سلام
اینو بخاطر پست " برام سخته از غریبه ها پذیرایی کنم " خانمی که میخواست بره سرکار می نویسم ...
من همون ناشناسیم که تو پست چرا دخترای بالای ۲۵ ازدواج نکردن گفتم به فکر خودکشی ام ...
و حالا زندگی من ؛
من مجبورم مثل همون خانم که بعضی ها براش نوشتید نرو کار کن خوب نیست دارم با این شرایط کار میکنم علنأ هم منشی ام هم ابدارچی هم نظافت چی هم کارای شخصی کارفرمامو انجام میدم چرا ؟! چون مجبورم با ماهی ۲۵۰ تومن حداکثر ۳۰۰ تومن از صبح تا غروب کار کنم !!
محجبه چادری ام .... ولی سرکارم مجبورم چادرمو بذارم کنار روزای اول اکثره اوقات اشک تو چشام جمع میشد خیلی سختم بود خیلی ..... هنوزم بعضی شب ها با چشم خیس میخوابم..... دوستام فکر میکنن من سرکار خیلی خوش بهم میگذره یکی دوتاشون باهام قطع رابطه کردن چرا چون من میرم سرکار!!!!
حتی یکیشون خیلی جدی میگه کوفتت بشه حقوقت... برام سینه ام میزنه میگه چرا تو رفتی من نرفتم!!
ولی من مجبورم برم سر کار ... چون به حقوقش نیاز دارم ...
یه مادر دارم بعضی وقتا سر نماز میگه خدایا چرا بچه ها نمیکشی چرا نمی میرن ...
بازم چرا؟! چون ما ۳ تا اولادیم که مجردیم....
فقط من دخترم و بزرگتر از دو تا داداشام ....
رک بگم خواستگار ندارم هر که میاد زنگ میزنه دیگه نمیاد...
اکثره دوستام ازدواج کردن ... بعضیاشون خوشبختن بعضیاشون دارن طلاق میگیرن...
اونایی که خوشبختن نمی دونید چقدر بهم نیش می زنن...
هی میگن پس کی شوهر میکنی؟!
اصلا خواستگار داری؟!
همین دوستم که بالا گفتم هر وقت میبینم میگه اره فلانی اومد خواستگاریم بمانی اومد من ردش کردم بعد تهش میگه خب تو چی خواستگار نداری؟!
من سکوت می کنم فقط دلم میشکنه....
نگید برو مسجد یا جاهایی که دیده بشی قبلا میرفتم میگفتن برای پیدا کردن شوهر اومدی؟!
تو همین مسجد و جاهای دیگه که میگن برید دختر خوب پیدا میشه دو سه تا زنگ زدن تو دهن همه ام گذاشتن می خواییم بریم خواستگاری ولی زنگ زدن نیومدن... نیومدنش به کنار دفه بعد که میرفتم میزدن به روم فلانی چرا میخواستن بیان خواستگاریت نیومدن؟!
حتی یکیشون بود منو با انگشت به بقیه نشون داد گفت میخواستیم بریم خواستگاری فلانی ولی نخواستیمش نرفتیم ..... !!
چقدر دیگه خجالت بکشم؟!
مادرم با یه خانمی رفت و امد داشت یه روز همسایمون رک برگشت گفت مامانت با فلانی رفت و امد میکنه میخواد اویزونت کنه به پسراش؟! حالا کدومو میخوایی؟! کدوم پسرشو؟!
چقدر تحقیر بشم؟! اینم از سرکارم که مثل نوکر باید سگ دو بزنم برا ۲۵۰ یا ۳۰۰ تومن...
اون از خونه که مادرم سر نماز ارزو مرگمو داره....
این از مکانهایی که میگن برید تا دیده بشید اینجوری به باد تمسخر گرفته میشم .
اون از دوستام که زخم زبونم میزنن...
تو یه پستی نوشتم مرگ موش خریدم خودمو بکشم یکی گفت از غضب خدا نمیترسی؟!
غضب خدا؟! این غضب خدا نیست که نجاتم نمیده؟!
چقدر سکوت کنم ... پیش بقیه سکوت می کنم تو خونه که کسی نیست در حده مرگ خودمو میزنم ... یدفه از بس محکم سرمو زدم به دیوار همسایمون اومد زنگ زد گفت چیزی کوبیدید به دیوار بشکنه؟!
فقط دارم فکر می کنم خودمو راحت کنم ... حداقل خودمو بکشم از دست بنده های خدا راحت میشم.... فقط من می مونم و خدا .... اون وقت سرمو میذارم رو دست خدا یه دل سیر گریه می کنم .... هی خدا دیگه چقدر خدا رو صدا بزنم و جوابمو نمیده....
حالا که جوابمو نمیده پس من به زور میرم پیش خودش یا مثل الان میذارم پشت در خونش یا بالاخره درو به روم باز میکنه....
و در کمال بدبختی هام من فقط ۲۳ سالمه چند روز پیش تولدم بود ... نه حس جوونی دارم نه زندگی ....
مطالب مرتبط :
چه تغییری باید در زندگیم بدم که خواستگار داشته باشم؟
نکنه به خاطر جوش هام هست کسی منو نمی پسنده ؟
هر کس میشنوه که تا حالا اصلا خواستگار نداشتم باورش نمیشه
اون دختری که خواستگار نداره باید بره بمیره ؟
از خانوادم خجالت می کشم که با این سنم خواستگار ندارم
نمی دونم چرا اصلا خواستگار ندارم ؟
دلم خونه و اصلا خواستگاری ندارم!
چون چهره ام بچگانه است خواستگار ندارم ؟
32 سالمه و تا حالا حتی یک خواستگار هم نداشتم
← نداشتن خواستگار مناسب (۸۱ مطلب مشابه) ← چرا خواستگار ندارم (۶۷ مطلب مشابه)
- ۱۱۱۰۳ بازدید توسط ۸۲۹۲ نفر
- دوشنبه ۲ آذر ۹۴ - ۰۸:۲۴