سلام خسته نباشید
خواستم یکی از مشکلات بیشتر جوانان که در دوران مجردی باهاش درگیرن رو مطرح کنم و بعدش از زندگیم بگم. که اونم همه میدونین که اعتیاد به خود ارضاییه ...
من یک پسر ۲۷ ساله هستم و از ۱۴ سالگی تا ۲۶ سالگی خود ارضایی میکردم، این مشکل بسیار بزرگ و اعتیاد به خود ارضایی رو من بالاخره بعد چهار ماه ترکش کردم که اونم به کمک یکی از کاربران همین وبلاگ به نام ....مهدی من ... کامنت پنجم توی پست در ۱۵ سالگی فهمیدم که از ۸ سالگی دارم خود ارضایی میکنم.
جا داره همینجا از آقای مهدی من خیلی خیلی تشکر کنم بابت کامنتش و کمکش به من برای ترک خود ارضایی. اهل هیچ چیزی هم نیستم، نه مشروب نه سیگار و نه دوستی با جنس مخالف، یکی از دلایلی که من به سمت این موارد نرفتم بیشترین و اصلی ترین دلیلش هدفم بوده بعدش ورزش.
قبلا خیلی از راهها رو رفته بودم خیلی روش ها رو امتحان کردم تونستم کاهش بدم ولی نتونستم ترک کنم!، یه کم بیشتر درباره ی خودم و مزاجم تحقیق کردم و آگاهی پیدا کردم دیدم مزاجم صفراوی از نوع زیادش، اینم ارثیه پدرم و پدر بزرگم هم همینطورین ولی نه به شدت من!
وقتی داشتم صفات صفراوی میخوندم انگار تمام این صفات رو برای من نوشته بودن، حدود ۹۸ درصدش همون صفات من بود. و نوشته بودن که غذاهایی که طبع گرم دارن رو باید کمتر مصرف کرد. دیگه گفتم هر کس بتونه ترک کنه من نمیتونم من شش ساله پرورش اندام کار میکنم روزی پنج وعده هم غذا میخورم پرورش اندامم هم ورزش خیلی سنگینیه که مصرف غذای پروتئینی زیاد میخواد برای نتیجه دادن ، بیشتر غذاهایی رو هم که میخورم طبع شون گرمه عاشق غذای تند هستم.
یک از دلایل افزایش میل جنسی هم همین مصرف زیاد غذا هست .حرارت بدنم هم زیاده گرما رو به سختی تحمل میکنم وقتی تابستون میشه لحظه شماری میکنم کی پاییز بیاد هوا سرد بشه... کلا زمستون اگه یک جا ثابت نباشم چیزی به نام سرما حس نمیکنم.
آخرین باری که سرما خوردم یادم نمیاد، شاید بالای ده سال میشه زمستون هوای زیر دو سه درجه هم یک تیشرت و کاشپن تنمه، اونم تا حالا زیپش رو نبستم، بعضی وقت ها مادرم به من دست میزنه میگه چقد داغی تب داری.
دو سال آخر دیگه کلا نا امید شده بودم، بی خیال ترک خود ارضایی شدم، دیگه توی اینترنت اگه چشمم به مطالب ترک خودارضایی میخورد پی گیر نبودم، دیگه میگفتم هر راهی بود رو من رفتم اگه راهی بود حتما پیدا میکردم من کلا یا کاری انجام نمیدم یا اگه انجام بدم حتما تمومش میکنم، اگه صد تا در بسته باشه فقط یک در باز باشه اون درو پیدا میکنم ولی در مورد خودارضایی نتونستم !
این ها رو گفتم بدونین چقد میل جنسیم بالاست و چه شرایط سختی برای ترک خود ارضایی تحمل کردم .
چهار پنج سال پیش شاید هفته ای هفت هشت بار تا ده بار خودارضایی میکردم. بعضی روزها روزی چهار بار این عمل رو انجام میدادم. تمرکزم و انرژیم خیلی کم شده بود دیدم نه نمیشه، باعث شده که کمتر روی کارم تمرکز داشته باشم و بیشتر فکرم روی مسائل جنسی بود. برای همون با برنامه ریزی و سختی زیاد به هفته ای دو بار کاهش دادم، اولش سخت بود ولی مجبور بودم به خاطر هدفم تونستم کم کنم . خیلی از قبل بهتر شدم.
یکی از بچه ها به من گفت تو که اهل دوستی نیستی حداقل یک نفر رو صیغه کن، خیلی فکر کردم دیدم نه نمیشه، دوست ندارم به کسی که علاقه ندارم باهاش رابطه جنسی داشته باشم، اگر هم این کار رو انجام بدم باعث میشه که بد عادت بشم و معلوم نیست کی ازدواج کنم منم میدونستم نمیتونم وقتی این رابطه رو امتحان کردم بذارمش کنار، شاید به فساد کشیده شدم. یا وقتی ازدواج کردم خانمم مریض شد به سمت خیانت برم!
یک دوستی داشتم که خیلی اهل دوستی با جنس مخالف بود، قیافه متوسطی داشت ولی فوق العاده زبون باز بود یعنی زبونی که اون داشت مار نداشت. اگه میخواستن مدرک طرز بیان بدن به این باید دکترا میدادن. تعریف میکرد میگفت با هر کس دوست میشم هفته دوم نشه هفته سوم نهایت چهارم رابطی جنسی باهاش دارم ...، فکر کنم با تنها کسانی که رابطه جنسی نداشت گربه های محلشون بوده.
شغلش طوری بود که زیاد با جنس مخالف در ارتباط بود. تعریف میکرد میگفت حتی به مادر خودم اعتماد ندارم، بعضی وقت ها میام خونه پدرم نباشه مادرم تنها باشه رفتارش مشکوک باشه خونه رو میگردم که غریبه تو خونه نباشه میگفت وقتی ازدواج کنم تو خونه حتما یک دوربین میذارم. قیافه ای غلط اندازی نداشت اگه خواستگاری میرفت سرش رو مینداخت پایین، صحبت کردن واقعیش رو نشون نمیداد، دختره میگفت چه پسر خوبیه صد در صد تا حالا با هیچ دختری حتی سلام هم نکرده.
خودش پشیمون بود به من میگفت اگه ازدواج کردم معلوم نیست خانومم قبل من با کی بوده، حالا اون تحقیق میکنم فقط بچه م دختر نباشه به دنیا که دار مکافاته اعتقاد داشت، میگفت اگه برگردم هیچ وقت وقت این راه رو نمیرم زودتر ازدواج میکردم. میگفت نمیتونم بذارمش کنار، شاید کم کنم ولی نمیتونم دو دقیقه با مشتری جنس مخالف صحبت کنم میفهمم میتونم مخش رو بزنم یا نه، وسوسه میشم...
بیشتر به خاطر زبونش بود. من که پسرم وقتی باهاش هم صحبت میشدم طرز صحبتش تن صداش برام شیرین بود. تن صداش مثل این مجری های شبکه خبر بود.
کلا زندگی پر حاشیه اصلا دوست ندارم، هر چی حاشیه کمتر زندگی با آرامش بیشتر! من زندگی افراد موفق رو خیلی مطالعه میکردم، اطراف خودم هر چی آدم موفق نگاه میکردم از طرز رفتارشون و سبک زندگی شون معلوم بود به تنها چیزی که فکر نمیکردن خیانته. منم هم هدف دارم باید موفق بشم، حتی شده به قید مجردی تا آخر عمر، ولی میدونم این طوری نیست .
انسان اگه روی هدفش برنامه ریزی کنه و روی شخصیتش کار کنه آدم خوب سر راهش قرار میگیره. مگه اینکه خودش قصد ازدواج نداشته باشه که اون دیگه بحثش جداست!!! ولی من دوست دارم ازدواج کنم به یک نفر علاقه داشته باشم اونم به من علاقه داشته باشه بچه هم خیلی دوست دارم.
اطراف خودم خیلی ها رو دیدم که اهل دوستی با جنس مخالف بودن، اونم با چند نفر، ولی وقتی هم ازدواج کردن بعضی هاشون اتفاقا با دختر خوبی هم ازدواج کردن که دختره اهل هیچ چی نبوده، ولی تو زندگی شون ندیدم پیشرفت زیادی داشته باشن، با اینکه خیلی تلاش هم میکنن. این قانون طبیعته تا شما چیزی از دست ندی چیزی به دست نمیاری در این مورد خیلی تحقیق کردم ندیدم دور برم.
قبل از خوندن کامنت مهدی من، من خیلی از راه ها رو رفته بودم، خیلی مطلب درباره ترک خود ارضایی خونده بودم خیلی مسیرها رو رفته بودم، ولی نشد که نشد. فقط تنها چیزی که روی من تاثیر گذاشت تنها این حرفش بود؛
که ذهن رو باید کنترل کرد، نباید ذهن رو به سمت تفکرات جنسی کشوند، شهوت جنسی مثل یک آتیش کوچیکه که تفکرات جنسی یا عاطفی، فیلم های پورن، عکس ها و فیلم های عاشقانه هم مثل بنزینه که شما با نگاه کردن باعث ریختن بنزین روی این آتیش شهوت میشین، هر چی بیشتر نگاه کنید و توی ذهن تون تصویر سازی کنید این آتیش بزرگ بزرگ تر میشه که یک جا دیگه غیر قابل کنترله و انسان خواسته یا ناخواسته میره به سمت خودارضایی.
اینستا، تلگرام و فیلتر شکنم داشتم، تو اینستا هیچ پیچ با عکس بد فالو ندارم. تو اینستا پیج های نامناسب رو بلاک میکردم که عکس هاش رو ناخواسته نبینم. کلا چیزهایی که باعث تحریک میشد چه چشمی چه فکری کلا گذاشتم کنار. اوایل خیلی برام سخت بود اصلا فکرش رو نمیکردم بتونم بذارم کنار ، پنج درصد احتمال موفقیت به ترک به خودم میدادم ...
سه روز گذشت، چهار روز گذشت، دیدم نه زیاد اذیت نمیشم، قبلا سه روز میشد دست پام میلرزید دیگه اصلا مخم کار نمیکرد، یک هفته گذشت اذیت شدم، ولی گفتم این راه رو اومدم باید ادامه بدم، دو سه هفته گذشت دیدم نه میتونم بذارم کنار.
از وقتی که قیمتها اینجور بالا رفته تایم کاریم کمتر شده... دو سال پیش دو ماه آخر عید فروشم خیلی بالا بود، کلا خواب نداشتم، اندازه سه نفر کار میکردم، روزی نزدیک ۱۴ ساعت میومدم خونه جنازه بودم .وقت استراحتم هم فکر برنامه ریزی فردا بودم، خوابم اصلا نداشتم، مثل معتادها شده بودم، میدونستم بعد عید بازار این طوری نیست، وقت استراحت بیشتر دارم ولی بازم این عمل رو انجام میدادم به خودارضایی بیشتر اهمیت میدادم تا غذا خوردن .
عید امسال خیلی وقت آزاد داشتم، ولی زیاد وسوسه نشدم، مثلا میل جنسیم قبلا ۸۰ درصد الان شده ۴۰ درصد که اونم قابل کنترله. عید پدر مادرم با داداشم رفتن مسافرت، ۸ روزی کلا خونه کسی نبود بیشترم خونه بودم ولی این عمل رو انجام ندادم.
تازه الان میفهمم زندگی کردن یعنی چی، قبلا ترک خود ارضایی خیلی از زندگیم لذت میبردم ولی الان خیلی بیشتر شده هم کار میکنم هم ورزش ...
الان نیاز جنسیم انداره یک مرد متاهل ۵۰ ساله است. هیچ وقتم نیمخوام به اون دوران لعنتی برگردم حتی اگه کلا مجرد بمونم و ازدواجم نکنم. ولی دوست دارم ازدواج کنم به یک نفر علاقه داشته باشم اونم به من علاقه داشته باشه. بچه هم خیلی دوست دارم.
بعضی ها میگن اگه میل جنسیت رو سرکوب کنی میل جنسیت کم میشه و موقع ازدواج به مشکل میخوری این تفکر کلا اشتباهه، به نظر من اون فردی که خود ارضایی میکنه و رابطه جنسی متعددی با افراد مختلف تجربه کرده، توی زندگیش به مشکل میخوره، میل جنسی مثل باطریه هر چی شما کمتر استفاده کنید باعث افزایش شارژ میشه و هر چی بیشتر استفاده کنید باعث کاهش شارژ باطری میشه.
درسته دو نفر یکی ۲۵ ساله یکی ۳۵ در شرایط یکسان میل جنسی و عاطفی اون ۲۵ ساله بیشتره. الان میل جنسیم خیلی کم شده اندازه یک شمعه کوچیکه قبلا اندازه یک آتیش متوسط بود .
الان یک عکس مستهجن ببینم یا یک خانم بدحجاب مثل قبل تاثیر نداره روی من، فقط کافیه دوباره همون رو که دیدم تصویر سازی کنم بهش بنزین بدم، قبلا مثلا با دو دقیقه فکر کردن تحریک میشدم الان یک ساعت! ولی تحریک شدم دیگه بر میگردم مثل قبل شاید این دفعه دیگه نتونستم خود ارضایی رو ترک کنم.
کلا روی خودم خیلی خیلی تحقیق و آنالیز کردم و این مطالبی که درباره خودم گفتم بالای ۹۰ درصد مطمئنم...
شب سال تحویل خونه ی یک از اقوام دعوت بودیم، ماهواره روشن کرده بودن، بیشتر خواننده ها بودن بیشترشون هم بد حجاب، سه چهار ساعتی نگاه کردم فکر کردم دیگه تاثیر نداره ولی اومدم خونه خوابیدم اذیت شدم تا دو سه ساعت توی رختخواب خوابم نمیبرد به خاطر فشار جنسی صبح هم بیدار شدم بازم همین طور.
یک چیز دیگه هم هست که من فهمیدم انسان رو به سمت خودارضایی تحریک میکنه احساسات عاطفیه... شما مثلا یک فیلم عاشقانه میبینی یا یک رمان عاشقانه و احساساتی میخونی باعث میشه که احساسات عاطفیت تحریک بشه و شما هم توی تصورات ذهنیت یک شریک برای خودت تصور کنی که باهاش خوشی یا بیرون میری گردش میری با هم میخندین بغلش میکنی بوسش میکنی و همین باعث تحریک میل جنسی میشه که این مورد آخری خانمها بیشتر درگیرن، چون احساسات عاطفی شون بیشتره..
خیلی کم پیش میاد دختری توی خیابون یک نفر رو ببینه بگه کاش این بیاد به من پیشنهاد ... بده من هم قبول کنم.. یا یک پسر بخواد با یک دختر دوست بشه بهش بگه من از شما خوشم اومده مخوام باهاتون ... کنم هر چقدرم جذاب باشه پسره فکر نکنم قبول کنه. این خلقت خداونده و هیچ ایرادی هم در موردش نیست.
به نظر من خود ارضایی مثل اعتیاد به مواد مخدره. بدن نیاز به انرژی و شادی و آرامش داره و بعضی از این هورمونها رو بدن ترشح میکنه مثل هورمون سرتونین شادی بخشه دوپامین هوشیاری اندروفین ضد درد استروژن ضد استرس و ...
وقتی بدن دچار یکی از این مشکل ها میشه بدن بسته به نیازش مقدار کمی از این هورمون ها رو ترشح میکنه!!! حالا یک نفر یک مشکلی توی زندگیش داره یا دنبال خوشی بیشتره به پیشنهاد یک نفر دیگه میگه بیا از این قرص مصرف کن دیگه مشکلاتت فراموش میشه یا انرژیت زیاد میشه حالا خواسته یا ناخواسته بدون شناخت از عواقب سنگینش این قرص مصرف میکنه اولش خوبه ولی دیگه بدن عادت میکنه و اون انرژی و شادی و سرخوشی که اویل مصرف داشت رو نداره و برای دوباره به دست آوردن اون حس به سمت اعتیاد به مواد مخدر میره .
هیچ کس به خاطر اینکه بدونه وضعیت اعتیاد بدبختیه و از هم پاشیده شدن خانوادیه به سمت اعتیاد نمیره. یا اگر هم آگاهی داشته باشه بیشتر به خاطر اعتماد به نفس بالاشه و میگه نه من اینطوری نمیشم. این فرد اوایل مصرف مواد احساس خوبی داره تمرکزش خوبه شاده دو برابر انرژی داره ولی کم کم دیگه بدن جواب نمیده مثل اینکه شما روی بدنه پراید موتور پنج هزار لندکروز بندازی اول خوب سرعتش و قدرتش زیاده ولی کم کم از درون میپاشه و باعث نابودی ماشین میشه خود ارضایی هم همینطوره ولی نه به شدت اعتیاد به مواد مخدر!
شما وقتی خود ارضایی میکنی فکرت همش سمت س*سه ،از س*س برای خودت یک بت ساختی دیگه روی شغلت یا درست تمرکز نداری، فکر کردی هر کی ازدواج کرده همه ش تو بغل همن، س*س میکنن، نه اینطوری نیست، چند تا کلیپ خارجی دیده بودم شاید شما دیده باشین تو خیابون از بقیه زن شوهرها میپرسیدن شما هفته ای چند بار س*س دارین بیشترشون میگفتن دو یا سه بار.
اصلا بگیم درست باشه هر شب با هم س*س داشته باشن مگه بدن جواب میده؟ دوران خدمت یک از سربازها بود یک جا با هم پست میدادیم، خیلی لاغر بود. روزی سه چهار بار میرفت دستشویی، وقتی میومد خیلی خسته بود با خنده بهش میگفت چیه رفتی کوه کندی میخندید چیزی نمیگفت کم کم بهش شک کردم فکر کردم معتاده میره دستشویی مواد مصرف میکنه، چند باری تعقیبش کردم ولی چیزی نفهمیدم ولی یک بار از زیر دستشویی نگاه کردم دیدم داره خود ارضایی میکنه چیزی بهش نگفتم ولی الان اگه یک نفرو این جوری ببینمش حتما راهنماییش میکنم.
به نظر شما این دیگه قدرت تمرکز یا فکر کردن یا درس خوندن رو داره، تعداد دفعات خود ارضایی هر چی بیشتر آسیب به خود و بدن بیشتر.
شما تا از مجردی خودت لذت نبردی نمیدونی برای چی ازدواج میکنی، بعضی از افراد برای فرار از تنهایی یا عاطفی یا جنسی ازدواج میکنن...
حالا شما ازدواج کردین به عشقت رسیدی نمیخوای که بری توی غار زندگی کنی و بری ماهیگیری یا شکار، درسته شرایط اقتصادی بده بحث درباره اون هم زیاده که توی این پست نمیگنجه دربارش صحبت کرد شما وقتی رفتی خواستگاری پدر دختر میگه خوب از خودت بگو، شما حالا بیا بگو شرایط مملکت این جوری، من تمام تلاشم رو کردم اقتصاد خراب شد ولی چیزی ندارم ولی عاشق دخترتونم پدر دختره میگه خوب حالا چی داری شما میگی هیچی ولی قول صددرصد میدم که دخترتون رو خوشبخت کنم.
اونم میگه باشه شما برو فکرامون رو بکنیم جواب میدیم درم پشت سرت ببنند. شما جای پدر دختره بودی چی میگفتی دخترت رو بهش میدادی!
بیشتر کسانی که از ازدواج مینالن و میگن دوران مجردی بهترین دورانه، اینا کسانی هستند که یا زیاد با جنس مخالف در ارتباط بودن یا همه ش فکر ازدواج بودن. ازدواج رو توی ذهن شون مثل یک بهشت توصیف کردن.
پسرها فکر میکردن ازدواج میکنن وقتی از سرکار میان خونه خانم شون میاد به استقبال شون بغل شون میکنه، بهترین غذا براشون درست میکنه و هر روز با هم س*س میکنن، دخترها هم همه ش فکر اینکه یک نفر با اسب سفید میاد یک دل نه صد دل عاشقش میشن و هر روز با هم خوبن، تو پاییز توی برگ ها را میرن و بغل شون میکنن و نیاز عاطفی و جنسی شون برطرف میکنن نه زندگی اینطور نیست.
اگه یک مرد روز نیاز جنسی هم داشته باشه بگه برم خونه با همسرم نیاز جنسیم رو برطرف کنم. وقتی رسید دیدی صاحب خونه گفته پول کرایه ت عقب افتاده، شارژ ساختمون رو ندادی، پول آب، برق و گاز هم همه هست، پول هم نداشته باشه کلا نیاز جنسیت میپره، حتی با کوچکترین اشتباه همسرش باهاش جر و بحث میکنه... پول خوشبختی نمیاره ولی نداشتنش حتما بدبختی میاره.
وقتی دختر پسرها این مشکلات میبینن، بعد میگن همون خونه پدرمون خوب بود، دختره میگه نه غذایی درست میکردم درسم میخوندم تو خونه هم همه منو دوست داشتن ولی اینجا یک شام دیر بیارم هزار تا حرف باید بشنوم، پسره هم میگه خونه پدرم بودم هر وقت میخواستم برم سرکار کسی کاری نداشت بعضی روزها تا لنگ ظهر میخوابیدم شب هم با دوستام دور دور و دیر وقت میومدم خونه ولی الان باید راس ساعت ۹ خونه باشم. بیشتر این ازدواج ها هم به طلاق ختم میشه.
وقتی بیست سالم بود عاشق یکی از اقوام دور شده بودم، ۶ ماهی از خدمتم مونده بود تموم بشه به مادرم گفتم بریم خواستگاری، مادرم اولش گفت سنت کمه خدمتت تموم نشده ولی با اصرار خیلی زیاد من قبول کرد. وقتی بهشون زنگ زدیم خیلی با احترام صحبت کردن گفتن باشه بیایین قدم تون روی چشم. ببینیم همو میپسندن یا نه .. .
ولی بعد یک جلسه صحبت کردن زنگ زدیم گفتن دخترمون پسند نکردن اصلا انتظار جواب رد نداشتم پدر مادرش خیلی راضی بودن از طرز صحبت شون معلوم بود، ولی حس دختره رو نفهمیدم مبهم بود. دختره هم خواستگار زیاد داشت ضربه خیلی شدید روحی خوردم سنم کم بود تا دو ماه خواب نداشتم، بعضی وقت ها تا پنج صبح بیدار بودم بهش فکر میکردم دختره رو تا یک سالی خیلی نفرین میکردم، چون احساس میکردم با احساساتم بازی کزده به خودم گفتم دیگه ازدواج نمیکنم.
ولی الان فکر میکنم هر کس حق انتخابی داره قرار نیست من اون و بخوام اونم منو بخواد.
الان ولی همیشه براش آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم که به من جواب رد داد و باعث شد من دنبال هدفم برم و به اینجا برسم. از همه نظر دختر خوبی بود .نمیدونم شاید اگه ازدواج کرده بودم الان میومدم از فواید ازدواج پست میذاشتم من توی زندگیم خیلی ریسک کردم، مطمئن بودم اگه ازدواج میکردم قدرت این همه ریسک رو نداشتم با اون سن کم. اگه صد بار دیگه هم برگردم به اون سن و اگه جواب دختره مثبت باشه من جوابم منفیه. چون نه هدفی داشتم نه شغلی ، پدرم وضعش خوبه ولی پدرم پدری نیست که بشه روی کمکش حساب کرد .
من توی زندگیم خیلی سختی کشیدم از وقتی یادم میاد تو خونه بحث و دعوا با مادرم بود، پدرم فوق العاده آدم بد اخلاقیه. کوچیک بودم با کوچیکترین اشتباه خیلی منو میزد، خیلی تحقیرم میکرد بیشتر جلوی فامیل آبرو برام نذاشته بود، مادرم هم یک اخلاق بدی داشت همش منو مقایسه میکرد با بقیه ، جلوی بقیه میگفت این خنگه ،دست پا چلفتیه و این باعث شده بود که من چیزی به نام اعتماد به نفس نداشته باشم.
کل فامیل منو مسخره میکردن یادمه یک بار پسر عموم گفت یکی از اقوام نزدیک به من گفت این پدرش نباشه از گرسنگی میمیره، عرضه نداره یک لقمه نون در بیاره نگفت کی بود.
کلا از پدر مادرم متنفر بودم، روزی نبود که آرزوی مرگ پدرم رو نکرده باشم، یا خودم به فکر خودکشی نباشم فقط چون همه میگفتن هر کس خودکشی کنه میره جهنم همین پشیمونم میکرد، یادم نمیاد پدرم به من با خنده صحبت کرده باشه، مهر و محبت که هیچی، سلام کردن پدرم به من توی این ۲۷ سال شاید پنج بار نشده باشه.
کلا هر چی میگفتن بدم میومد ازشون.. میگفتن مدرسه برو به زور میرفتم، اگه مادرم نبود شاید همون اول ابتدایی بیشتر نمیخوندم، سال اول دبیرستان ترم اول ده تا تجدید آوردم اینقدر خنگ نبودم! هر سال دو تا نهایت سه تا تجدید میاوردم، خودم تعجب کرده بودم برای اون سال مردود شدم به خودم گفتم باید دیپلم بگیرم دیپلم به هر زحمتی بود رشته برق کاردانش گرفتم هیچ کس باورش نمیشد که من دیپلم گرفتم هنوز که هنوزه حالم از مدرسه بهم میخوره یادم نمیاد که یک روز در دوران مدرسه یک روز از سر علاقه به مدرسه رفته باشم درس بخونم. هنوزم نفهمیدم علت این همه نفرت از مدرسه چی بوده !!
رفتار پدر مادرم بوده یا خود من. بعد دیپلم پدرم مادرم خیلی اصرار کردن دانشگاه آزاد برو گفتم مخم دیگه نمیکشه گفتن معلم خصوصی میگیرم منم گفتم نه آسمون به زمین بیاد من دانشگاه برو نیستم. میخواستن جلوی فامیل خودشون بالا نشون بدن منو موش آزمایشگاهی خودشون کرده بودن بیشتر فامیلمون لیسانس به بالان فقط من دیپلم دارم داداش کوچیکم الان داره لیسانسش رو میگیره.
بعد دو سال رفتم خدمتم تنها شانسی که آوردم توی گیت بازرسی قطار افتادم و وقتی مسافرها میخواستن برن سوار قطار بشن من راهنمایی شون میکردم همین باعث شده بود که شاید روزی دوسه هزار تا مسافر هم صحبت بشم و روابط اجتماعیم خیلی بهتر بشه...
توی خدمت هم بعضی از بچه ها کتاب میخوندن بهشون میخندیدم میگفت کتاب چرا میخونی بیکارین میگفتن وقت بگذره منم بیکار بودم میخواستم وقت بگذره به مطالعه روی آوردم بعد خدمت هم برحسب علاقه این مطالعه تا الان ادامه دادم هفته ای شاید ۱۰ ساعت مطالعه دارم درباره همه چیز...
با بیشتر لیسانسه ها یا ارشدها که صحبت میکنم تعجب میکنن از اطلاعات من ۸۰ درصد لیسانسه ها فکر نکنم اندازه من اطلاعات داشته باشن اگه همین مطالعه کردن پدر مادرم اصرار میکردن همینم ادامه نمیدادم.
پدر مادرم منو مسخره میکردن میگفتن درس نمیخونی کتاب میخونی که چی بشه ولی من کلا هر چی میگفتن برعکسش رو انجام میدادم اگه میگفتن شبه من میگفتم نه روزه...
از اول هم دم نمایشگاه پدرم کار میکردم بیشتر کاراش هم با من بود. بعد خدمت هم همین کار ادامه دادم. به خودم میگفتم آخر این نمایشگاه به من میرسه . چهار پنج ماه بعد خدمت سال ۹۱ با ماشین پدرم تصادف کردم به ماشین طرف که کوپن داد ماشین پدرم یک تومن هزینه ش شد .دیگه بهانش شروع شد تحقیرهاش شروع شد . به خودم گفتم این همه کار میکنم پدر نمیبینه یک تصادف کردم این همه تحقیر میکنه من دیگه مثل قبل خدمت نبودم غرورم زیاد شده بود.. دیگه نرفتم نمایشگاه پدرم.. گفتم میرم یک کاری یاد میگرم ماهی یک تومن بدن بسه .
پدرم خیلی اصرار کرد اگه بچه بودم شاید منو با کتک میبرد ولی با زور دیگه نمیتونست..
من تصمیم رو گرفته بودم و رفتم جای یکی از آشنا ها یک کاری رو شروع کردم با روزی ۵ هزار تومان یک شاگردی داشت گفت ۶ ساله جای من کار میکنه ماهی یک و نیم میگیره بعد شش ماه کارکردن روزی ۱۵ میداد به من. بعد خواستم خودم برای خودم کار کنم به پدر مادرم گفتم.. همون جا بازم تحقیرم کردن گفتن تو عرضه نداری دستات رو بشوری میخوای کارگاه بزنی .
شاید این جمله بالای صد بار تو زندگیم به من گفتن . اینو که گفتن بیشتر باعث شد مصمم تر بشم برای این کار. کل موجودیم ۸۰۰ هزار تومن بود ده میلیون از پدرم قرض کردم اول نمیداد میگفت بیا جای من منم گفتم نه گفتم این همه جات کار کردم حقمه بده میگفت نه ..
سیگاری نبودم از قصد سیگار میکشیدم میگفتم یا پول بده اگه نه تا دو ماه دیگه از این بدترش میکشم معتاد میشم شب ها دیر وقت میومدم خونه مادرم گریه میکرد خیلی از اعتیاد ترس داشت با اصرار مادرم بالاخره بعد دو ماه راضی شد گفت باشه فقط دو شرط دارم پول بهت نمیدم وسایل کارگاه میخرم باید یک سفته بهم بدی بعد دو سال بهم برگردونیش اگه هم نتونستی کارگاه جمع کردی باید بیای جای من کار کنی اگه نه از ارث محرومت میکنم من مجبور شدم قبول کردم .
و برای من شکست به معنی مرگ بود باید دوباره برمیگشتم جای پدرم با اون اخلاقش تا وقتی که زنده بود تحملش میکردم.
کار رو شروع کردم حدود ۶ سال کارگاه دارم چهار سال پیش یک نمایشگاه چهل متری اجاره کردم با سختی خیلی خیلی زیاد نخوابیدن از اول که با ۸۰۰ هزار تومن شروع کردم هر چی دارم پولی حساب کنم نزدیک یک نیم میلیارد سرمایه دارم، هیچ وقت فکر نمیکردم اینجا برسم آرزوم این بود حقوقم برسه به یک میلیون، دستم پیش پدرم دراز نباشه و بتونم ازدواج کنم.
سال ۹۱ یک میلیون خیلی بود اندازه سه تومن الان بود.. تازه این اندازه که توی این ۶ سال کار کردم و ریسک کردم شب بیداری کشیدم به نظرم هنوز به حقم نرسیدم ناشکر نیستم همیشه خدا رو شکر میکنم، ولی حقم رو از این دنیا میگیرم، الان یک ریسک خیلی بزرگی کردم دو سال پیش یک ملکی دویست متری خریدم. دارم نمایشگاه میزنم الانم کارهای شهرداری بنایی شو انجام میدم همینم پدر مادرم میگه نمیتونی، چهار ماه دیگه تمومه اگه شرایط اقتصادی اینجوری نمیشد همون پارسال زده بودم .
تمام فکر و انرژیم رو گذاشتم برای همون اگه موفق بشم سرعت پیشرفتم سه چهار برابر میشه بعد سه چهار سال با این سنم از پدرمم جلو میزنم.
هیچ وقت هیچ کاری یا شغلی درصد موفقیتش صد درصد نیست ولی با تلاش و سختی خیلی زیاد درصد موفقیتش خیلی بیشتر از شکسته ..
بیشترین دلیل پیشرفتم توی زندگیم این بود که فهیمدم تا خودم به فکر خودم نباشم هیچ کس به فکر من نیست حتی خود خدا. بعدش دوری از حاشیه بعد ریسک و تلاش خیلی زیاد بوده و توکل به خدا..
الانم پدرم وقت پیشرفت منو دیده خیلی کمتر به من گیر میده. یک سالی هست قرص اعصاب میخوره .قبلا کوچیک بودم روزی نبود که آروزی مرگش رو نکرده باشم ولی الان نمیتونم تصور کنم که دیگه نباشه منم بخشیدمش. بیشتر این رفتارهاش روی تعصباتی که از قدیم شکل گرفته بود .
زندگیم شده کار و ورزش هفته ای ام یک روز والیبال میرم کمی هم مطالعه. بیشتر تو خونه با خوانوادمم .
زمان خیلی برام مهمه سه ساله باشگاه نمیرم، چند تا دمبل هالتر کش ورزشی و میز گرفتم تو خونه کار میکنم چون وقتی از سر کار میام خسته میشم برم باشگاه رفت برگشت دو سه ساعتی وقتم رو میگره ، الان ولی تو خونه ۴۰ دقیقه ای تمرین میکنم کسانی که پرورش اندام کار میکنن میدونن چه ورزش سنگینیهف بهشون بگی به تو خونه کار کنن ۹۰ درصدشون عمرا اگه تنها تو خونه کار کنن کلا این ورزش رو میذارن کنار ولی من مجبور بودم یا قیدش رو میزدم یا تو خونه کار میکردم استرسم قبلا زیاد بود با این ورزش باعث استرسم کمتر بشه عاشق این ورزشم..
ببخشید که متن طولانی شد تا حالا این همه تایپ نکرده بودم، من نیومدم که با شما درد دل کنم هیچ وقتم اهل درد دل با کسی نبودم. ۵۰ درصد این مطالب شاید نزدیکترین افراد به من فقط بدونن. چون منو نمیشناختین این ها رو گفتم اگه نه دوست ندارم کسی از زندگیم چیزی بدونه زندگی خصوصی اسمش روشه.
بیشترین دلیلم برای گذاشتن این پست برای افرادی که سن شون پایینه و فکرشون درگیر جنس مخالفه گذاشتم، و هنوز تکلیف شون با خودشون مشخص نیست. اگه یک نفر یک درصد از این پست من توی زندگیش تاثیر مثبت داشته باشه خوشحال میشم. فقط خواستم بگم آدم جوون کوه انرژیه، اراده کنین کوه رو جا به جا میکنید، قرار نیست همه بیل گیتس بشن .
من خودم دیپلمم رو به زور گرفتم، نمیتونم کسی رو نصیحت کنم درس بخونه یا نه ولی اگه علاقه دارید خوب بخونید فقط به خاطر مدرک یا دیر رفتن به خدمت نخونید سعی کنید یک هنری هم کنارش یاد بگیرید.
شما اگه هفته ای یک درصد پیشرفت داشته باشین توی یک سال میشه پنجاه درصد یا حقوق تون ماهی یک تومنه سال دیگه بشه یک دویست یا معدل ماه پیش تون ۱۳ بود این ماه بشه ۱۳.۵ اینا همه موفقیته.
فقط خودتون رو هیچوقت هیچوقت با هیچ کس مقایسه نکنید تنها رقیب تون خودتونید اگه دیدید توی دو سال هیچ پیشرفتی نداشتید حتما یک مشکلی هست اونو حل کنید .فقط باید به خودتون و توانای هاتون ایمان داشته باشید. و با تلاش زیاد و صبر و توکل به خدا به همه جا میرسید. یک در هزار درصده که موفق نشید .
یا علی
مرتبط با ترک خودارضایی:
آموزش گام به گام ترک خودارضایی در خانواده برتر
بعد از ترک خودارضایی اصلا فکر و خیال جنسی به سراغم نمیاد
بعد از ترک خودارضایی ، دیگه فشار جنسی ندارم
ترک خودارضایی برام یه رویا شده بود
تجربه ترک خودارضایی از طریق رفاقت با شهدا
ترک خودارضایی با چله زیارت عاشورای آیت الله حق شناس (ره)
آیا باید بحث خودارضایی در خواستگاری مطرح بشه ؟
تجربه یه دختر 30 ساله در ترک خودارضایی
5 ماه بعد از ترک خودارضایی انگار یک آدم دیگه شدم
10 سال خودارضایی کردم و می خوام ترک کنم
یه دختر برای ترک خودارضایی باید چی کار کنه
دو سوال دختری که تازه خودارضایی رو ترک کرده
برای کسانی که میگن ما نمیتونیم خودارضایی رو ترک کنیم
بعد از ترک خودارضایی تونستم برای کنکور خوب بخونم
خوشحالم که خودارضایی رو ترک کردم ولی ...
← موفقیت در زندگی (۱۲۹ مطلب مشابه)
- ۲۰۳۸ بازدید توسط ۱۵۷۴ نفر
- جمعه ۱۰ خرداد ۹۸ - ۱۷:۵۵