سلام
اعتماد به نفسم در حد جلبکه ! و به شدت از اقدام کردن در هر تصمیمی می ترسم!
دلیلش؟
مادری دارم که عصبی و پرخاشگر هستن. از بچگی زیر دست ایشون کتک خوردم، هیچوقت کتک هایی که توی دوران نوجوونی جلوی جمع و اقوام به من میزدن فراموشم نمیشه. فحاش هستن و همواره منو مورد لطف و عنایت ادبیات غنیشون قرار میدادن!
حتی برای ریختن سهوی یک لیوان آب از دستم روی سفره ، ترور شخصیتی میشدم که: خاک توو سرت، بی عرضه ، فقط کار آدمو زیاد می کنی، بزرگ شی هیچ ... نمیشی ...
واقعا هم هیچ چند تا نقطه ای نشدم... چون باورم شده بود عرضه کاری رو ندارم .... و این حملات تا آخر روز ادامه داشت.... وقتی پنج یا شش ساله بودم سه بار شبها منو از خونه انداخت بیرون ... و خدا می دونه چی به من ،به یه دختر بچه چی گذشت....
یک خواهر بزرگ تر از خودم هم دارم که عقب مونده هستن و من از بدو تولد توی شرایط وحشتناک ناشی از مشکلات ایشون بودم .... نمیخوام بحث خواهرم رو بیشتر اینجا باز کنم، چون نه میخوام روضه بخونم دلا به حالم بسوزه،نه میخوام اونقدر جزئیات دقیق رو بگم که آشنایی متوجه بشه و منو بشناسه، فقط میخوام بگم اونایی که یه بچه ی عقب مونده دارن، میفهمن ماها چی میکشیم و چه بلاهایی سر اعصاب و روان و روحیمون میاد...
الان قصدم پیدا کردن راه حل برای افسردگیم، مرده دلیم ،عصبی بودنم، منزوی بودنم و منفی باف بودنم رو نمیخوام.
فقط تو رو خدا بگید من باید چه راه هایی رو برم و یا کتابی رو مطالعه کنم که بتونم قدم قدم اعتماد به نفسم رو بالا ببرم ؟ و دیگه از اقدام کردن برای تصمیمات زندگیم نترسم؟ ( ترسم به این دلیله که اگر شکست بخورم مادرم تا ماهها دست از سر کچل من بر نمیداره و همینطور رگبار فحش و متلک و تحقیر هست که به بنده عنایت میکنن )
یه خواهش، هر کی دل شکسته هست، منو موقع افطارش دعا کنه .... خیلی داره بهم سخت میگذره....
یا علی
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۲۲۱۴ بازدید توسط ۱۶۲۹ نفر
- دوشنبه ۱۵ تیر ۹۴ - ۲۲:۴۵