آیا واقعا حاضرید با یه آدم مریض ازدواج کنید؟

amir joon

آدرس نظر
يكشنبه ۲۱ تیر ۹۴
۲۲:۵۴
گزارش تخلف

با سلام فکر میکنم اولویت اول برا شما سلامتی جسمتون پس اول روی اون کار کنید به تدریج هم سلامتی روحتون که به سلامتی جسمتون وابسته اس
برای درمان با استاد جلالیان تماس بگیرید

ایشون در زمینه طب سنتی و البته در زمینه آب درمانی متخصص و البته بنیانگذارش هستن

بیماران صعب العلاج زیادی (از جمله سرطان روده ) که دکترها جواب کردن رو هم درمان کردن

اینم آدرس سایتش

سوالم داشتی بپرس

http://www.shafagar.com/farsi/

انشالله درمان شی و بعنوان یه شخص سالم ازدواج کنی

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

گیتی

آدرس نظر
يكشنبه ۲۱ تیر ۹۴
۲۲:۵۸
گزارش تخلف

سلام برادرم امیدوارم سلامتیتونو به دست بیارید. علم هر لحظه پیشرفت میکنه شک نکنید به امید خدا درمان قطعی برای بیماریتون پیدا میشه. همونطور که خودتون گفتید اختلاف فرهنگیتون با اون خانم زیاد بوده و نقطه مشترکتون فقط بیماری بوده درسته که ازین لحاظ همو درک میکنید اما چیزای دیگه ای هم تو زندگی هست پس خودتونو بخاطر تموم کردن رابطه سرزنش نکنید و پشیمون نباشید. با وجود اینهمه پسر که هیچ تعهدی تو زندگیشون ندارند و بی اعتمادی دختر و خونواده هاشون ویژگی های ممتاز اخلاقی که شما میتونید داشته باشید امتیاز محسوب میشه و دخترهایی هستند که با این مسئله کنار بیان بنابراین سراغ دخترهایی برید که دید مادی به زندگی نداشته باشن . شاد و سلامت باشید.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

لیلی۳۱۳

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۰۰:۲۰
گزارش تخلف

در مورد بیماریتون بیشتر بگین؟ibs چیه؟اونم داروی مناسب داره؟،

حالا چی شده میخواستین با یکی ازدواج کنین نشده

اسمون ب زمین اومده الان؟

الان نگران اون خانمی؟ولی فکر نکنم ربط ب حرف مادر اون خانم داشته باشه چون مشکل از طرف خانواده ی خودتون بوده اگر میتونی با خانواده صحبت کنین اگرنه کاین کارا فایده نداره واسه اون اب و نون نمیشه ،نگان شاءالله خدا واسه اونم همسر خوبی قسمت کنه.

و همچنین شما

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ناشناس

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۰۱:۵۶
گزارش تخلف

سلام.

من هم روزی عاشق فردی بودم که اصلا شرایط ازدواج با هم رو نداشتیم...ما هم فقط چنبار همدیگه رو دیدیم وبیشتر تلفنی بود رابطه امون.ولی روحیه وشخصیتمون خیلی با هم جور بود...اما به دلایل کاملا منطقی و عقلانی امکان ازدواج رو با هم نداشتیم...از همون اول هم میدونستیم...تموم شد خیلی خیلی سخت تموم شد...ولی شد.

بنظر من منطق در ازدواج خیلی مهمتره از احساسات.چون ازدواج با احساس و بدون منطق بعد از مدتی عامل از بین رفتن تمام اون احساسات میشه...چه خوبه که منطق و احساس با هم باشن..با شرایطی که میگید اگه با هم ازدواج کنید نه تنها احساساتتون تموم میشه و حتی احساسات برعکس هم بوجود میاد بلکه زمینه برای شدید شدن بیماریتون هم بیشتر میشه...استرس و اعصاب خوردی و عدم حمایت خونواده ها و مشکلاتی که بعدا درگیرش میشید رو فراموش نکنید.

زندگی فقط احساسات نیست..احساسات هم همیشه قشنگ نیست نوع بد هم داره...

شما دارید میگید تنها شباهتتون بیماریتونه...میدونید این یعنی چی؟یعنی شما اصلا به درد هم نمیخورید و بخاطر یک مساله خیلی مهم تو زندگیتون که کمترین تاثیر رو در تصمیم برای ازدواج داره دارید ملاک قرار میدید..

به نظر من اگه به مشکلات بعد ازدواجتون فکر کنید...تنها یک راه پیش روتون قرار میگیره اون هم فراموش کردنه.

من هم چند سال در رابطه بودم و تمام اون روزها میدونستم این رابطه به ازدواج منتهی نمیشه و اگه بشه حتما نتیجه اش اونی نیست که میخایم..بالاخره عاقلانه تمومش کردیم هرچند با دلخوری و کش و قوس های زیادی همراه بود...ولی الان چند یاله ماجرا تموم شده ومن از این بابت خوشحالم...چه بسا اگه ازدواج میکردیم الان در راهروهای دادگاه بودیم برای جدایی ای که میتونست قبل از ازدواج صورت بگیره با ضررهای روحی و عاطفی کمتر(همونطور که الان صورت گرفته).میدوارم هم خدا شفاتون بده و هم بهترین تصمیم رو بگیرید.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

بی گناه غرق درگناه

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۰۲:۱۷
گزارش تخلف

به نام خدا
سلام اول اینکه شما احتمالا به خاطر بیماری و تنهایی که کشیدین به اولین نقطه تفاهمی که پیداکردین که اون فرد بوده دلبسته شدین شاید چون اون فرد هم بیماری شمارو داشته یه جورایی حس کردین که بهترازهرکسی میتونه درکتون کنه ولی خب شما چیزای دیگرو ندیدید اختلافات فرهنگی نقش بسزایی درزندگی دارن دراین مورد انتخاب باخودتونه به هر حال هرچه زندگی باخداتر بهتر یه نقطه وسط انتخاب کنین که به هیچکدومتونم بی انصافی نشه مثلا اگه هنوزم دوسش دارین بهش بگید مثلا یه حد وسطو انتخاب کنین و زندگی کنین اگرم فکرمیکنین که کلا باهم به توافق نمیرسین که هیچ دیگه اصلا شروعش نکنید که بخواین دوباره تموم کنین
دوما درمورد بیماریتونم باید بگم بله من خودم شخصا حاضرم با فردی ازدواج کنم که بیماری داشته باشه یاحتی نقص عضو چون ازنظرمن عاشقی فراتر از این حرفاست گرچه خیلیا بهم میگن خاک برسرت انقدر بدبختی ولی خب من معیارهایی مهم تر ازاینا واسم توزندگی ارزش دارن
ودر اخر باید بگم همیشه امیدوار باشین و مثبت فکرکنین افکار انسان ها خیلی تو زندگیشون تاثیر داره ایشالله که بیماریتون خوب میشه ساحل دلتونو به خدا بسپارید خودش بهترین قایق را براتون میفرسته
موفق وشاد باشید
دست حق همراهتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

پرتو خورشیدی*متاهل*

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۰۵:۰۸
گزارش تخلف

خدایی من حاضر نیستم نه به خاطر خودم به خاطر اینکه ممکنه ظرفیت نداشته باشم و طرف مقابلمو اذیت کنم از خودم زیاد مطمئن نیستم

ولی مطمئنم کسانی هستن که حاضرن با شرایط شما کنار بیان توکلتون به خدا باشه و ناامید نشید از رحمتش

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سولماز ...

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۰۹:۲۳
گزارش تخلف

با سلام دوسته عزیز
واقعا حالتون و درک میکنم که چقد سختی میکشید
ولی ازدواجی موفقه که با منطق باشه نه از روی احساسات!
شما به خاطر تنهایی که کشیده بودین و بیماری روی روحیتون تاثیر گذاشته بود و فقط از سر احساسات به اون خانوم دل بستین در حالی که به گفته خودتون اختلاف فرهنگی داشتین و از همه مهمتر خانوادتون مخالف بودن(به نظر من حق دارن)
اول از همه به سلامتیتون فکر کنید که ایشاالله به حق این روزهای عزیز هرچه زودتر خوب شین
فکر اون خانوما از سرتون بندازین بیرون.هرچند سخته ولی ممکنه
یا حق

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سامان متاهل جنوب

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۱۴:۲۷
گزارش تخلف

دوست عزیز برفرض که شما دوتا سالم بودین ، آیا با این تفاوت هایی که دارید، می تونین با هم ازدواج کنید؟ انشالله که هر دوی شما خوب و سالم بشین ، اما دوست عزیز ، شما قبل از شناخت کافی از هم ، عاشق هم شدید. واین حتی اگه سالم سالم هم بودید ، بعد از ازدواج به بن بست می رسیدید.
فکر کن خانواده شما مخالف نبودن ، آیا این همه تفاوت ، می تونه تضمین کنه که شما زندگی خوبی داشته باشید بعد از ازدواج؟ به نظرم به خدا توکل کن و بی خیال بشو ، خانواده ها معمولا بدخواه نیستند خصوصا وقتی که خودت متوجه شدی، تفاوت های زیادی با هم دارید. گناه شما دوتا ، عاشق شدن تونه ، طولانی شدنه ارتباط کلامی تونه ، والا خیلی راحت میشد دل کند. انشالله خدا کمک کنه مشکل حل بشه

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سوال کننده

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۱۴:۵۹
گزارش تخلف

سلام و ممنون از دوستانی که جواب دادین.راستش تو این رابطه من از اول موافق نزدیک شدن رابطه نبودم و همیشه اصرار از اون بود و هر بار من کات میکردم و اون با بهانه های مختلف مثل اینکه حالم بده و جواب آزمایشم بد بوده و اینا یا ایمیل میداد یا زنگ میزد حتی یه بار دختر خالش زنگ زد که تو بیمارستانه و حالش خوب نیست برو ببینش احتیاج به روحیه داره.منم از سنگ نیستم که خودم همین بیماری رو دارم چطور بی اعتنایی میکردم بهش.بی ارزشی دنیا رو میدیدم و میگفتم چرا دل کسی رو که دوست دارم بشکنم.خودمم یه روز همین موقعیت رو پیدا میکنم.شرایط سختی بود و تصمیم گیری سخت تر.

دوستمون گفتن به خاطر شرایطت همدردتو انتخاب کردی.آره واقعا دلیل عمدش این بود.البته من کلا اهل دوستی با دخترا و این چیزا نبودم و نیستم.تو ظاهر کسی نمیتونه متوجه بشه من بیمارم حتی فامیل تا چند سال نمیدونستن واسه همین سوال پیچ میشدم و بطبع اون فراری از رودررویی زیاد باهاشون.

دوستمون که پرسید ibd چیه؟اگه بخوام بطور خلاصه بگم بیماری التهابی روده مزمن هست که دوره های عود و خاموشی داره که با علائمی مثل دل درد اسهال و اغلب تو بیماران خونریزی شایع هست و با دارو باید کنترل بشه ناشی از اختلال سیستم ایمنی و عملکرد اشتباه باکتری هایی تو روده هست.البته واگیردار و اینا نیست و تو افراد مختلف میزان علائم متفاوته و اصلا بیماری دوره سنی نوجونی تا 30 ساله زمان ابتلا بهش و استرس و فشارهای روحی نقش اصلی رو تو این بیماری داره...

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

روناک

آدرس نظر
دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴
۱۵:۵۷
گزارش تخلف

فارغ از مشکل بیماریتون شما اصلا با هم تفاهم نداشتین چون تو همین دیدارهای اندک کلی با مشکل و قهر و اینجور چیزا مواجه شدید. پس کار عاقلانه ای کردید که تمومش کردید. وگرنه در آینده به احتمال خیلی زیاد دچار مشکلات جدی تر می شدین و ...
اینکه میگید به یک رابطه ساده هم قانع بودین متوجه نمیشم. هیچ رابطه ساده ای وجود نداره بین دو جنس مخالف. و اصلا شما از ابتدا اشتباه کردین که خودتونو انداختین تو دام احساس و بعدش شکست. روابط بین دختر و پسر اولش شاید ساده باشه ولی بعدش گناه آلود میشه.
باز هم میگم مشکلی که براتون پیش اومده هیچ ربطی به بیماری شما دوتا نداشت و هر روز واسه هزار نفر از جوونهای جامعه ما پیش میاد همونطور که تو همین سایت هم شاهدش هستیم.
خدا را شکر کنید که این ارتباط ختم به خیر شد بدون اینکه آسیب جدی به هم بزنید. باور کن به نفع هر دوتون بود. مطمئن باش هم شما و هم اون جفت مناسب خودتون را پیدا خواهید کرد. صبرش خوبه. گذر زمان حلال همه مشکلات هست. به خدا توکل کنید و خودتون رو به دست زمان بسپرید. تا چند وقت دیگه شاهد اتفاقات خوبی تو زندگیتون خواهی بود.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سوال کننده

آدرس نظر
چهارشنبه ۲۴ تیر ۹۴
۰۰:۴۴
گزارش تخلف

واقعا جوابمو از نظرهای خیلی کم کرفتم.برای آدمای سالم خوشایند نیست با یه بیمار زندکی کنند.خودمم میدونستم.حالا دلیل انتخابم یا اشتباهم بیشتر مفهومه.جیزای خوب واسه آدمای خوب...

ممنون آقای نجفی واسه این سایت فوق العاده مفید و آموزنده

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

لیلی۳۱۳

آدرس نظر
چهارشنبه ۲۴ تیر ۹۴
۱۷:۳۳
گزارش تخلف

سوال کننده من واسه این پرسیدم بیماریتون چیه ک ببینم بیماری عجیب و غریبیه هست یا نه؟مثل زخم معده است دیگه نمیدونم چرا اینقدر این بیماری بزرگ کردین ؟ینی همه ی فعالیت شما متوجه این بیماریه؟بله پیدا میشن خیلیا ک با این چیزا کنار بیان این واسه شما ک اقا هستین خیلی راحتتره تا اون خانم من کسی رو میشناسم سالم سالم با مردی ازدواج کرده ک نمیتونه کارای شخصیشو انجام بده !

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

لیلی۳۱قی

آدرس نظر
چهارشنبه ۲۴ تیر ۹۴
۱۷:۳۵
گزارش تخلف

من شناختی از این بیماری ندارم البته.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

بی گناه غرق درگناه

آدرس نظر
چهارشنبه ۲۴ تیر ۹۴
۱۹:۳۸
گزارش تخلف

به نام خدا
به سوال کننده محترم: سلام ببینین من قبول دارم خیلیا همین عقیده رو دارن که خوب واسه خوب ولی واسه من خیلی چیزای دیگه معنی خوب بودن میده منم تونظرات گفتم حاضرم بایه فرد بیمار ازدواج کنم نمیدونم شاید اهمیت ندادین یا فکرکردین دارم مسخرتون میکنم ولی من حقیقت و گفتم از سرماخوردگی گرفته تا ایدز واقعا این چیزا واسه من ملاک نیست پس خواهشا نظرتونو به همه اتلاق نکنین
موفق باشید دست حق یارتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سوال کننده

آدرس نظر
پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴
۰۰:۳۰
گزارش تخلف

ممنون.من همه نظرات رو میخونم مرتب و اهمیت میدم بهشون.چون نیاز به کمک دارم.قبول دارم از بیماریم غول درست کردم و سخت میگیرم.چون من از بچگی آدم کمالگرایی بودم.البته در مورد خودم نه دیگران.باور کنید مرور زمان با من این کارو کرده که بیماری همه زندگیمو تحت تاثیر قرار داده.من باورم نمیشه کسی با علاقه بخواد با به بیمار ازدواج کنه تو این زمونه.یا باید موضوع مادیات وسط باشه با میدونم دلایلی مثل معامله با خدا و از این حرفااا.واسه همین خودم هیچوقت قبل این موضوع قصد ازدواج رو نداشتم.چون از ترحم متنفر بودم و مهمتر از اون میدونستم اگه کسی منو پس بزنه داغون میشم.گرچه ابراز تمایل میدیدم از بعضی دخترا اما اصلا توجه نمیکرم آخه اونا از بیماریم بیخبر بودن بنده های خدااا.

شناسی که میفرمایید این چیزا براتون ملاک نیست داریم خیلی حرف بزرگی میزنید.یعنی چی همسرتون ایدزم داشته باشه مشکلی ندارید!!میشه بگید ملاکهاتون چیه مثلا?

گاهی خودمو رو کره زمین تنها احساس میکنم مثل کارتون مسافر کوچولو که رو به سیاره ایستاده بود تنها.انگار کسی مثل من نیست.من به موجود غریبم رو زمین.چمدونم داستان زندگی ما هم شده این دیگه.

ممنونم از اینکه وقت گذاشتین و نظرتونو میگید

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

بی گناه غرق درگناه

آدرس نظر
پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴
۰۶:۵۵
گزارش تخلف

به نام خدا
به سوال کننده محترم: سلام میدونین شما حق دارین که تو این زمونه باور نکنین چنین چیزایی رو ولی بذارین یکم واستون واضح تر توضیح بدم ببخشید اگه طولانی میشه
اگه من این حرفو میزنم واسه خیلی اتفاقاییه که توزندگیم افتاده که اگه بخوام توضیح بدم دوصفحه بیشترمیبره شاید فکرکنین چیزایی که گفتم از روی احساساته ولی واقعیته فقط اینو بدونین من ادم خوبی نبودم یه دختر مغرور که همیشه تونازو نعمت بوده تو یه خانواده پولدار بابام کارخونه داربود کلا یکی حرف ازدواج میزد ملاک های من این بود
طرف باید خوشگل باشه قد بالای ۱۸۰ هیکلی باشه پولدار باشه و مسلما به قول خودتون باید طرف یه نفعی واسم داشته باشه ایمان؟مهم نیست عشق؟چرته کدوم عشق بابا عشق مرده جاشو هوس گرفته حجاب؟حوصله داریا الان همه پسرا عقلشون به چشونه مگه دیوونم حجاب داشته باشم اونم واسه یکی که پولداره بیشترتوضیح نمیدم فقط بدونین اتفاقایی که افتاد اونم تو سن کمی که من داشتم کلا زندگی منو ۳۶۰ درجه تغییر داد یعنی چیزایی که الان گفتم عین یه خونه کوبیده شد اونموقع ها فقط گریه میکردم که چرا خدا باهام اینکارو کرد؟
کارخونه برشکست شد از عرش اومدیم فرش تقریبا یه زندگی فقیرانه این بهترین قسمتش بود بدهی ها بالا اومد چک ها پاس نشد بابام رو تخت بیمارستان چشماشو تقریبا به خاطر بیماری ازدست داد حتی هزینه پول عمل هم نداشتیم و خیلی اتفاقای دیگه که به خاطر سوگندی که باخدا خوردم نمیتونم بگم بگذریم کلا همه اون عقاید چرت من فروریخت
قد وزن خوشگلی؟تو درجه اخر اهمیت بودن حجاب؟شدم یه دختر چادری
نگاه به نامحرم؟چشم هام کف خیابون بود راه میرفتم
خدا؟معیار اصلیم تو زندگیم
غرور؟ این زمینی که داری باغرور روش راه میری چندی بعد باید زیرش بخوابی
پول؟مثلا ما داشتیم چی شد؟جز اینکه ازخدا دورمون کنه چه فایده داشت که حالا بخوام معیارم پول باشه بابا تو یه دیقه اون همه پول فناشد
دختری که همه تو چت روما دنبالش بودن حالا سراز مسجدا دراورده بود
البته من هیچوقت باکسی دوست نمیشدم اونقد مغرور بودم که هیچکس و لایق خودم نمیدیدم اما دوست داشتم بهم توجه کنن خانوادم توبچگی موقعی که باید باشن نبودن و حتی ی ذره محبت ندیدم واسه همین همیشه دنبال محبت جنس مخالف بودم فکرمیکردم منو درک میکنن بگذریم که واقعا اون اتفاق واسه من معجزه بود نمیدونم شاید ی روز اومدم و منم اینجا مشکلم و مطرح کردم
ببخشید این همه حرف زدم تو اکثر نظراتم همش زیاد حرف میزنم چون هیچوقت هیچکسی و نداشتم باهاش حتی دردودل کنم نه خواهر نه برادر دوستامم تادیدن پول ندارم ولم کردن
این همه حرف زدم که بخوام چندتا نکته بهتون بگم شاید باورتون نشه بگین داره چرت و پرت میگه ولی این زندگی من بود من کوچیکتراراونم که بخوام نصیحت بکنم خودمم همیشه از نصیحت بدم میاد شما اسمشو بذار راهنمایی خواهرانه نمیدونم ولی بحث عشق فراتر ازاین حرفاست
قیافه کسی که دوسش داری و مجسم کن حالا همون قیافه رو ۴۰ سال پیرترشو درنظر بگیر بازم حاضری باهاش اردواجدکنی؟
دوباره همون نفر و توذهنت بیار اما ایندفعه بدون پا بازم حاضری؟
اگه جواب سوالا بله باشه یعنی شماعاشقی شاید بگن دیوونه
امادیوانگی و عاشقی همیشه باهم بودن و هستن
عشق دنبال دلیل نمیگرده نمیگه چون پول داره میخوامش چون خوشتیپه مبخوامش عشق مقدسه دلیلی نداره یعنی بدون دلیل کسیو دوست داری
اینارو گفتم چون بهتون بگم اینجوری نیست البته خیلیا اینجوری هستن اما نه همه اینو مطمئن باشید بحثای مادی جداست اینایی که دوروبرتون میبینین اینا عشق نیست هوسه هوس پول هوس توجه هوس های وسوسه انگیز
اینازیاده اما موندگار نیست هستن کسایی که به خاطر منفعت نمیرن سراغ کسی مگه معامله است؟
موضوع ترحم هم کاملا جداست هیچ دختری اررو ترحم باکسی ازدواج نمیکنه درضمن شمایی که میگی بیماریتون زندگیتونو تحت الشعاع قرار داده
فکر میکنین این همه مشکلات اگه زندگی منواینجوری که میگفتین تحت الشعاع قرار میداد دیگه هیچی باید میشستم ی گوشه افسردگی میگرفتم میگفتم منذچقدر بدبختم ی دختر نسبتا فقیر با یه پدری که نمیتونه درست جایی و ببینه و حالا هزینه عروسی رو چه غلطیش کنم؟ مگه پسره دیوونست بیاد سراغ من این همه دختر تازه شما که پسری قراره یه زندگی و بچرخونی اونوقت این همه از کاه کوه ساختی؟ فقط جنابعالی درجهان بیماری داری؟ یعنی همه سالمن جز شما؟
باطرف قبل ازدواج حرف میزنی مشکلتو میگی بخواد که خب هیچی نخوادم خب به درک لیاقت نداشته چرا انقد وضعو سخت میکنین؟
من همیشه باخودم میگم مثلا من ازیکی خوشم بیاد طرف خدای نکرده بزنه سرطان بگیره حالا من ولش کنم؟ واقعا اسم اینو شمامیذاری عشق؟ اونم وسط راه ولش کنی؟ نه میدونی من باهمچین فردی چیکارمیکردم؟ به جای زانو غم بغل گرفتن و گریه کردن انقد بهش روحیه میدادم انقد باهم خوش میگذروندیم که ی روزی بشنوم دکتراگفتن خوب شدی مگه ادعانمیکنی دوسش داری؟ پس واسه نگه داشتنش بجنگ امیدوارباش شمامیدونی قهرمان اول دوی امریکا یه خانمی هست که ازبچگی فلج بوده؟ اما انقدامید داشته انقد تلاش کرده تا بالاخره به ارزوش رسیده حالا بازم میخوای زانوغم بغل بگیری به. خاطر چیزی که شاید یه روز باامید داشتن به ایندتون خوب بشه؟ ازدواج نکنی به خاطر همچین چیزی؟ اصلا اگه طرف قراره به خاطر همچین چیزی باهاتون ازدواج نکنه همون بهتر اصلا بهش فکرنکنین
نمیدونم چند خطه دارم مینویسم دردودل زیاد داشتم وقت شمارم گرفتم فقط بدونین منم چندسال پیش فکرمیکردم کاش هیچوقت این اتفاقا واسم نمی افتاد و چقد بدبختم اما امید داشتم که یه روز درست میشه
حالا بعد پنج سال دارم برمیگردم به گذشته می بینم اگه هیچوقت این اتفاقا نمی افتاد هیچوقت من به خدانزدیک نمیشدم الان احساس خوشبختی میکنم بااینکه مشکلاتی دارم که هنوز حل نشدن اما هنوز امیدوارم
شه قبل طلوع خورشید شبه
در مورد ملاک هایی که گفتین خیلی چیزا هست مثل ایمان به خدا انسانیت وفاداری صداقت نجابت و ....
هیچوقت خودتونو مقایسه نکنین خدا همه بنده هاشو دوست داره فقط تسلیم نشین طرز دیدتون به زندگی رو عوض کنین و مثبت فکرکنین اگه منفی فکرکنین تموم منفی هارو به خودتون جذب میکنین نمیدونم اصلا حرفام کمکتون کرد یانه ولی بدونین این دنیا مث یه فیلم میمونه که همه ما بازیگراشیم یکی نقشردکترداره یکی مهندس یکی گدا ولی وقتی فیلم تموم بشه همه به زندگی واقعیشون برمیگردن توزندگی واقعی شاید اون گدا بهتر از همشون باشه تو بازی این دنیا اونقدر غرق نشید که زندگی اصلیتونو فراموش کنین به هرکس نقشی تعلق گرفته سعی کنین نقشتونو خوب بازی کنین
مقصد هممون جایی دیگست
روزی یه مردی از یه نفرپرسید چرا انقدر به همه کمک میکنی و دست و دلبازی گفت دارم میمیرم گفتن خارج کشور درمونی نداره؟ گفت نه مردنیم
وقتی داشت میرفت گفتن چقد وقت داری حالا؟ گفت معلوم نیست شاید یه روز یه ماه یا یه سال یابیشتر
حالا چه فرقی داره شمابیماری داشته باش یا نداشته باش پول داشته باش یانداشته باش همه ما اخرش میریم انگار همه یه بیماری داریم که اخرش میمیریم
تا هستی لذت ببر و نهایت شادی رو از زندگیت ببر زندگی که میگذره چه باما چه بی ما شما درجا نزن
هرچی فکرکنی همون میشه پس زیبا فکرکن که زیبا بشه
اونقدها تنها که فکرمیکنی نیستی همه ما خدارا داریم باورش کن کمکت میکنه صداش کن جواب میده ولی هیچوقت ناامید نشو لبخند بزن وشاد باش
همه اتفاقا تواین دنیا فقط یه هدف دارن نزدیکی به خدا
اینو بدونین همه مشکل دارن زندگی بدون دست انداز که لذت نداشت
شما تنها نیستی
وااای چقد حرف زدم تو عمرم انقد حرف نزده بودم
اگه خسته شدین ببخشید درضمن این حرفارم ازرو ترحم و دلداری نزدم اتفاقایی بود که واسه خودم اتفاق افتاده بودن
مرسی که شما گوش دادین ببخشید اگه وقتتونو گرفتم
امیدوارم همیشه همیشه لبخند بزنین و خدا رو فراموش نکنین
ما هرشب ساعت رو واسه روز بعد کوک میکنیم درصورتی که نمیدونیم ایا زنده ایم؟ واین یعنی امید
لبخند فراموش نشه خدا همراهتون
التماس دعا

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

***منتظر***

آدرس نظر
جمعه ۲۶ تیر ۹۴
۰۰:۱۵
گزارش تخلف

سلام علیکم؛ پیشاپیش عید مبارک فطر مبارک حضور بزرگوار همتون، ان شاءالله.

برادر محترم؛ شاید هر کسی در چنین شرایطی هر چند خفیف باشد دچار ناامیدی و یاس شود در حالی که نا به جاست.چرا؟ چون ما را خدایی است که ما را دعوت به رحمت بی پایان خود نموده و جای نا امیدی نیست.شما نخست توکل و امیدتون رو به خدا محکم تر کرده و البته زباد زمزه کنید خداوند مهربانم ببخشم برای آن لحظه که دست غیر( نا محرم) گرفتم، منظور اقرار به خطا.این ها شعار نیست ، قصد این که سما مثلا چه کار کردید که باید به خاطرش چه کار کنید را ندارم فقط برادر بزرگوار شما بپذیرید با تمام توجهی که به آن خانوم داشتید یا دارید باید آن توجه رو کاملا از خودتون بردارید.من همیشه میگم ما خدایی داریم که همه چی به دست اوست.حتی درد، حتی درمان، حتی احساس، حتی ایجاد علاقه و همه چی.و خود جز بنده ای فقیر همان پروردگارم کسی نیستم، یعنی قصد بزرگی و صعار دادن نیستم و اصلا از سر تدحم چیزی عرض نمی کنم.خدا باید تمام چیز ما باشد.او بخواهد ان شاءالله شفایتان می دهد و چنان زندگی با عشق الهی ای نصیبتان می کند که جز معجزه نخواهید یافتشان.پس باید به او امیدوار شد او خالق یکتای ماست که همه چیز به ید قدرت اوست به او فکر کنیم خالصانه و عاملانه خدا را چه دیدید همسر آیندتون همان دختر مذکرتان شد ولی باید خدا بخواهد.می دانم چرا هر کجا می روم می خواهم بگویم ای مشکل داران چرا به شهید ابراهیم هادی( ره) متوصل نمی شوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟التماس دعا.یا علی( ع)

و در مورد سوالتان در مورد نظر خواهی ازدواج با یک شخص مریض.به نظر بنده باید با ارزش ها ازدواج کرد نه صرف انسان ظاهری.انسان گاهی مریض می شود گاهی سالم ، انسان حقیق کسی که که عظمت خالق و حکمت کار او را دریابد.خدایا آن دردم بخش که به تو برسم نه آن خوشی که از تو دور افتم.الهی آمین.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سوال کننده

آدرس نظر
جمعه ۲۶ تیر ۹۴
۰۳:۳۸
گزارش تخلف

بی گناه غرق گناه...از به نام خداهایی که اول هر کامنت توی این وبسایت مینویسید متوجه شدم رابطتون با خدا متفاوته با امثال من که از بچگی تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم و هرچقدر هم شناخت داشته باشم ایمانم مثل شما نیست.روح بزرگی دارید.از اوج پایین اومدن خیلی سخته.واسه چشمای پدرتون متاسفم آرزوی روشنایی دارم براشون.برای منم همچین اتفاقی افتاد البته نه از لحاظ اقتصادی چون همیشه متوسط بودیم. از نظر جسمی.چون من تا15سالگی ورزش حرفه ای میکردمو خیلی آماده بود بدنم.اما همه چیز عوض شد...حرفاتون قشنگ بود تا چند دقیقه به حرفاتون فکر میکردم.آره نظر منم در مورد زندگی ما آدما تو دنیا نزدیک به شماست.در واقع مصداق شعر سهرابه که زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.

آره آدم هیچی نیست که بخواد به خاطرش غرور داشته باشه و بقول فرمایش حضرت امیر قریب به این مضمون که بیچاره فرزند آدم که ابتدا نجاستست و بعد حمال نجاست و در آخر باز نجس پس از چه رو با غرور و تکبر بر زمین راه میرود!

حرفای زیادی دارم بزنم.حقایق زندگی رو میبایست پذیرفت.من با دو سه تا مشاور صحبت کردم اما هیچکدوم نتونستن منو قانع کنن و اون چیزی که من دنبالشم و نمیدونم چیه رو بهم بدن.درواقع من اونا رو قانع کردم که خودشونم چیز زیادی نمیدونن.

میدونید بیماری من جوری هست که دوره های عود و خاموشی داره و تقریبا همه بچه هایی که این بیماری رو دارن تا بیماری یکم خاموش میشه امیدوارانه زندگی میکنن و برنامه میچینن ولی یهو بیماری شعله ور میشه و همه برنامه ریزی ها رو بهم میزنه و همه امیدتو میکشه.انگار همش باید یکی یه آمپول امید بهت تزریق کنه مرتب که حرکتتو ادامه بدی.من واسه انگیزه کار کردن رفتم و حامی دوتا بچه شدم که واسه اونا کار کوچیکی کنم.جنسمم جوره هم دختر دارم هم پسر.

آره عشق واقعی ورای همه اینهاست که لیلی ها و مجنون های امروزی اصلا بویی ازش نبردن و این پاکترین احساس انسان و هدیه بزرگ و شگفت انگیز خدا تو دل انسانها و حتی موجودات دیگه که از دیدنش تو موجودات خودم گاهی اشک ریختم که خالق این عشق چقدر خودش عاشقه اما آدم نشدم.!میخوام فقط ازتون تشکر کنم واسه امیدی که بهم دادید و حرفها و وقتی که گذاشتید.شما لایق بهترین نعمتهای الهی هستید به خاطر حسن ضنتون نسبت به خدا و روح بزرگ و مهربانتون و مهمتر از همه ایمانتون که هر کس ایمانش ضعیف باشه مثل من اسیر تنهایی میشه.برای من دعا کنید تا عاقبتم آرامش با عزت باشه نه خاری و ذلت. و آغوش خدا به روم باز باشه نه قهر خدا.خیلی التماس دعا خواهرم با دل پاکتون برای همه بیمارا دعا کنید لطفا...خیلی حرف زدم.بیچاره آقای نجفی عذر میخوام از ایشونم و تشکر میکنم.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
جمعه ۲۶ تیر ۹۴
۱۴:۳۰
گزارش تخلف

به نام خدا

به سوال کننده محترم: سلام به دلیل انتقادات ازاسم قبلی بی گناه غرق درگناه دیگه بااین اسم نظر میذارم در مورد به نام. خدا یاید بگم ی جا دیدم نوشته بود هرکاری که بانام خدا اغازشود ناقص نمیمونه منم همیشه میگم که مشکلاتی که فریدی که سوال میکنه حل بشه

در مورد نظرتون مرسی لطف دارین اما همه چه من چه خیلیا دیگه خیلی وقتا اشتباه میکنیم ولی خدا انقدر بزرگه که چشاشو می بنده و دوباره بهمون فرصت میده بی نقص فقط خداست

یالاخره هرگناهکار اینده ای دارد و هرقدیس گذشته ای

در مورد بیماریتون اطلاع زیادی ندارم درهمین حد که گفتین ولی واقعا واقعا واقعا ی چیو بدونین که خیلیا هستن از نظر جسمی سالمن ولی روح بیماری دارن کسایی رو درنظر بگیرین که معلولن یعنی اونا حق زندگی ندارن؟خیلیا میگن به دوش کشیدن کاذاشون ی عمر سخته مگه کلفتم؟ ولی به نظرمن روح ادم نباید معلول باشه اونایی که این حرفو میزنن اونایی که یه عمر بارگناه و به دوش میکشن ایا تابه حال یاخودشون فکرکردن که روحشون و سالم کنن؟ کاش همه دنبال روح سالم بودن نه جسم

عاقبت جسم همه ما زیرخاکه حالا میخوای سالم باش میخوای بیمار میخوای چاق یالاغر پولدار و فقیر اخرش که ازبین میره شاید خیلی ازهمین سالما اون دنیا به همین ادمایی که مریضن بگن خوش به حالتون که سالمین کاش ماهم روح سالمی داشتیم اون دنیا دیگه جسم نیست روحه

به نظرمنم شمااز کاه کوه نساز و خودتونو باکسی مقایسه نکنین همه مشکلات دارن منتهی به من و شما نمیگن مردم چیزی که میگن نیستن حداقل خیلیا اینجورین

درمورد دعاتون وااااقعا ممنونم بااینکه دکترا پدرمو جواب کردن که هیچوقت نمیتونه ببینه ولی خودش و من انقد بهش امید دادیم که فقط میتونم بگم این امید دادنا و کمک خدا بود که الان ۲۰٪ میتونه ببینه هیچوقت هیچوقت ناامید نشید

لبخند یادتون نره

امروزم که روز اخر ماه رمضونه نمیدونم خدا چقدر دعاهامو مستجاب کنه ولی خیییلی واستون دعامیکنم ممنون به دردودلام گوش دادین شما اونجوری که میگین ایمانتون سست نیست ایمان و امید جدای ازهمن همینطور اعتماد به نفس امید و اعتماد به نفستونو قوی کنین و ازاین به بعد زندگیتونو بالبخند جلووببرین التماس دعا

اقای نجفی ببخشید من تو اکثر پست ها انقدر نظرام طولانی میشه وقتتونم میگیرم

ولی ممنون ازسایت خوبتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
جمعه ۲۶ تیر ۹۴
۱۷:۲۸
گزارش تخلف

به نام خدا
به لیلی ۳۱۳ محترم: سلام اولا IBS و IBD باهم تفاوت دارند
IBD التهاب روده هست و IBS سندروم روده تحریک پذیر در IBD پزشکان التهاب را درمان میکنن اما در IBS پزشکان علائم رو درمان میکنن و منجربه بیماری جدی نمیشود
ممنون ازسوال کننده که اطلاعات مارو افزایش دادن
درضمن درمورد قضاوت هایی که درمورد خانواده ایشون کردین شما توی زندگی ایشون نیستین و واقعا نمیتونین ی طرفه به قاضی برین
درمورد عاشق شدنم شما اگه عاشق بشی دیگه نمیگی مگه اسمون به زمین اومده! عاشق اسمونو به زمین میاره که به عشقش برسه
موفق و پیروز باشین

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سوال کننده

آدرس نظر
جمعه ۲۶ تیر ۹۴
۲۱:۰۸
گزارش تخلف

ممنون از صحبتاتون بی گناه...یا آرامش بی تا.

اما من هیچ وقت قضاوت نکردم خانواده ایشون رو و در ضمن ماجرا رو کامل نگفتم حتما شما بد برداشت کردید.من براشون به اندازه خانواده خودم حق و احترام قائلم.

در مورد عشق که فرمودید عاشق آسمونو به زمین میاره تا به عشقش برسه رو قبول ندارم.این نظر شماست و قضاوت بدون علمه. جایی میرسه که از دستتون هیچ کاری بر نمیاد و آسمونو زمین روی سرتون خراب میشه ولی مجبورید دست از خواسته دلتون بردارید تا هم طرف مقابل و هم اطرافیان رو آزار ندید.نه...آسمونو به زمین آوردن برای بدست آوردن عشق اگر به قیمت آزار دیگران تموم بشه کار درستی نیست.البته من هیچوقت نمیتونم فراموش کنم این عشق رو و تا ابد بهش متعهدم و فراموش کردنشو با خیانت یکی میبینم.این نظر منه.در هرحال ممنون از راهنماییاتون.راهی میخواستم پیش پام بزارید تا راحتتر این دوران زندگی رو بگزرونم و بتونم خودمو متقاعد کنم راحتتر نفس بکشم واسه پدرومادرم که سنی ازشون گذشته یه حامی و مایه آرامش باشم نه مجبور به تحمل چهره افسرده و کم حرفی های من باشن.پوشیده بودم کسی حاضره با به مریض زندگی کنه تا از جوابت از انتخابم مطمئن بشم که شدم.مطمئن شدم کفویت تو بیمارا اول بیماریشونه بعد مسائل دیگه مخصوصا بیماری ما که جزو بیماریهایی هست که افراد کمی حتی اسمشو شنیدن.!دیدم دختر سالمی که با بیماری مثل من ازدواج کرده و الان بچه هم دارن اما پسر بامن صحبت میکرد میگفت درک بیماریم براش سخته و پشیمون بود.

راستی تفاوت بین آی بی اس و آی بی دی رو جابجا گفتید. خواستم اصلاح کنم .

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
شنبه ۲۷ تیر ۹۴
۰۴:۵۱
گزارش تخلف

به نام خدا

به سوال کننده محترم: سلام من منظورم ازخانواده خانوم لیلی بودن نه شما

شما که چیزی نگفتین بخوام بد برداشت کنم دراین رابطه سوتفاهم شد ببخشید

دررابطه با عشق هم باید بگم بله من خیلی سعی دارم که خودمو گول بزنم که همیشه راهی برای رسیدن عشق هست جمله ای که گفتین اگه به قیمت ازار دیگران باشه نه به نظرم خیلی درسته فکرکنم خیلیا هم عقیده شماهستن میدونین من خیلی مواقع سعی داشتم خودمو گول بزنم بگم پسری که عاشق شده هیچوقت عشقشو فراموش نمیکنه ی روز برمیگرده پیش عشقش حاضره هرکاری بکنه تابهش برسه امشب خیلی دلم گرفته بود خییییلی نمیدونم خیلی وقتا احساس میکنم دارم کم میارم ولی بعدش میگم امیدوارباش همه چی درست میشه من عشقمو ازدست دادم نمیدونم تاچه حد به عشق دریک نگاه اعتقاد دارین اما همین ی نگاه زندگی منو زیرورو کرد

میدونین هیچکدوم ازاون اتفاقا نه مشکل مالی نه بیماری هیچکدوم باعث نشد من عوض بشم منو عشق عوض کرد اینکه میکینم نمیتونین فراموشش کنین چون حس میکنین خیانته من الان دقیقا همین حسو دارم

دوسال پیش تو مترو ی اقا پسری منو از بابام خواستگاری کرد اونموقع من چادری نبودم فقط یه بار نگاهم کرد انقد نجیب بود که تاته ایستگاه حتی سرشو بالا نیاورد دستاشو بهم میمالوند عرق زده بود انگار خیلی هول شده بود ۲۰ دیقه تموم فقط داشت ازبابام خواهش میکرد شماررو بگیره که هفته بعد مادرش زنگ بزنه چون بابام گفته بود فعلا سن دخترمن کمه یه دوسه سال دیگه

اون گفت میگه هفته بعد مامانش زنگ بزنه تا بابابام صحبت کنه سه ماه گذشت و زنگ نزد بعد سه ماه ی شب تک زنگ انداخت ولی شاید باورتون نشه من انقدر خوشحال شدم که ازهمون روز بعدش نمازمو شروع کردم روز به روز به خدا نزدیکترشدم هروقت بهش فکرمیکردم لبخند میزدم اون خیییلی مذهبی بود از رفتاراش معلوم بود اولش فکرمیکردم هوسه و اینم مث بقیه پسرایی که توخیابون میدیدم ازذهنم میره ولی نرفت

همه این مطلب و دارم بااشک مینویسم امشب خیلی حالم خراب بود خیلی

گذست و گذشت و گذشت تاالان که دوساله هیچ خبری ازش ندارم شاید همه بگن ازاول نبایدبهش فکرمیکردی مگه دست من بود؟ شماخودتو بذارجای من میتونستی کسی و که اینهمه به خدانزدیکت کرد کمکت کرد ادم بشی یه منجی رو فراموش کنی؟ البته نمیگم. به خاطراونه که من به خدانزدیک شدم اون اگه هیچوقتم برنگرده من هیچوقت ازخدا دور نمیشم عشق مث ی معجزه بود برای من

میدونین اونموقع ها من تنها هدفم اززندگی ازدواج بود اصاا تنها ارزوی من ازبچگی بود همه خوشبختیمو بسته به ازدواج میدیدم یکی که منو درک کنه بهم محبت کنه دوسش داشتم حتی بیشترازخانواده تواین دوسال خیلی کارا واسش کردم گفتم ادم مذهبیه واسش تابلو الله خریدم تسبیح خریدم قران خریدم واسه ولنتاین یدونه عروسک گوسفند خریدم کلی کارت پستال نوشتم و عیدو بهش تبریک گفتم چون تونقاشی مهارت داشتم تصویرشو توذهنم مجسم میکردم و نقاشیشو کشیدم و هرروز نگاش میکنم خیلی احمقم نه؟ اما من حاضربودم و هستم زمین و ببرم اسمون تافقط برگرده پیشم گفتم خدایا اصلا واسم مهم نیست فقیر شده باشه معلول شده باشه سرطان گرفته باشه هرچی باشه فقط برگرده نمیدونم وقتی دیدمش بابقیه پسراکه فقط بلدبودن شماره بدن و عین هیزا به ادم نگاه کنن فرق داشت ادم حس امنیت میگرفت حس ارامش حس پاکی

ازاون به بعدشد که من به کل عوض شدم به پسرانگاه نمیکردم چون حس خیانت بهم دست میداد ارایش نمیکردم چون میگفتم دلیلی نداره چون من عشقمو پیداکردم اون منو بدون ارایش پسندید هرکاری میخواستم بکنم حتی تو وایبر و اینا عضو بشم بااینکه همه دختربودن صورتش میومد جلو چشمم که منو منع میکرد تااینکه بعدااز عشق زمینی به اسمونی رسیدم و هرکاری میکردم میدیدم خدا راضیه یانه

دیگه چیکارباید میکردم که برگرده؟ تو قنوت های نمازم همش دعاش میکنم حتی پیشبینی کردم شاید خانوادش دخترچادری بخوان چادرسرم کردم که بعدها فهمیدم حجاب خیلی به ادم کمک میکنه به قول یه شعری

ازحیاست هرچه دارد خورشید

چشمی که به اوخیره شود میسوزد

شاید اول همه اینکارا اون پسره واسم مهم بود اما حالا چه برگرده چه نه حاضرنیستم ی قدم از خدا دور بشم

بعد اون نمیدونم چرا دنیا اینجوریه خیلیا واسه خواستگاری به خانوادم گفتن اونم باشرایط توپ اما من همه رو ندیده رد میکردم به قول ی داستان

ی روز دختری اومده بود به کوروش کبیر میگفت من عاشق شماهستم

کوروش گفت ممنون اما برادر من که بسیارزیباتر و پولدارتراز من نیزهست پشت سرشما ایستاده دختره برگشت که نگاه کنه که کوروش گفت اگه عاشقم بودی هیچوقت به عقب نگاه نمیکردی

نمیدونم هیچ نشونه ای نیست برم حداقل سراغش ی کاری کنم هیچ کاری ازمن برنمیاد حداقل کمکش کنم میدونم دوسم داره یه حسی بهم میگه هنوزم به فکرمه

اما اصلا من حاضرم ۲۰ سال واسش صبرکنم فقط برگرده

بابام قبولش داره میگه واقعا درنگاه اول پسرنجیبی بود اما فراموشش کن این قضیه دیگه تموم شده اس

اون غرورشو که واسه ی پسرانقدر مهمه به خاطرمن خرد کرد انقدسماجت داشت که گفتم واقعا عاشقمه

نمیدونم نصفه شبا باخدا میگم این چه امتحانیه داری ازم میگیری؟ چرا انقد طولانیه؟ صلاح نمیدونی مابهم برسیم خب ی جوری بهم بگو که حداقل انقد خیالبافی نکنم

ولی منو ازاین بلاتکلیفی نجات بده

نمیدونم شاید خیلی وقته فراموشم کرده شاید الان ازدواج کرده شاید اصلا مرده

شاید شاید شاید شدم عین ی دختر خیالی که ی زندگی خیالی داره

خدایا اخرزندگی من چی میشه؟ اگه هیچوقت نیاد چیکارکنم؟ خدایا مگه نمیگی اگه بایکی دیگه ازدواج کنین ولی فکرتون پیش یکی دیگه باشه خیانته؟ من چیکارکنم!

من گیج شدم...من اصلا به عشق باورنداشتم حالا خودم درگیرشم...

نمیدونم ولی احتمال میدم باخانوادش مشکل داره

واسه همین بهتون گفتم اگه کسی واقعا عاشق باشه بیماری که سهله هزارجور دردومرضم داشته باشه واسش مهم نیست عشق کوره

شاید اونم همین عقیده شمارو داره شاید اونم دست از خواسته اش کشیده

اما من چی؟ من حاضرم به خاطرش همه سختیارو تحمل کنم باهمه بجنگم پس تکلیف من چی؟خدایا اخرش بامن چیکارمیکنی؟

اگه واقعا نمیتونین عشقتونو فراموش کنین واسش تلاش کنین نمیدونم شاید اون دخترم الان حال منو داره و بهتون فکرمیکنه نمیدونم فقط نذارین عشقتون این وسط قربانی بشه

درمورد بیماریتون زود قضاوت نکنین چرا فقط به اون اقا پسره که پشیمونه نگاه میکنین خیلیا راضین و خوشبخت خیلیام مث من حاضرن فقط عشقشون باشه

تو ازدواج بیماری حرف اولو نمیزنه خیلیا عقایدمنو دارن من حاضرم قسم بخورم اکثردوستای من بانظره من موافقن ی خواهش دارم ازتون اینجوری حرف نزنین هرکی ی مشکلی داره به جان خودم بیماری اصلا چیزمهمی نیست مشکل شما کمبود اعتماد به نفسه نه بیماری خواهش میکنم هیچوقت دیگه ازاین حرفا نزنین من اگه عاشقم نبودم هیچوقت اول نمیپرسیدم اقا جنابعالی سالمی؟ خب یعنی چی البته طرف حق داره بدونه ولی شک نکنین دختری که واقعا شمارو بخواد بابیماریتون مشکلی نخواهد داشت چه بسا یکی که بیماری نداره ولی معلوم میشه بعدا خیانتکاره و دست بزن داره

ایا مثلا اون دخترباهمچین شخصی خوشبخته؟ خانوادتونم ناراحت نکنین به جاش شادباشین و بخندین منم مشکل دارم وبعضی موقع ها کم میارم مث این بیماری شما افکارمنم بعدیه مدت عود میکنه و میخوام بزنم زیرهمه چی اما بعدش میخندم و امیدم و بدست میارم که مطمئنم ی روز بهش میرسم شمام امیدوارباشید که ی روزی خوب بشین باورکنین ما توفامیلامون زیادداریم کسایی که حتی فلجن ولی زنشون انقد احساس خوشبختی میکنه خودطرف انقد امید داره که اونایی هم که سالمن حسودی میکنن به خودتون قول بدین قول بدین که هیچوقت دیگه ازاین فکرانکنین به جاش

باخوشحال کردن خانوادتون و بیشتربه خدانزدیک شدن امیدوارباشین

سرهمه چی ی دیقه نگاه کنین به نظر دوتا قبلیتون پرازانرژی و امید بود من شخصا انرژی گرفتم اونوقت ی نگاه بندازین به نظرقبلیتون انرژی منفی فقط

منو باش چقدر سرافطار واستون دعاکردم که هم بیماریتون خوب بشه هم خوشبخت بای همسری به خوبی خودتون ازدواج کنین اونوقت میام می بینم برگشتین سرخونه اول انقدر زود همه چیو پس نزنین مثلا میگی من امیدوارشدم بعد تونظربعدی ناامیدانه حرف میزنین این چ کاریه اخه واقعا دارم میگم مشکلتون ازنظرمن که دخترم حالا منم قبول ندارین ازنظرهمه دوستام که ده تایی میشن همینه من اصلا دلیل ناامیدیتونو نمیفهمم انقدر به خودتون سرکوفت نزنین قبول دارم سخته ولی بااینکارا سخت ترش میکنینا حالا گوش نکن هی به خودت بگو من مریضم هیچکی منو درک نمیکنه دخترام که همشون دنبال منافعن فقط ی چیزی تواین دنیا کسی دلش به حال منو شما نمیسوزه همه به فکرخودشونن اگه خودت نتونی به خودت کمک کنی نه من نه هیچکس دیگه نمیتونه هربار بیماریتون عود کرد بهش بگین تموم زورت همین بود؟ بهت نشون میدم هرشکست مقدمه ای است برای پیروزی انقدرزود نظرتونو تغییر ندین

کم نیارین حیفه کسی مث شما انقدر بادرک ووفهم اونوقت اینجوری حرف میزنه

درمورد نظر قبلیم سوتفاهم بود ببخشید بنده قصد جسارت به خانواده شمارو نداشتم منظورم باخانم لیلی بود که گفته بودن مشکل از خانواده شماست بالای کامنت نوشتم به لیلی

اگه ناراحت شدین شرمنده منظورم شما نبودین

همیشه شاد باشین فکرکنم اقای نجفی منو ی روز اخراج کنن ازاین سایت

این همه نظرات طولانی میذارم خداروشکراین نظرات محدودیت نداره ادم تابی نهایت میتونه بنویسه 😀

دست حق یارتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ناشناس پست

آدرس نظر
يكشنبه ۲۸ تیر ۹۴
۱۸:۰۰
گزارش تخلف

سلام.گاهی میام دوباره یه نگاهی به بعضی چیزایی که نوشتن یا نوشتید میکنم...

یه جا گفته بودید به این نتیجه رسیدید که کسی حاضر نیست با یه آدم مریض ازدواج کنه.

من فقط اومدم این تیکه از حرفاتون رو از دید خودم جواب بدم.

چرا.با تحکم میگم من حاضرم با یه آدم مریض(مثلا مریضی شما) ازدواج کنم.فقط به شرطی که رووحیات و چند ملاک اصلی من رو طرف داشته باشه..اصلا مریضیش برام مهم نیست.

اتفاقا چون احساسات و مهربونیم هم زیاده(1000بار این رو بهم گفتن.حرف خودم و یا تعریف نیست) در اونصورت از زندگیم هم راضی میشم که دارم به یکی دیگه و مهمتر یکی که دوسش دارم دارم محبت میکنم و کمک میکنم..اونطوری روح خودم رو ارضا میکنم...اونطوری احساس ارامش بیشتری میکنم احساس مهم بودن احساس مفید بودن...شاید به جرات بگم اونطوری میفهمم خدا من رو برای چی خلق کرده و هدفش چی بوده...وزندگیم هدفمندتر میشه بنظرم.

خیلی از زنها هستن با افرادی زندگی میکنن که شما سهله 300برابر شما دارن زجر میکشن...ولی زنهاشون دارن براشون از جونشون مایه میذارن.

تازه حتی بعضیاشونم بعد فوت همسراشون دیگه حاضر به ازدواج نمیشن..

من شاید نتونم در اون حد مردی رو ساپورت کنم(چون بنظرم اونجور جاها ایمان آدمها هم پاش میاد وسط)ولی تا جاییکه خودم رو میشناسم میتونم خیلی چیزا رو تحمل کنم...فقط بخاطر دوس داشتنم...هم.نطور که تجربه اش کرده این حسو میدونم بخاطرش میتونم خیلی چیزا رو تحمل کنم از جمله بیماری طرف مقابلم رو بازهم میگم بشرطی که شرایط زندگی معمولی رو باهم داشته باشیم.

مثلا از لحاظ خونوادگی یا خلقیات یا اجتماعی زیاد باهم تفاوت نداشته باشیم...بعبارتی بشه یه لحظه هایی باهم شاد و خوش هم باشیم بالخره شباهت های آدمها با هم مهمه و باعث میشه بعضی تفاوتها رو اصلا به چشمش نیاد.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
يكشنبه ۲۸ تیر ۹۴
۲۲:۱۱
گزارش تخلف

به نام خدا
به ناشناس پست
دقیقااااا منم ی قرنه دارم همینو میگم ایشون گوش نمیدن ممنون

به سوال کننده
اهااان حالا دیدی خیلیا حاضرن حالا هی ناامید باش

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

به بی تا خانوم

آدرس نظر
دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
۰۰:۱۲
گزارش تخلف

والا من خیلی آدمهای سالم و حتی خوش قیافه هم اومدن چون شرایط من رو نداشتن جوابشون کردم.ساللللم هم بودن.رد کردنم فقط بخاطر این بوده شرایطمون با هم جور نبوده.مریض بودن جزو شرایطم نبوده و نیس.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

به بی تا خانوم

آدرس نظر
دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
۰۰:۱۳
گزارش تخلف

منظورم اینه طرف مریض باشه یا نباشه جزو ملاکها و شرایطم نیس.

جمله ام یخورده نامفهوم بود.گفتم تصحیح کنمک

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
۰۱:۱۴
گزارش تخلف

به نام خدا
به ناشناس پست
دقیقا منم همین نظرو دارم خییییلی خوبه که اینجوری فکرمیکنین دقیقا موافقم ملاک هایی مهمتر از بیماری وجود دارن
موفق و خوشبخت باشید
دست حق یارتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سوال کننده

آدرس نظر
دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
۰۳:۱۷
گزارش تخلف

سلام

ممنون که نظراتون رو گفتید.راستش خانواده . اطرافیان هم حرفهای شما دوستان رو بهم گفتن اما من وقتی شرایط سخت دخترخانوما و خانوادهاشون واسه یه پسر سالم رو میدیدم میگفتم نه اینا با من که اصلا راه نمیان!!بله من دیدم کسانی که با همسرانی که بیمار یا معلول و یا نقصهای جسمی دیگه دارن ازدواج کردن.اما واسه خودم خیلی سخته...فکر میکنم کمم برای طرف مقابلم.به قول بی تا من اعتماد بنفسم خیلی پایین اومده.همیشه خواستم کامل باشم واسه طرف مقابلم.حالا که از زبون خود خانوما میشنوم که ارزشهای دیگه ای براشون مهمه حس بهتری دارم.نمیخوام جسارت کنم به خانوما و منظورم همه نیست اما الان اکثرا همه چیز شده ظواهر براشون.

حالا دلم واسه دخترخانومایی که اسیر ظاهربینی های پسرا میشن و نمیتونم ازدواج کنن هم میسوزه.

امیدوارم یکم دید جوونا و خانواده ها در مورد انتخاب همسر عوض بشه.کسی که می خوان باهاش به عمر تو شرایط مختلف شریک باشن و عمو دوست داشته باشن.

خانم بی تا من به عشق در یک نگاه واقعا اعتقاد ندارم اما اشتباهی که اکثر جوونا میکنن که منم این اشتباه رو کردم اینه که فقط پیش پامون رو میبینیم.لبریز از احساساتیم و تا یکی پیدا میکنیم که متوجه احساس ما میشه سریع میخوایم تخلیش کنیم و فک میکنیم آره این ظرف منه...

برای من دعا کنید تا راهی که هم خدا راضی هست و هم آرامشم رو توش بدست بیارم پیدا کنم.فکر میکنم خطرناکترین انبار دنیا انبار احساساته قلب به آدمه که میتونه بهترین ها رو رقم بزنه و میتونه بدترین ها رو...

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ناشناس

آدرس نظر
دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
۰۵:۴۸
گزارش تخلف

اون پسرهایی که گرفتار دخترهای ظاهرپرست میشن دلیلش اینه که خودشون هم دنبال ظاهر دختره بودن.

اصلا شعار نمیدم.

نمونه واضح واضحش داداش خودمه.

رفت دختری رو گرفت که ظاهرش رو پسندیده بود ودختره بخاطر این جواب مثبت داد دید ظاهراااااا وطبق ظواهر برادر من خیلی شرایطش خوبه...مطلقا طرز فکر و اعتقادات و سطح سواد و خونواده و...هیچییییشون بهم نمیخوره.

اون دنبال مادیات برادرم برادرم دنبال قیافه و هیکل اوشون.

حقشونه الان اینقد مشاجره میکنن.

یخورده تقصیر از خودمون هم هس.همه چی رو از جنس مخالف نبینیم.البته الان یادم افتاد شمام به نحودیگه ای همین حرف من رو زده بودید..

اینکه اعتمادبنفستون اومده پایین...بببینید شما چه چیزایی دارید که خیلیا بخصوص تو این دوره زمونه ندارن؟

مثلا من خودم بندرت ممکنه کسی رو پیدا کنم ... و... و... رو داشته باشن تو اخلاقاشون(در حد من منظورمه).واقعا قصد تعریف ندارم وگرنه میگفتم چه خصوصیاتی.

واسه همین خیلی از خاستگارهایی که من رو نپسندیدن به جرات میگم متاسفم براشون چون گوهری مث من رو از دست دادن.

بخدا قصدم تعریف نیس.

من شاید جثه آرمانی ای نداشته باشم ریزه میزه ام اما مطمئنم صدبرابر اونهایی که اندام عالی دارن میتونم شوهرمو خوشبخت کنم.با سازگاریم (که بخاطر سختیهای زندگیم بوده)با شاد بودنم که خدای نقشه و ایده برای مفرح سازی اوقات ملت بوده و هستم..با احساس مسئولیتم با منطق ودرکی که دارم و میتونم خودم رو اکثرا جای دیگران بذارم ودرک کنم چرا فلان رفتار رو کردن وبهشون حق بدم با .. با ..

دیدی بالاخره مجبور شدم اون 3 تا از خصوصیات خوبمو گفتم.سازگاری.مسئولیت پذیری و درک بالا.

خودتون رو دست کم نگیرید روی خوبی های خودتون کار کنید..بقول یه نفر تو این سایت مواظب خوبیهاتون باشید...بخدا خیلی از خوبیها (چه تک خوبیهای ناگهانی و یهویی چه خوبیهای مداوم و مزمن!!!) در آینده نتیجه میدن...مثل بدر میمونه بعضیاشون گل میدن بعضیاشون درخت میوه میشن هردوتا نتیجه دارن ولی شما یه دونه رو الان بذار زمین بلافاصله در نمیاد وقت میبره...

من قاطعانه میگم از هر دست بدی از همون دست میگیری...با خوب بودن و اعتماد به نتیجه گرفتن اعتمادبنفستو ببر بالا.

با خوب بودن محبوب میشی مفید میشی خوب!!!!!! میشی...

ملوس هم میشی!!اینو خیلی دوس داشتم بگم نتونستم نگم...

من 6سال خابگاه بودم...6سال دانشگاه بودم 6 سال شهرهای دیگه بودم 6شال دور از خونواده بودم...بین مردمان دیگه زندگی کردم...اینایی که گفتم رو دیدم.

بارها ساعت 4صب تو خیابون تنهابودم ساعت 1شب سوار تاکسی شدم که هر لحظه میتونست برام یه اتفاق بد بیفته(دتر.غریب با کلی کوله بار و وسیله یعنی کسی رو نداشتم اون لحظات ..ریزه میزه یعنی قدرت دفاعی صفرررر)...به ندرت ترسیدم برا اینکه مطمئن بودم خدا هوامو داره..البته همون خدا بدجور تو مسائل دیگه گذاشته تو کاسه ام ها!!!..ولی درمورد اون ساعات وشبها همیشه پشتم بوده و همیشه خیالم راحت بوده..نمیدونم چرا ولی اکثر اوقات حس میکنم(خدایا شرمنده ام میگم)ولی حس میکنم بخاطر تک خوبیام بوده...خوبیایی که یهو انجام دادم...بدون چشمداشتی ولی بعدا کاملا منفعتش بخودم برگشته جاهایی که به افرادی کمک کردم که اصلا تو ذهنشون نمیومده نتیجه اش شده افرادی در جاهایی که اصلا فکرشو نمیکردم...

نمیدونم شاید بیربط حرف زدم ولی تو خوب باش خدا خوبترشو بهت میده..

و یک کلید طلایی برای موفقیت تو ازدواجت:رضایت مادر.فقط.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
۱۲:۳۹
گزارش تخلف

به نام خدا
به ناشناس
سلام واقعا جای افتخاره که بااین دیدگاه نگاه میکنین منم مطمئنم همسرتونو خییییلی خوشحال میکنین ممنون ازپست زیباتون منم دقیقاهمین نظراتو دارم خوشحالم مث هم فکرمیکنیم
به سوال کننده
اره واقعا قلب انبار باروته شاید شماحق دارین شاید من ازاول اشتباه اومدم
شایدچون خیییلی تنهابودم شایدچون احساس میکردم واقعا منو دوست داره
ولی امیدوارم هرجاهست خوشبخت باشه

شمام اعتمادبه نفستوبالاببر خیلیا خیلی چیزایی که شمادارین و ندارن
به هرحال امیدوارم همونجورکه گفتین باارامش باشین
اما واقعا به نظرمن این بیماری که انقد شمابزرگش کردین واسه من اصلا مهم نیست حتی ی درصد
قبلناکه بچه بودم عموی بابام که زنده بود همیشه زنگ میزد خونمون و هردفعه بهم میگفت
به دنیا لبخندبزن تادنیابهت لبخندبزنه
الزایمر داشت ولی همیشه این جمله یادش بود نمیدونم چرا
لبخندبزن این بزرگترین انتقامیست که میشود از دنیا گرفت
التماس دعا
خدا همراهتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

لیلی۳۱۳

آدرس نظر
پنجشنبه ۱ مرداد ۹۴
۱۵:۰۱
گزارش تخلف

ارامش بی تا:من میدونم ک فرق داره این دوتا باهم و اگر توجه کنین گفتم ای بی اس چی واسه اونم دارو هست یا نه ولی چون سوال کننده در مورد ای بی دی گفت و سوال من محل بحث نبود دیگه نپرسیدم چون تقریبا این بیماری رو میشناسم،بعد هم خود سوال کننده گفتند خانواده من راضی نبودند و ... گفتم اگر ب نتیجه نرسید و مامان اون دختر این حرفو زده ب خاطر تعلل این طرف بوده ،در ضمن شمایی ک داری قضاوت میکنین عاشق نشدی و ... دیگه این کلمه انقدر رایج شده و اشتباه با چیزایدیگه کدوست ندارم درموردش چیزی بگم ولی در مورد سوال کننده و باتوجه ب کل موضوعی ک مطرح کردند نظرمو دادم همونجور ک تو داری نظرتو کیدی الانم میگم اسمون ب زمین میومده ک اشتراک یک موضوع این مسائل رو بوجود اورده و عاشق بودند رو من حرفی ندارم ک برای هر کسی قابل احترامه اما تیتر پست هم اینه کسی حاضره ازدواج کنه بامن یا نه.

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
جمعه ۲ مرداد ۹۴
۰۰:۴۵
گزارش تخلف

به نام خدا
به لیلی 313
سلام دوست عزیز ممنون که توضیح دادین
به هرحال من منظوری نداشتم از حرفم نظرتونو خوب متوجه نشدم
این روزا اصلا اعصاب ندارم داغونم بیخیال شما به دل نگیر اگه من حرفی زدم
امیدوارم همیشه موفق باشین
بازم ببخشید
دست حق یارتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

سوال کننده

آدرس نظر
شنبه ۳ مرداد ۹۴
۲۰:۴۱
گزارش تخلف

ممنون از نظرات دوستان

لیلی خانوم من نگفتم کی حاضره با من ازدواج کنه سوالم این بود با یه مریض..کلی گفتم والا من که ...

اعصابتونو بهم نریزید بی تا خانوم. توکلتون به خدا باشه..

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

ارامش بی تا

آدرس نظر
يكشنبه ۴ مرداد ۹۴
۰۱:۳۷
گزارش تخلف

به نام خدا
به سوال کننده
سلام ممنون اره منم توکل کردم به هرحال اگه قسمت هم باشیم بهم میرسیم میدونم باخانوادش مشکل پیدا کرده وگرنه منو خییییلی دوست داشت به ه‍رحال منم انقدر خودخواه نیستم که اون این همه دعوا ومشاجره داشته باشه اونم واسه دختری که حتی اسمشم نمیدونم فقط باخدا میگم کاشکی حداقل ی فرصت بهم میداد تا بفه‍مه اونقدام که فکرمیکنن بد نیستم اینه که اعصابمو داغون میکنه ولی به هرحال خییییلی خدارو شکرمیکنم چون من چه بهش برسم چه‍ نرسم مهم این بود به خدا رسیدم
خییلی از همین اتفاقای کوچیک توزندگی همه مارخ میده که تغییرات بزرگی ایجاد میکنه اگه فقط به همین اسونی ازکنارشون نگذریم
هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
به هرحال میدونم اون دیگه برنمیگرده چون خیلی وقته گذشته نمیدونم ولی هرجا هست باهرکی هست امیدوارم خوشبخت باشه
ممنون از پست خوبی که گذاشتین واسم دعاکنین
امیدوارم خدااز تو بگیرد هرانچه که خدارا از تو میگیرد
دست حق یارتون

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

آهو

آدرس نظر
چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۰۰
۲۰:۴۵
گزارش تخلف

سلام

من به عنوان یه دختر خیلی مسایل مهم تر از سلامت جسم برام مهمه و خواستگاری رو به خاطر بیماریش تا حالا ن رد کردم و نه رد خواهم کرد

اگه دوسش داشته باشم که دیگه هیچییی

جدیدترین نظرات - برو بالا - آخرین نظر - اولین نظر

خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

آیا واقعا حاضرید با یه آدم مریض ازدواج کنید؟