↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه)
چرا خیلی از دخترا موقعیت های خودشون رو راحت از دست میدن؟، چرا خیلی از دخترا راه رو برای پسرها می بندن؟ اینا سوالات مهمی هستن، بذارید این طوری تعریف بکنم سوالم رو که واضح بشه.
من یه بار تو دانشگاه از یک دختر که همکلاس مون بود خواستگاری کردم، یعنی نرفتم خونه شون، رفتم ابراز علاقه کردم و گفتم اگه اجازه بده میخوام برم خواستگاریش. بعد گفت فکر میکنم و بعد فکر کردنش جواب نه داد.
به هر حال خب محیط دانشگاه هم یه جوریه که وقتی یکی با یکی دوست شه، یا علاقه مند شه یا خواستگاری بکنه و ... همه متوجه میشن. دیگه چقدر اون دختر خانم باشه که نره به هیچ کی نگه منتهی من که خانم ندیدم!
به هر حال بعد از این دختر، ترم بعد رفتم به یه دختر دیگه ابراز علاقه کردم، اونم گفت نه! جالبه دلیلی که دختر دومی گفت خیلی عجیب بود! گفت تو مگه از چند نفر خوشت میاد؟ منم گفتم الان از یه نفر شما، اونم گفت مثلا تو به یه نفر دیگه ابراز علاقه کرده بودی! گفتم خب اون گفت نه منم دیگه بهش فکر نکردم! ازدواج که نکرده بودیم! یه علاقه کوچیکی ایجاد شده بود در حدی که برم درخواست بدم چیزی فراتر از این نبود، حداقل اگه دوست میشدم میگفتید پسر بدی هستی یه چیزی ، من فقط خواستگاری کردم اونم گفت نه، من باید تا آخر عمرم دیگه به کس دیگری علاقه مند نمیشدم و درخواست نمیدادم!؟ به هر حال اینم گفت نه به این دلیل!
سلام
من یه پسر بالای ۲۰ ساله م .سرم تو کار خودمه و خیلی آرومم. توی دانشگاه از یک دختری که هیچ وقت فکر نمی کردم ازش خوشم بیاد خوشم آمد و دل رو باختم که باختم.
تا به حال تجربه این طوری نداشتم و می خواستم آروم آروم بهش بگم ولی شرایط جوری شد که مجبور شدم همون اول ارتباط بهش بگم که ازش خوشم میاد. با اینکه با هم کلاس مشترک داشتیم اما من رو نمی شناخت و یه بار که حضوراً حرف زدیم به شکل غیر مستقیم جواب منفی داد .
سلام
پسری هستم ۲۱ ساله. شاغل هستم. خانه ندارم ولی ماشین دارم.
الحمد الله سعی کردم آدم مقیدی باشم. قصد تعریف از خودم رو ندارم ولی خدا رو شکر از بسیاری از هم سن و سالان خودم سالمتر زندگی کردم
اینا رو عرض کردم که یه مشخصات کلی از خودم رو داده باشم, مشکلم اینجاست که استخون بندی من یه خورده ریزه. قدم ۱۷۵ وزن ۶۵.
سلام
من ۲۷ سالمه و همیشه سعی کردم به اصول و عقایدی که دارم پایبند باشم، (صرفاً اعتقاداتت مذهبی نیست) از نظر ظاهری و قیافه هم چهره ی قابل قبولی دارم.
تقریباً یک سال و نیمه که تصمیم گرفتم ازدواج کنم بنا به دلایلی دوست داشتم، فرد مورد نظرم رو خودم انتخاب کنم، نه به صورت سنتی.
تو این مدت هم با چندین نفر آشنا شدم که بعضی ها بنا به شرایط اخلاقی و بعضی مسائل نشدن، و کسانی هم که من ازشون خوشم اومده بنا به مشکلی که قراره بگم نشده.
مشکل من اینه که وقتی با کسی برای آشنایی حرف می زنم همون اول شرایطم رو براشون تعریف میکنم حالا قبول کنن ادامه میدیم نه هم که هیچ، مثلاً یکی از شرایط من اینه که مدتی رو باید حرف بزنیم تا با هم آشنا شیم مثلاً حدود ۹ ماه تا یک سال، هر چند شاید از نظر خیلیها زمان طولانی باشه، ولی من این مدت رو مناسب شناخت می دونم و همون اول با تاکید به فرد مقابل می گم و ایشون هم قبول می کنن.
حالا مشکل من این جاست این قضیه تا جایی
یه سؤال دارم از همه کاربران به خصوص آقایون.
واقعاً دلیل بی اعتمادی بعضی از شما نسبت به ازدواج و دختران چیه؟
چرا این قدر بی اعتمادید امّا برای شناخت اون دختر تلاشی نمیکنید و حاضر نیستید برای اعتماد سازی قدمی بردارید.
عقیده شخصیم اینه بعضی از آقایون از الگوهای تکراری استفاده میکنند یعنی میرن با عدهای خاص از دخترها که شبیه هستند ارتباط میگیرند و طبعاً همون نتیجه گذشته مدام تکرار می شه بعد هم شاکی هستند دختران قابل اعتماد نیستند بردار من شما کدوم دختر منظورت از کدوم طبقه؟ از چه فکر و دیدگاهی؟
یه سوالی تو ذهنم اومد با کامنت های که بعضی از آقایون.
اینجا دیدم بعضی از آقایون توقع دارند دختری که دوست شون داره برای اون ها منتظر بمونه و صبر کنه، واقعاً یه دختر روی چه حسابی باید اعتماد کنه! و چقدر منتظر بمونه. و منتظر موندن چه آسیبهای به اون دختر می زنه؟
سلام
بنده قبلاً در دانشگاه به یه خانوم علاقمند شده بودم.
البته ما هیچ گونه ارتباطی با هم نداشتیم و ایشون اصلاً منو نمی شناسند. فقط با توجه به چیزهایی که دیدم فهمیدم که با معیارهای من تا حدودی سازگارند.
ولی بعد از تحقیقاتی که انجام شد فهمیدیم که به درد هم نمیخوریم و مورد مناسبی نیست و منم دیگه فراموشش کردم.
دوستان سلام
امیدوارم حال تون خوب باشه، راستش ماجرای من خیلی طولانیه اگه بگم مثنویه برای خودش، خلاصه می گم خواهشاً هر راهی به فکر تون رسید بگید بخصوص خانمهای محترم.
من ۴۱ ساله م، از دو سال و نیم قبل به طور تصادفی با خانمی آشنا شدم اما آشنایی ما خوب پیش نرفت، واقعیتش رو بگم مقصرش خودم بودم، اون دختر همه تلاشش رو کرد، من بعد چند سال در به دری کسی رو پیدا کردم بهش اعتماد کنم و در کنارش آرامش داشته باشم، عاشقش شدم اما قدرش رو ندونستم، اون هم حق داشت بعد ۱ سال و نیم رفت.
تو حالت بلاتکلیفی گیر افتادم و اون حالت به اضطراب و استرس زیادی داد نتونستم تو موقعیت درست رفتار کنم، کارهای کردم که به اون دختر که همه چیزش رو برای من وسط گذاشته بود آسیب زدم و ناخواسته بدون شناخت کافی اوایل رابطه تصورات غلطی داشتم تهمتهای زدم در صورتی که اون از برگ گل پاکتر بود.
سلام دوستان
من پسر مجردم، ولی به نظرم برخی دخترها چون قبلاً سابقه ازدواج یا عقد نداشتن میگن شوهرم هم نباید این گونه باشه به نظرم بعضاً تفکر درستی نیست!
چرا؟ چون این ها مرد رو با خودشون مقایسه می کنن و فکر می کنن اگر یه دختر تو رابطه بود چه حسی داشته و ... خب یه پسر هم اون طوریه پس بهتره شوهر آینده ما اون طوری نباشه. ولی غافل از اینکه دختر پسر فرق دارن! دختر حساس تره ظریف تره و ...
سلام دوستان
اول توضیح بدم راجع به خودم من پسری هستم نزدیک سی ، از خودم تعریف نکنم همه بهم میگن خوشتیپ و جذاب .
حدود یکسال و نیم میگذره که تو مسیر هر روزم به دختر خانوم محجبه چادری علاقه مند شدم که خیلی با حیا هستند چهره معصومی دارند و بیشتر اوقات دیدم که به نامحرم نگاه هم نمیکنن ولی در کل خیلی مغرور هستند طوری که نمیدونم چطوری برم باهاشون صحبت کنم .
من از این خانوم هیچی نمیدونم ولی میدونم که ایشون شاغل هستن و همیشه ساعت پنج و نیم میبینمش .بیشتر اوقات جدی و مغرور هستند و یه روز وقتی نگاهم رو نتونستم کنترل کنم ایشون با بی محلی روشونو از من برگردوندن و حتی به من نگاه هم نمیکنن و سر به زیر هستند... در کل شک دارم ایشونم منو بخواد. چند بار خواستم بی خیال شم و فراموشش کنم ولی نتونستم .
سلام
آیا باید علت جواب نه رو تو خواستگاری حتماً به خانواده دختر گفت یا نه؟
به نظرم بگیم ممکنه باعث افسردگی و ناراحتی بشه، من چند جا خواستگاری رفتم و پسند نشد و روز بعد تلفن زدیم و گفتیم نه و دعای خیر هم کردیم و همه چیز به خوبی تموم شد، ولی بعضی جاها اصرار داشتن که علت اینکه نه گفتیم بهشون رو بدونن، حالا مجبور شدیم به اصرار علت رو بگیم بعد قشقرق شد، مثلاً یک نفر بهمون بعد جلسه خواستگاری گفت که قبلاً دختره نامزد داشته، اینکه ازدواج با چنین همسری را تمایل داشته باشم یا نداشته باشم حق من هست.
سلام و درود
اگه طرف مقابل تون که رفتید خواستگاریش عقاید سیاسی متفاوتی با شما داشته باشه، چه کار میکنید که قبول کنه؟ بدون اینکه دروغ بگید.
راستش من خودم مشکلی ندارم. میترسم ایشون براشون مهم باشه، جفت مون آدمهای مقید و نمازخون و هیئتی هستیم.
سلام
حدود نه ماه شاید از زمانی پست (https://khbartar.blog.ir/post/19310) رو گذاشتم گذشته، یک سری چیز ها عوض شده.
خدا رو شکر وضع مالی ام بهتر شده، اکنون در حالت عادی ماهی ۲۵ تومن تقریباً ماهی دارم و تو تابستون هم میخوام تمام وقت باشم (هر چند میدونم سختمه چون کل روز رو باید بذارم برای کار و باز هم دور از خانواده باید در خوابگاه باشم) که با این وضعیت بتونم نزدیک ۳۰ تومن حداقل در بیارم.
خدا رو شکر هنوز هم به رابطه دوست دختر پسری دچار نشدم و از این لحاظ پاک هستم (واقعاً خدا رو شکر، چند بار بود که در لبه پرتگاه بودم ولی خدا رو شکر نشد)
خدا رو شکر هنوز هم به گفته یکی از افرادی که توی پست قبل نظر گذاشته بودن به بسیاری از اعتقاداتی که توی پست قبل درباره ملاک معیارها و آغاز زندگی نوشتم اعتقاد دارم.
سلام به همه
موضوعی که من درگیرش هستم به شغلم مربوط می شه راستش من ۳۲ سالمه و شغلم تریدره و توی بازارهای مالی مثل بورس، ارزهای دیجیتال، فارکس، NFT و بازار طلا خرید و فروش میکنم یه جورایی شغل من خیلی پر ریسک هست طوری که شاید یک ماه انقدر وضعیتم خوب باشه که بتونم خونه و ماشین و همه چی بخرم، یک ماه هم حتی نتونم از پس کوچکترین هزینههای زندگی بر بیام.
اما خوب واقعاً می شه ریسک رو مدیریت کرد و اینکه واقعاً شغلم رو دوستش دارم چون ۴ ساله براش زحمت کشیدم و به جرات می تونم بگم یکی از راههایی که آدمها رو می تونه به ثروت برسونه فعالیت توی بازارهای مالیه
توی این مدت خوب من با خیلیها صحبت کردم و عموم مردم اصلاً اعتقادی به این شغل ندارن و حاضر هم نیستن با یه تریدر ازدواج کنن دلیل این تصمیم هم صرفاً برای این هست که یک نفر رو می شناسن که وارد این بازار شده و ضرر کرده و فکر می کنن که هر کسی که وارد این بازارها می شه قطعاً ضرر می کنه و ترجیح شون پسری هست که صرفاً کارمند باشه حالا به اینکه این بینش درست هست یا نه کاری ندارم اما من خودم خیلی روی این موضوع فکر کردم که بالاخره باید چی کار کنم و به نتایج زیر رسیدم: