سلام دوستان عزیز
من مشکلاتی تو زندگیم دارم که کلی دغدغه واسم ایجاد کرده، ولی به مشورت شما نیاز دارم تا بتونم یه راه خوبی رو انتخاب کنم .
من ۲۱ سالمه، فرزند طلاقم و با مادرم زندگی میکنم، با کار کردن ایشون و درس خوندن بنده زندگی رو میگذرونیم... قبلِ دبیرستان درسم عالی بود و همون حوالی هم حس نیاز به یک دختر خوب تو زندگیم پیدا شد ...
سر پاکیم نرفتم سمتش چون ترسیدم تنوع طلب بشم ... رسیدم دانشگاه و میگفتم درس میخونم و با درسم محبوبیت پیدا میکنم، ولی سه ترم هست که خوب نمیتونم بخونم ... کلی دغدغه ذهنی دارم از جمله کار کردن مادر که هضمش واسم سخته ، ولی خب چاره ای نیست .
رشته م هم جوریه که مدام باید خوند و نمیشه همراهش کار کرد... از طرفی حس کمبود محبت هم میکنم و دوره ی تنهایی من باعث شد اعتماد به نفسم بیاد پایین که لابد من مشکلی دارم یا خوشگل نیستم که نمیتونم ارتباط بگیرم...
به ذات، آدم اجتماعی هستم ولی چون درگیر طلاق بودم منزوی شدم و خوب نمیتونم با جنس مخالف ارتباط بگیرم ... از طرفی افسردگی هم گرفتم، شاد نیستم... پول روانشناسی هم ندارم با توجه به وضع مالیم ... حالا این ترم کلی دوستانم نصیحتم کردن که درس بخون منم میخوام ولی ارادم ضعیفه چرا ؟
سر این مسائل؛
وضع مالی بد ؛ کمبود محبت و نیاز شدید به وجود یک همدم در کنارم (پول ازدواج ندارم دوست داشتم یکی باهام باشه تا درسم تموم شد پول جمع کنم برم خواستگاریش...؛ اینم به دلیل پاک بودنم و حس عشقی که مدام دنبالشم پیدا کردم وگرنه نه قصد بدی دارم و نه کم عقلم که بگیم بدون پول ازدواج کنم) .
آدم پخته ای هم هستم با این سن کمم کتب متاهل ها رو میخونم که تو زندگی خودم از لحاظ عاطفی کم ندارم ...، از طرفی بی پولم ... درسم ضعیف شده در حالی که هوش بالایی دارم و از لحاظ روحی ضعیفم نمیتونم تمرکز کنم واسه درس و حس و حالش نیست .
همه بهم میگن تو لیاقت والایی داری، سختی زیاد کشیدم، شب هایی بوده شام نداشتیم بخوریم... با اینکه قوه شهوانی بالایی دارم و به شدت گرمایی هستم و موقعیت داشتم ولی تصمیم گرفتم پاک بمونم ، درس هام خوب بود، آدم دل پاک و صافی هستم و خیلی صفات خوبی دارم... پس واقعا حیفه من در آینده به جایی نرسم ولی خب سخته تمرکز واسم ...
در کل موندم چه کنم از طرفی نیاز به یکی دارم که عاشق پیشه باشه، مثل خودم که از لحاظ روحی تامین شم و یکی باشه درکم کنه، از طرفی هر دفعه خواستم برم سمتش نشد انگار صلاح نیست و شاید خدا میگه از هدفت دور میشی...
از یه طرف میخوام همه چی رو فراموش کنم و دختر رو فراموش کنم، بچسبم به درس و خودم رو بسازم و بعد برم سراغش که در این صورت خیلی سخته ، بالاخره تو دانشگاه همه یکی رو دارن و منم این طور اعتماد بنفسم پایین میاد و روحیم تضعیف میشه و تهش میشه افسردگی که اونم عامل بازدارنده از درس خوندنه ...
بدتر از اون دچار خودارضایی هم هستم ، دلم نمیخواد ادامه بدم ولی با قوه جنسی قوی که دارم نمیتونم خودارضایی رو ترک کنم ، شرایط ازدواج هم که ندارم و بازار آزاد رو هم که ذاتم اجازه نمیده حتی در موردی که خدا اجازشو داده ... چه کنم من دل پاک که هم باید درس بخونم زحمت های مادرم رو جبران کنم هم نیاز به محبت پاک یه دختر دارم تا انگیزه بگیرم، شایدم فکرم درگیر شه نمیدونم خیلی زندگیم بهم ریخته بعضی مواقع دوست دارم زنده نباشم سر این مسائل .
اگه میشه هم خانم ها و آقایون منو راهنمایی کنن، خیلی ذهنم درگیره و زمانم داره میگذره ، تمام نظرات رو میخونم و خوشحال میشم منو کامل راهنمایی کنید .
ممنونم ازتون
← ارتباط با جنس مخالف (۸۸ مطلب مشابه) ← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه) ← ازدواج فرزندان طلاق (۲۵ مطلب مشابه) ← نوع رفتار در دانشگاه (۱۲۲ مطلب مشابه)
- ۱۷۰۸ بازدید توسط ۱۳۵۴ نفر
- چهارشنبه ۸ اسفند ۹۷ - ۱۵:۵۹