سلام
حدود یه سال پیش با یه پسری اشنا شدم. بعد یه هفته خونوادشو فرستاد واسه خاستگاری. هم محله ای هستیم. همون زمان به من گفت من کار دارم خونه دارم ماشین دارم فقط تحصیلات ندارم. من خیلی تحصیلات واسم مهمه. بش گفتم نه قصد ازدواج ندارم.
ولی به مرور زمان عاشقش شدم و گفتم باشه همینجوری میخامت. بعد چند ماه فهمیدم هیچی نداره و سربازی هم نرفته. ولی واقعا دوسش داشتم و اونم عاشقم بود. خرداد به خاطر یه قرار کاری ای که من داشتم و ایشون دوس نداشتن من برم بحثمون شد و تو خیابون جلوی همه در حد مرگ کتکم زد.
از همون زمان خونوادشم دیگه پشتمون نیستن و از من متنفر شدن نمیدونم چرا :| از همون خرداد روابطمون بد بود تا اول شهریور. ایشون به خاطر یه مسئله کوچیک به من تهمت هرزه بودن زد و کلا رابطمون تموم شد. بعد چند روز واسم یه خواستگار عالی اومد که البته میشناختمش. و اینکه مهندس بود و دانشجوی فوق لیسانس، که دقیقا با معیار اصلی من همخونی داشت.
از نظر قیافه هم خیلی از من سره. وضع مالیشونم تقریبا یکم از ما بهتره. خونوادمم صد در صد تاییدش کردن منم ازش خوشم اومده. ولی مشکل اصلی من اون اقاییه که دوسش دارم. وقتی فهمید یه بسته قرص ترامادول خورد و کارش به بیمارستان کشید و این حرفا. اینو گفتم که بدونین در کنار دست بزن و بد دهن بودن و هیچی نداشتنش، خیلی هم بی ارادس.
از همون روز که قرص خورد مجبور شدم باهاش اشتی کنم وگرنه هر جور دیگه ای که شده خودشو میکشت. البته دفعه اول نیس که به خاطر من این کارا رو میکنه.
الان واقعا توی دو راهی موندم. عقلم میگه باید با کسی که عاشقشم تموم کنم و بش جواب منفی بدم و با خاستگارم ازدواج کنم. دلم میگه اگه تو بری این پسر میمیره پس بمون و با همه چیش بساز. با خودم میگم اگه با خاستگارم ازدواج کنم، زندگی سه نفر نابود میشه.
یکی اون بیچاره که بی گناه مجبوره یه زندگی بدون عشق و محبتو تجربه کنه، یکی من که با اون زندگی میکنم ولی فکرم و ذهنم و قلبم پیش یکی دیگس. یکی هم کسی که دوسش دارم که مطمئنم انقد تنهاس که واقعا بی من میمیره.
ولی خب اگه با کسی که دوسش دارم ازدواج کنم، فقط یه نفر اسیب میبینه اونم منم که زیر کتکاش و فحشاش و بی محلیای خونوادش و رفیق بازیاش پیر میشم. انسانیتم میگه بذار به جای زندگی سه نفر زندگی یه نفر خراب شه.
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم. اینم بگم کسی که دوسش دارم منطق حالیش نمیشه. میگه یا مال من میشی یا اصلا نمیخوام زنده بمونم و ببینم مال کس دیگه ای میشی. اینم بگم خونواده ها در جریان همه چیزن ولی این پسر انقد بی منطقه که اونام خسته شدن و کاری ازشون بر نمیاد.
به قران دارم دق میکنم. دوسش دارم ولی میدونم باهاش بدبخت میشم. اگرم باش تموم کنم یه بلایی سرخودش میاره و خونوادش تا منو زنده زنده اتیش نزنن ولم نمیکنن. تو رو خدا اگه کسی فکری به ذهنش میرسه بگه.
مرسی
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۳۳۶۷ بازدید توسط ۲۳۱۵ نفر
- چهارشنبه ۲۵ شهریور ۹۴ - ۲۲:۱۰