سلام
من ۲۲ سالمه و آخرین فرزند خانواده هستم.
همه خواهرها و برادرهام ازدواج کردن و فقط من مجردم.
مشکلی که من دارم اصرار زیاد خانواده ام برای ازدواج کردنه. راستش من مشکل پوستی ای دارم که درمان نمی شه و به همین دلیل نمی خوام ازدواج کنم. مادرم می دونه ولی میگه که قرار نیست همه بی نقص باشن و برای مردان اخلاق طرف مهمه نه بدنش!!!!
آخه مگه ممکنه برای یه مرد پوست بدن همسرش مهم نباشه؟ اگه مشکل کوچکی بود شاید ولی این تقریباً یک سوم بدنمو درگیر کرده.
چند وقته که اون قدر زیاد اصرار می کنن که دیوونم کردن. شب و روزم شده فکر کردن به این مشکل دیگه حتی انگیزه برای زندگی کردن ندارم...همه ش می خوام بشینم یه گوشه و گریه کنم.
با اینکه می دونم نیت بدی ندارن و نگران تنها موندن منن ولی دارن کاری می کنن که از خدا مرگم رو طلب کنم.آخه من چی بهشون بگم که دست از سرم بردارن؟
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه)