بحث قبض روح همان چیزی است که ما از آن تعبیر مرگ و جان دادن می کنیم . در قرآن با این لفظ نیامده و ما در قرآن اصلاً تعبیر قبض روح نداریم . البته در روایات داریم . در قرآن یک تعبیر دقیق تری داریم به نام توفی که کلمه ی وفات نیز از همین گرفته شده است . توفی یا وفات یعنی تحویل گرفتن .
اینکه ما به قبض روح می گوییم توفی و در قرآن نیز آمده است یعنی فرشته ی مرگ روح را تحویل گرفته و تعلق آن را از بدن قطع می کند . روح موجود مجرد است و بدن مادی است . مانند آبی نیست که از کوزه بیرون بیاید بلکه تعلق و رابطه ی آن قطع می شود .
گاهی اوقات ما به غلط به مرگ فوت می گوییم . فوت به معنای تمام شدن و از بین رفتن است . در واقع از بین نمی رود بلکه وفات می کند . وفات یعنی تحویل گرفته شد و از این عالم به یک عالم دیگری رفت .
در قرآن برای دو مورد تعبیر توفی و وفات بکار گرفته شده است : یکی در رابطه با موقع خواب و خوابیدن و یکی در رابطه با مرگ . در خواب نیز ما وفات پیدا می کنیم و مکرر در چند آیه قرآن این مسئله را بیان کرده است .
قرآن می فرماید: خداوند متعال آن کسی است که هنگام مرگ جان ها را توفی کرده و تحویل می گیرد و آن کسی که زمان مرگ او نرسیده هنگام خواب این توفی برای او صورت می گیرد . یعنی تشابه خواب و مرگ همین است .
درست است که در هر دو توفی و وفات و تحویل گرفتن روح از این جسم به یک عالم دیگر صورت می گیرد که همه ی ما در خواب آن را تجربه کرده ایم . یعنی به نوعی همه ی ما وفات های متعدد داشته ایم و تجربه کرده ایم ولی فرق آن این است که در مرگ تعلق روح به بدن به طور کلی قطع می شود و دیگر مدیریت بدن را روح نخواهد داشت .
ولی در هنگام خواب تعلق و رابطه ی روح با بدن ضعیف می شود . لذا ضربان قلب و نبض کاهش پیدا می کند و حرارت بدن پایین می آید بنابراین شبه مرگ است .
وقتی از امام باقر (ع) سوال کردند که مرگ چیست فرمود: همان خوابی است که شما هر شب دارید ولی دراز مدت است . یعنی مرگ یک خواب طولانی است و خواب یک مرگ سبک است .
لذا پیامبر اکرم (ص) هر موقع می خوابیدند یک آداب زیبایی را انجام می دادند . مرحوم محدث قومی نقل کرده که پیامبر (ص) هر موقع می خوابیدند اینگونه دعا می کردند : خدایا به نام تو که می خواهم بمیرم و زنده شوم و زمانی که از خواب بیدار می شد شکر می کرد که خدا را شکر که ما را بعد از مرگ زنده کرد .
این تعابیر را فارسی نیز بگوییم اشکالی ندارد بلکه مهم نوع برخورد با خدا و مرگ است . که اینقدر دم دست و جلوی چشم باشد و انسان با آن مأنوس باشد .
چقدر انسان آرزو می کند در آن لحظات آخری که از دنیا می رود و مرگ حتمی او فرا رسیده که خدایا یک لحظه ی دیگر به من فرصت بده .
اما الان خدا را شکر می کنیم که ما را بعد از آنکه مرده بودیم بازگرداند . در معارف و فقه ما است که اگر فرد در حال جنابت است نخوابد و اگر خواست در این حالت بخوابد مستحب است که وضو بگیرد . آن چیزی که توصیه شده این است که شخص جنب وضو بگیرد و یا حداقل تیمم کند و بخوابد .
در روایتی از امیرالمومنین (ع) است که شخص طاهر باشد و اگر جنب بود وضو بگیرد و یا حداقل تیمم کند به این خاطر که روح را در هنگام خواب عروج می دهند و به سمت خدا می برند . و اگر مرگ شخص در آن حالت برسد دیگر او را باز نمی گردانند وگرنه او را باز می گردانند تا زمان مرگ او .
بنابراین چون یک چنین اتفاقی می خواهد رخ دهد که روح در محضر الهی حاضر شده و در عالم بالاتری برود گفته اند که در حالت جنابت مکروه است .
توضیح در مورد حضرت عزرائیل
متأسفانه یکی از جفاهایی که برخی از ما در رابطه با ملک الموت و حضرت عزرائیل انجام می دهیم دید بدی است که نسبت به این بزرگوار داریم . یعنی گاهی از ملک مقرب الهی یک هیولا ترسیم می کنیم . این خیلی بد است که بی جهت یک تنفری از ایشان در خود ایجاد کنیم .
تعداد ملائک بی شمار است اما چهار فرشته رئیس فرشتگان هستند . یکی از فرشتگان حضرت جبرائیل (ع) است که ایشان و زیر دستان او مأمور در علم ، معرفت ، وحی و الهام رساندن به اهل آن و در امداد های غیبی هستند .
برخی از ملائکه مأمور رزق هستند و روزی ها را می رسانند که رئیس آنها حضرت میکائیل (ع) است .
دسته ی بزرگی از ملائکه هستند که مأمور حیات و زندگی بخشیدن هستند . زمانی که روح در جنین دمیده می شود حیات در او القاء می شود . یا هنگامی که در قیامت همه از قبرها برانگیخته می شوند و دوباره زنده می شوند که مأمور این کار حضرت اسرافیل است .
یک دسته ی عظیمی از ملائکه مأمورین گرفتن جان و قبض روح هستند که اینها حضرت عزرائیل (ع) و مأمورین زیر دست او هستند .
حضرت عزرائیل جزو روسای ملائکه و مقرب الهی است . در قرآن داریم که اینها بندگان بزرگوار الهی هستند که هیچ معصیت ندارند . بنابراین حضرت عزرائیل ملک ، نورانی و بسیار زیبا است . یعنی خود او چون ملک است و هیچ گناهی ندارد بنابراین بسیار زیبا است .
مرحوم آیت اله خوانساری که از اولیای الهی بود ایشان می گفت من حضرت عزرائیل (ع) را دیدم که چقدر زیبا است و اصلاً از او نترسیدم . هفت قدم به سمت من آمد از این حرکت فهمیدم که هفت روز دیگر بیشتر زنده نیستم و همینطور نیز شد .
اینکه برخی از افراد ملائک مرگ را به چهره های دیگر می بینند ، در واقع در ظرف ادراک آنها یک نوع زشتی است که در این ظرف آن ملک را زشت می بینند . مانند اینکه شما در یک ظرفی که آلودگی دارد آب زلال بریزید . بنابراین خود او زشت نیست و بسیار هم زیبا است اما برای برخی از افراد این ملائکه زشت هستند . چون زشتی باطنی خود آن فرد را نشان می دهند و مانند آینه عمل می کنند .
در روایت داریم که حضرت ابراهیم (ع) به حضرت عزرائیل (ع) گفت اگر می شود آن طور که افراد فاجر را قبض روح می کنی خود را نشان بده . گفت طاقت نداری ببینی ، حضرت ابراهیم گفت چرا . گفت روی خود را برگردان و بعد نگاه کن .
حضرت ابراهیم (ع) روی خود را برگرداند و بعد نگاه کرد خود او توصیف می کند که چهره ای بسیار زشت و متعفن بود که از دماغ و دهان او دود و آتش بیرون می آمد حضرت بیهوش شد. بعد که بهوش آمد گفت یا ملک الموت اگر آن فرد فاسق و فاجر هیچ عذابی نداشته باشد بجز دیدن تو، در لحظه ی آخر برای او بس است .
اگر حضرت عزرائیل (ع) با این چهره می تواند برای فجار نشان داده شود برای مومن به حدی زیبا نشان داده می شود که دیدن او با آن نورانیت و عطر عجیبی که دارد باعث می شود که روح از بدن پر بکشد .
شما در قرآن ببینید وقتی حضرت یوسف را زنان مصر دیدند دست های خود را بریدند . یعنی جمال یوسف باعث شد که از حالت عادی بیرون بروند . وقتی جمال ملکوتی حضرت عزرائیل می آید چنان شخص از دیدن این بزرگوار متحیر خواهد بود که پر می کشد .
بنابراین ما باید دید خود را از حضرت عزرائیل عوض کنیم و با احترام از او یاد کنیم به تعبیر بعضی از اهل معرفت با او دوست شویم . برخی گفته اندکه باید با او بیشتر دوست شد چون واسطه ی انتقال ما به عالم ربوبی است .
حضرت عزرائیل (ع) تنها نیست و هزاران ملک به او کمک می کنند . لذا الزامی ندارد که خود او بر بالین هر کسی باشد . شأن ملک مقرب بالا تر از این است که بالای سر همه بیاید . برای برخی افراد ضعیف تر، ملائک پایین تر را می فرستد و برای برخی افراد قوی تر در حد اولیاء الهی خود او حاضر میشود . حتی اگر ملائک مرگ متعدد نبود و خود حضرت عزرائیل تنها هم بود باز هم مشکلی نبود .
به این خاطر که حضرت عزرائیل مادی نیست که بخواهد از جایی به جای دیگر برود . ما که در عالم ماده هستیم زمانی که در یک مکان هستیم دیگر نمی توانیم درجای دیگر حضور داشته باشیم . ولی او که مجرد است احاطه به تمام عالم دارد لذا امام صادق (ع) از قول حضرت عزرائیل (ع) نقل کرده که کل عالم در دست من مانند سکه ای است در دست شما .
" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)