم به طریق مختلف به بنده ابراز علاقه کرده بودن ولی من این بار خودم خواستم ابراز علاقه کنم تا از نظر منم مطمئن بشه ، تازه یک بار خوده ایشون به بنده گفتن که خیلی دوستت دارم البته ایشون الان فکر میکنن که دختر عموم بدون اطلاع به من به ایشون گفتن که دوستون دارم و نمیدونن که خودم از دختر عموم خواستم که به ایشون بگن که دوستش دارم پس هر دو میدونیم که همو دوست داریم ولی با ایشون راجب این موضوع تا حالا صحبت نکردیم حالا سوالات بنده .
من ایشونو خیلی دوست دارم و نسبت به ایشون حساس شدم ، پسر عمه بنده که 19 سال دارن خیلی ادم بد کاره ای هست با ایشون شوخی میکنه و اذیتش میکنه و ایشونم مجبوره که عکس العمل نشون بده ، منم جلوی خونواده نمیتونم دم این پسر عمم رو بچینم چون متوجه علاقه من به ایشون میشن .
پس حالا چه طوری به این دختر مورد علاقم بگم که اصلا نسبت به اذیت های اون هیچ عکس العملی نشون نده و اگرم اذیتش کرد محلش نذاره چون واقعا کفری میشم ولی میبینم اونم جوابشو میده و اونم اذیتش میکنه به نظرتون چه طوری اینو بیان کنم که بهش بر نخوره؟
سوال دومم. اینه من امسال باید برم دانشگاه خوب تو این چند ماهی که مونده چه کار کنم که ایشونو به خودم وابسته کنم که فکر بقیه رو نکنه و برای همیشه عاشقم بمونه تا زمانی که درسم تموم بشه ؟
ممنون که خوندید ، لطفا دختر و مردای متاهل بیشتر جواب بدن ممنون میشم .
بنده پسری هیجده ساله هستم که امسال کنکور میدم . عاشق یکی از دخترای فامیل شدم که الان هفت هشت سال است چنین حسی به ایشون دارم از دختر عموم کمک خواستم چون مانند خواهرم است ایشونم رفتن به دختره گفتن که به ایشون علاقه دارم و ایشون هم گفته بودن که میترسن به من بگن دوستم دارن چون ممکنه در اینده یکی دیگه رو دوست داشته باشن و حسشون نسبت به من مثل الان نباشد .
ایشون قبلا هم به طریق مختلف به بنده ابراز علاقه کرده بودن ولی من این بار خودم خواستم ابراز علاقه کنم تا از نظر منم مطمئن بشه ، تازه یک بار خوده ایشون به بنده گفتن که خیلی دوستت دارم البته ایشون الان فکر میکنن که دختر عموم بدون اطلاع به من به ایشون گفتن که دوستون دارم و نمیدونن که خودم از دختر عموم خواستم که به ایشون بگن که دوستش دارم پس هر دو میدونیم که همو دوست داریم ولی با ایشون راجب این موضوع تا حالا صحبت نکردیم حالا سوالات بنده .
من ایشونو خیلی دوست دارم و نسبت به ایشون حساس شدم ، پسر عمه بنده که 19 سال دارن خیلی ادم بد کاره ای هست با ایشون شوخی میکنه و اذیتش میکنه و ایشونم مجبوره که عکس العمل نشون بده ، منم جلوی خونواده نمیتونم دم این پسر عمم رو بچینم چون متوجه علاقه من به ایشون میشن .
پس حالا چه طوری به این دختر مورد علاقم بگم که اصلا نسبت به اذیت های اون هیچ عکس العملی نشون نده و اگرم اذیتش کرد محلش نذاره چون واقعا کفری میشم ولی میبینم اونم جوابشو میده و اونم اذیتش میکنه به نظرتون چه طوری اینو بیان کنم که بهش بر نخوره؟
سوال دومم. اینه من امسال باید برم دانشگاه خوب تو این چند ماهی که مونده چه کار کنم که ایشونو به خودم وابسته کنم که فکر بقیه رو نکنه و برای همیشه عاشقم بمونه تا زمانی که درسم تموم بشه ؟
ممنون که خوندید ، لطفا دختر و مردای متاهل بیشتر جواب بدن ممنون میشم .
مرتبط با سربازی:
راسته که میگن 2 ماه اول سربازی با زندان فرقی نداره ؟
دلم میخواد قبل از شروع سربازیم یه دختر رو عقد کنم
دختر مورد علاقم انتظار داره الان که سربازم خواستگاریش برم
بعد از دوره آموزشی سربازی شوهرم می خوایم عروسی کنیم
میترسم بعد اون ۲ سال سربازی هم منو نخواد
دختران حاضرن با دانشجوی پزشکی سربازی نرفته ازدواج کنن
دختران حاضرند با پسری که سربازی نرفته ازدواج کنند
ازدواج با مهندس 26 ساله که نه کار داره نه سربازی رفته
در دوران سربازی شاهد ازدواج هایی بودم با کمترین امکانات
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) ← ازدواج فامیلی (۸۹ مطلب مشابه) ← رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۹۲۱۹ بازدید توسط ۲۲۹۲۹ نفر
- سه شنبه ۱۳ تیر ۹۶ - ۲۱:۲۱