به نام خدا
سلام دوستان
وقتی خواستگار بهم معرفی میشه چرا خواستگاری نمیکنه؟، بنده یه مشکلی دارم که شاید حتی باورتون نشه! من دختری هستم که سنم ۲۴ _ ۲۷ هست و شرایطم رو براتون بیان میکنم:
خدا رو هزار مرتبه شکر دختری هستم که رضایت خدا رو اولویت قرار میدم و از خدا ممنونم که به من اجازه بندگیش رو داده . محجبه هستم و در یک محیط و خانواده مذهبی بزرگ شده ام. پدر و مادرم هر دو مذهبی و تحصیلات عالیه دارند. خودم هم دانشجو ام و دارم فعلا تحصیل میکنم.
خدا رو شکر از وضع مالی خیلی خوبی برخورداریم و خودم هم البته دیگران میگن ظاهر خوبی دارم. البته اینا رو برای تعریف از خودم نگفتم فقط یه پیش زمینه ای گفتم تا شرایطم رو درک کنید. وگرنه خدا منو نبخشه اگه قصد خودنمایی داشته باشم. ولی با وجود تمام این شرایط خواستگاران خیلی کمی داشتم و همه شون در حد معرفی بوده اند و من حتی یک جلسه خواستگاری با هیچ پسری نداشتم.
واقعا باورم نمیشه که تا این سن وضعیتم این جوری بوده. شاید بگید تو اجتماع نمیرم، نه اصلا من تا بتونم در مراسم های مذهبی و زنانه و مسجد شرکت کردم ولی انگار نه انگار مادری پاپیش بذاره. البته بوده که تو جاهای مختلف که ازم خوش شون اومده و با مامانم صحبت کردن ولی فقط در حد همون صحبت با مامانم بوده و دیگه نیومدن خواستگاریم.
نمیگم کم بهم خواستگار معرفی شده ، اره شده ولی فقط معرفی بوده همین! من حتی پسرانی که بهم معرفی شده بوده رو یه جلسه هم ندیدم . یا شاید بگید بد اخلاقم. نه اصلا اینطوری نیست. من به در جمع های زنانه خیلی سرزنده و خوش رو هستم و لباس های زیبا و شیک میپوشم و خدا رو شکر همه بهم میگن خیلی خوش هیکلم ولی در بیرون جلوی نامحرم مغرورم و اصلا جلوی نامحرم آرایش نکردم و نمیکنم و لباس های جذب کننده نمیپوشم.
شاید بگین توقعاتم زیاده. نه نه ! من فقط شوهری میخوام که به شدت با ایمان و با اخلاق باشه و منو به خاطر خودم دوست داشته باشه همین. حالا اگه از نظر مالی مشکلی داشت خدا کمک مون میکنه و بابام هم اوایل زندگی بهمون کمک میکنن. من بعد از ازدواجم به شدت مطیع شوهرم خواهم بود و در خونه براش به بی حیاترین زن ممکن تبدیل میشم . هر وقت از بیاد خونه میرم استقبالش و خدا رو شکر آشپزیم عالیه و با غذای گرم پذیرای آقام خواهم بود.
آقام رو چون خدا گفته باید راضی نگهش دارم ، تمام تلاشم رو میکنم تا راضی باشه ازم تا خدا ازم راضی باشه. بیاد خونه ، شونه ها و پاهاش رو ماساژ میدم. مثل یک پادشاه باهاش رفتار میکنم و چَشم گفتن ورد زبونم خواهم بود. ولی در مقابل انتظار دارم ایشون هم با من مثل ملکه رفتار کنن. و به من همیشه ابراز محبت کنه و نازم رو بکشه.
ولی چه کنم که فقط باید به این چیزها فکر کنم و حتی یه خواستگار خوب هم برام نمیاد. نمیدونم مشکلم چیه شما ها میدونین؟ اصلا در حرف هام قصد بدی نداشتم و اصلا قصد خودنمایی رو نداشتم فقط ازتون راهنمایی میخوام خیلی ممنونم ازتون.
مرتبط:
زیاد خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم حتی زنگ نزدن جواب بگیرن
خسته شدیم از بس خواستگار اومد و رفت
چه مشکلی دارم که خواستگارهام منصرف میشن
نیامدن و پشیمان شدن خواستگارها
خواستگار دارم اما اصلا به نتیجه نمیرسه
چرا خواستگار میره و پشت سرشم نگاه نمی کنه ؟!
به طرز عجیبی خواستگارهام میرن و بر نمی گردن
بعضی خانواده ها انگار تفریحی میرن خواستگاری !
هیچ کدوم از جلسه های خواستگاریم به جلسه دوم نکشیده
چه مشکلی دارم که خواستگارام میرن و دیگه بر نمیگردند ؟
با اصرار اومدن و مشتاق رفتن و بعد گفتن نمیخوایم، استخاره بد اومده !
خبری از خواستگارم نشد، تماس بگیریم و علت رو جویا بشیم ؟
← خواستگاری های بی سرانجام (۶۶ مطلب مشابه)
- ۹۹۸۴ بازدید توسط ۶۶۶۲ نفر
- دوشنبه ۶ خرداد ۹۸ - ۱۵:۴۰