سلام به شما دوستان
بنده یه پسر 25 ساله هستم از استان اصفهان؛ بعد از تکمیل تحصیلاتم در یک کشور آسیایی و سپس اروپایی به ایران برگشتم و دوران خدمتم رو سپری کردم؛ از مادری فوق العاده خشک و مذهبی و پدری کاملا باز و راحت هستم. در مدتی که در ایران به سر بردم با یک سری حقایق تلخ آشنا شدم. تنها یک رابطه در زندگیم داشتم (اونم به قصد ازدواج بود ) در سن 20 سالگی که اونم به خیانت ختم شده؛ البته از طرف مقابلم؛ لازم به ذکره که این رابطه تنها عاطفی بود و هیچوقت از مرزهام خارج نشدم.
مشکلاتم از جایی شروع میشه که از سن 17-18 سالگی دیگه از لحاظ اصول رفتاری شبیه خیلی از پسرهای دور و برم نبودم و تصمیم گرفتم خودم رو برای همسر آیندم حفظ کنم؛درسته برخی اوقات رفتم که پام بلغزه ولی خودمو کنترل کردم. و اینم مطمئن باشید از لحاظ ظاهری میتونم خوب یا معمولی محسوب بشم این رو هم فقط بخاطر این میگم که اصطلاح "گربه دستش به گوشت نمیرسه..." رو در مورد من بکار نبرید. درضمن ؛ اصلا مذهبی نیستم؛ این کارم ریشه مذهبی و الهی نداره؛ با اینکه مادرم واقعا متعصب مذهبی بوده؛ من حتی رکعتی نماز هم قسمت نشده بخونم و یا روزه بگیرم یا کارهای دیگه ی دینی؛ شاید توی نگاه اول اصلا حرفام رو قبول نکنید.
واقعا نا امید کنندس؛رویه ی فساد و روابط قبل و حتی بعد از ازدواج در ایران؛ از خانم هایی که این پُست رو میخونن خواهش میکنم صادقانه جوابم رو بدن؛ آیا دخترهای ایرانی در مورد حفظ خودشون برای شوهر جدی هستند ؟ آیا پیدا کردن همسری با چنین معیارهایی در شهری مثل اصفهان چقدر شدنیه؟ یا با این توقع من در آستانه ی یک شکست عاطفی دیگه قرار خواهم گرفت؟
البته الان میدونم همه میریزین سرم و انتقاد میکنین و میگین که اگر به اندازه ی کافی پخته باشی یا عاشق باشی یا شوهر خوبی باشی این چیزا نباید برات مهم باشه ولی به نظرم کسی که خودش رو برای من حفظ کرده؛ میتونه در سطح بالایی از ثبات عواطف و احساسات قرار داشته باشه یا حالا به هر دلیل دیگه ای که اکثرش میتونه برای من "خوب" تلقی بشه؛ مهمترین دلیلش میتونه این باشه که همیشه دوست داشتم همسرم هرگز نگران این نباشه که من قبل ازدواج با کسی نزدیکی کردم یا نه؛ ولی وضعیت روابط همسرم میتونه مهمترین معیارم باشه برای ازدواج .
در عین حال زیبایی فرد هیچوقت منو تحت تاثیر قرار نداده. روابط معمولی در گذشته همسرم زیاد من رو آزار نمیده؛ بیشتر پیشینه روابط جنسی در مورد همسر آیندمه که نمیتونم باهاش کنار بیام ؛ چون خودم در بدترین شرایط جوانی و نوجوانی خودمو کنترل کردم و حالا به عنوان یک انتظار متقابل دوست ندارم با کسی ازدواج کنم که هیچ کنترلی روی هوس هاش نداره.
در نتیجه ی همه ی این فشارهای روانی و سوال های پی در پی که توی ذهنم مثل خوره افتادن به جونم؛ من در چند هفته اخیر واقعا دچار یک کشمکش روحی با خودم شدم و واقعا نمیدونم آیا فردی رو میتونم پیدا کنم که مثل خودم فکر کنه یا این مسایل خیلی وقته که توی ایران مُرده؟
فکر میکنم به واقعیت هام کاملا اعتراف کردم و نوبت شما دوستانه که یکمی نظراتتون رو بگین؛از کجا باید شروع کنم در ایران؛ آیا آشنایی از طریق پدر و مادر بهتره یا اینکه مستقیما شخص مورد نظرم رو پیدا کنم. واقعا نیاز به راهنمایی دارم و محیط ایران واقعا منو گیج کرده.
مرتبط:
بدون هماهنگی با والدینم، از دختر مورد علاقه م اجازه خواستگاری گرفتم
بهترین برخورد با پسری که در دانشگاه از یه دختر مذهبی خواستگاری میکنه
پسرم، در دانشگاه از دختری خوشم اومده که دقیقا شبیه منه
سوال از کسانی که ازدواج دانشگاهی کردند
چرا تفاوت سنی در ازدواج لازمه ؟
اختلاف سن در ازدواج چقدر اهمیت دارد؟
تجربیات شخصی متاهلین در بحث اختلاف سن در ازدواج
در بحث ازدواج به حرف والدین ، مشاور و قلب خودتون گوش کنید
اختلاف نظر شما با والدین در خواستگاری تا چه حد مهمه ؟
چطور به والدینم بفهمانم که نیاز به ازدواج دارم؟
آیا پدر و مادر ها باید در انتخاب همسر دخالت کنن ؟
← مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)
- ۱۹۰۵ بازدید توسط ۱۳۵۸ نفر
- شنبه ۲۱ شهریور ۹۴ - ۲۲:۱۵