با سلام و وقت بخیر خدمت برادران و خواهران گرامی

بنده فردی بسیار مذهبی و دانشجوی علوم و معارف اسلامی یکی از مطرح ترین دانشگاه های کشور هستم و چند وقتی است با دختری بسیار محجبه، متدیّن و مذهبی که ایشان هم علوم حوزوی تحصیل میکنند و از نظر معارف اسلامی چون از سیکل وارد حوزه شده اند از حتی در بعضی موارد از بنده قدر تر هستند  ، صیغه خوانده و نامزدی کرده ام و هردو ی ما از خانواده های مذهبی و روحانی زاده هستیم .

بیشتر بخوانید ...

هدف از صیغه محرمیت چیست ؟

بنده شخصا قبل از ازدواج چند دفعه ای در مراسم های مختلف مذهبی با ایشان دیدار داشتم و با توجّه به شناخت که از ایشان پیدا کردم و رابطه ی فوق العاده سرد ایشان با نامحرم علاقه مند ایشان شدم و چون سنّم کم بود ابتدا  با مخالفت خانواده مواجه شدم که خدا را شکر پس از این که ایشان را معرفی کردم و شناختی که از قبل داشتند ( ایشان دختر یکی از علما ی نامی هستند ) بسیار خوشحال شدند ( مخصوصا مادرم )  و بنده را حمایت کردند .

در ابتدا اجازه گرفتم از خوانواده و پیش پدر بزرگوار همسرم  رفتم و با ایشان صحبت کردم و پس از آن با برادر ایشان صحبت کردم و با توجّه به این که این خوانواده شناختی روی حقیر داشتند اجازه دادند که به خواستگاری برویم و نتیجه را واگذار به نظر دخترشون کردند.

شب خواستگاری که مصادف با یکی از اعیاد مذهبی بود ( در خانه ی همسرم خانه اندرونی دارد و زن مرد های نامحرم جدا مینشینند و شب خواستگاری استثنا است و خوانواده در یک مکان با هم صحبت کردند ) دقایق زیادی من و همسرم به مکانی که تقریبا دیده میشد ولی صدای ما را کسی نمیشنید رفتیم ولی هر دو از زبان رفته بودیم و چند جمله ای بیشتر به صورت سوال و جواب و بحث های گوناگون نتوانستیم با هم صحبت کنیم و هر دو مثل لبو سرخ شده بودیم و قرار شد که صبر کنیم تا خانوم فکر هاشون را بکنند .

الحمداللّه بنده چون خیلی شوق داشتم ولی خیلی هم خجالتی بودم در یکی از اعیاد مذهبی ( این چند عید تاریخ های خیلی خیلی نزدیک به هم داشتند در ماه شعبان ) دیگر از ایشان در مورد علاقه شان به خودم پرسیدم و پافشاری کردم و هم خودم و هم ایشان قلبمان داشت به دهنمان می آمد )  و در آخر هم ایشان سرشان را زیر انداختند و جوابی ندادند، ( در فرهنگ خانوادگی ما و اوشون این حرکت  بله یا همان جواب مثبت است الحمد اللّه) .

تنها مشکلی که الآن هست هر دوی ما الآن هنوز چند روزی ( تقریبا یک هفته و نیم این حول و هوش  بیشتر از صیغه ی محرمیتمان نمیگذرد حتی راحت نمیتوانیم به هم نگاه کنیم با این که خوانواده ها مخصوصا برادر خانومم که روحانی بسیار شوخ تبع است سعی دارند خجالتمون بریزه باز هم نمیتوانیم راحت با هم حرف بزنیم یا به چشم هم خیره بشیم .

به نظرتون آیا این مسٱله کاملا طبیعی است و مشکل نیست ؟ یا اگر مشکل هست چه راه حلّی برای این مشکل هست،؟

البته یه جورایی من این خجالت کشیدن همسرم را خیلی خیلی زیاد دوست دارم و باعث لذّتی معنوی در من است.


مرتبط با خجالت کشیدن از همسر:

عروسی کردم ولی هنوز از شوهر خجالت می کشم

نامزدم بیش از اندازه خجالتی و با حیاست

شوهرم داره با خجالتی و کم حرف بودنش عذابم میده

تازه عقد کردم، خجالتی بودن شوهرم بى نهایت رو اعصابمه

چکار کنم وقتی با شوهرم تنها هستم خجالت نکشم ؟

شوهرم فردی بسیار خجالتی و منفعله و اعتماد به نفس پایینی داره

رمز ازدواج چیه که بعدش زن و شوهر از هم خجالت نمیکشید؟!

خجالتی بودن پسر در دوران عقد



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)