با سلام و عرض ادب
امیدوارم حال تون خوب باشه و ایام به کام!
امروز تصمیم گرفتم چند تا از شعرهای قدیمی و کوتاه رو در یک پست بگنجونم تا چند موضوع مختلف رو پوشش بدم، فارغ از بی نقص نبودن شعرهام باید بدونید که تمرکز اصلی بنده روی معنای شعر هست و خب اگه از چهارچوب اصلی خارج شدن این اتفاقا کاملا عمدا رخ داده چون سعی بنده اینه که سبک های مختلف ادبی رو ترکیب کنم و یه چیز دسته اول و متفاوت تحویل بدم ...
به هر حال امیدوارم مورد پسند شما دوستان عزیز قرار بگیره، لطفا با نظرات ارزش مند تون بنده رو مفتخر بفرمایید .
دشمنان خواهند مرا کورَم کنند
همگان گویند که چَشمِ دل ببند
چنان که در ره عشق جان بدهم
****************
شعر گویم گاهی ، بهر خویش خسته ام
دستهایم را ببین ، خسته است از انتظار
غرق شدم از اشک و غم ، تا که خود پیدا کنم
دست های سرد من ندارد هم نفسی
****************
ای سرخِ لبت در دل من کاشت غم دوری
لبخندی بزن ، در دل من غمت زیاد است
هستی و جهان غم است و من باکی ندارم
گویند که بغیر دلبرت زیبا زیاد است
گفته ام بر همگان عشقت فراموش
****************
شب و روز خنده به لب دارم و شادم
بر لبم خنده ولی ، قلبم شکسته
آه و اَفسوس که تو یارِ دل نبودی
این خواستن و مهرِ من چه بی غرور بود
حال ز اینها بگذریم شعرم تمام شد
دوستان عزیز ممنون میشم با مراجعه به آدرس مجازی بنده در اینستاگرام به نشانی aiso223 کارهای جدید تر بنده رو مشاهده کنید .
روز/شب خوبی داشته باشید در پناه حق .
گوشه دنج میخانه نتوان برد، آن گنج امانت که در نزد تو باشد
نظر و عقیده شما درباره این شعر چیه؟
میخوام کتابچه ی شعرم رو آتیش بزنم...
شعرسرایی علی جون خطاب به خانواده برتری ها
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود
عشقی که تو شعرهای سعدی و مولانا و شهریار میخونیم خیالیه؟
شعر خسته ام مثل ... از سیمین بهبهانی
← شعر و شاعری (۱۳ مطلب مشابه)
- ۱۱۸۹ بازدید توسط ۸۲۲ نفر
- يكشنبه ۲۷ بهمن ۹۸ - ۱۸:۴۱