سلام

دختری ام ٢٢ ساله، توی دانشگاه با پسری همسن خودم آشنا شدم ، البته اوایل در حد یه ارتباط ساده بود، بی هیچ قصدی،  برای هر دوتامون اولین ارتباط نزدیک با جنس مخالف بود  زود بحث ازدواج پیش کشیدن و وابسته شدن ، منم وابسته کرد . بعد هم منو وادار کرد که چند باری باهاش خارج دانشگاه صحبت کنم . به مادرشون گفتن با مشاور حرف زدن خانواده منم متوجه شدن که برخوردشون بد بود چون دانشجو بیکار و ... بود مثل همه جوون ها .

رابطه مون بعد یه مدت یک ساله به اصرار من کات شد، گفتم اگر شرایط مناسب داشتین بیاین جلو این ارتباط از هیچ نظری درست نیست،  اونم به سختی قبول کرد و گفت بالاخره تا دو سال دیگه میام خواستگاری و ... .

الان چند ماه گذشته، من اصلا نمیدونم این آقا نظرش چی شده؟ خبری ندارم ازش ، ولی چون حرف آخری زدم که صبر میکنم الان وظیفه دارم که صبر کنم ؟ شرایط ازدواجم دارم ولی وجدانم نمیذاره شاید اون اصلا به من یه درصدم فکر نکنه چون اصلا دیگه هیچ پیامی نداده .

علاقه قلبی خودمم تموم شده و ازش متنفرم که منو تو این حال ول کرد و رفت حتی اگر برگرده کمتر از ده درصد به ازدواج فکر کنم خانوادمم که مخالفن

بهش خبر بدم میخوام ازدواج کنم؟ چیکار کنم؟! هیچ وقت نمیتونم خودم ببخشم که چرا باهاش صحبت کردم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) دوستی به قصد ازدواج (۱۲۵ مطلب مشابه) رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)