سلام به دوستای مجازی عزیز و ناشناخته ام

اگه بخوام در یک جمله تمام زندگیم رو خلاصه کنم ، باید بگم من تو تمام زندگیم تحقیر شدم. هر چند در ظاهر زندگیم همه چی سر جاشه ولی به خاطر شرایط خاصی که داشتم کل عمرم رو تحقیر شدم.

الآن درباره یه موردش میخوام نظر شماها رو بدونم. من با اینکه مذهبی نبودم ولی از همون اول یه حس فطری داشتم که میخواستم روسری داشته باشم جلو نامحرم ولی خانوادم اجازه نمیدادن. و بعد از بلوغ هم جلو مردای فامیل اجازه نمیدادن روسری داشته باشم و بیرون هم تا جایی که امکان داشت نمیذاشتن حجاب داشته باشم.

من از اینکه بدون روسری بودم خیلی احساس حقارت میکردم. همه ی زندگیمو احساس شکنجه شدن داشتم اما اطرافیانم متوجه این احساس نبودن. حتی یه بار یه جایی بودیم و یه چادر سرم کردم، بابام با عصبانیت خیلی شدید چادرو از سرم کشید خیلی خاطره ی فجیعی بود و یادمه خیلی وقتا به خاطر اینکه نذاشتن با احساسات دینیم زندگی کنم فقط گریه میکردم . 

خب اینا دیگه گذشته و الآن تقریبا هر جوری که خودم میخوام هستم .الآن تو دانشگاه دولتی مهندسی مکانیک میخونم و سال دومم  19 سالمه - مانتوی هستم ولی موهامو بیرون نمیذارم، خوشگل و به روز هستم و حجابم کامله.

من به حوزه هم علاقه داشتم که با یکی از اساتید دانشگاه مشورت کردم و امسال دور از چشم خانواده ثبت نام کردم و بدون اطلاع خانوادم و برخلاف انتظارم قبول شدم ( البته پارسال هم ثبت نام کردم ولی قبول نشدم ) و طوری برنامه ریزی کردم که با برداشتن حداقل واحد، بتونم واحدای حوزه و دانشگاهو همزمان بگذرونم.

این یه ترمی که رفتم حوزه واقعا خوشحال بودم البته خونوادم تو جریان نیستن غیر از یکی شون که به امضاش نیاز داشتم. اما جرات نمیکنم به بابام بگم که حوزه قبول شدم ولی بازم بابام چون حس میکنه من احساسات دینی دارم، خیلی تحقیرم میکنه. امکان نداره بابام منو ببینه و متلک نگه و تحقیرم نکنه. تقریبا همه ی اطرافیان تحقیرم میکنن ولی بابام بیشتر از همه.

مشکلی که دارم اینه که اولا بهم بگید چه جوری میتونم  اثر تحقیرایی که یه عمر تحمل کردم و الآنم دارم تحمل میکنم، ترمیم کنم ؟ چون هر وقت بهش فکر کنم کلی گریه میکنم، مثل آدمی شدم که تیرای تحقیر، تمام بدنمو زخم کرده. خیلی احساس درد و فشار میکنم به خاطر تحقیرایی که شدم. همین حالا هم دارم گریه میکنم.چیکار کنم که تسکین پیدا کنم و همه ی زندگیمو فدای تحقیرایی که شدم نکنم ؟ چیکار کنم که خودمو نبازم ؟ خیلی احساس فشار میکنم.

مشکل دومم اینه که من چادری نیستم، و به دلایلی نمیتونم چادر داشته باشم.البته تنهایی رفتم یه چادر خریدم فقط وقتی میرم حوزه می پوشم. حالا میخوام صادقانه و بدون اینکه شماها دیگه تحقیرم کنید، بگید اگه ببینید یه نفر مانتویه و حوزه میره، چه حسی پیدا میکنید؟ حستون نسبت به اون آدم چه جوریه ؟ خوبه یا بده؟

لطفا بگید یه نفر که حوزه میره حتما باید چادر بپوشه ؟؟ یه همکلاسیای دانشگاهم حوزه دانشجویی میره و اونم مانتویه. ولی من حوزه ی رسمی میرم نه دانشجویی. اگه بفهمید همکلاسیتون که مانتویه حوزه هم میره نگاهتون نسبت به دین منفی میشه یا مثبت ؟ ممکنه اثر بد بذارم روی شما ؟ مخصوصا غیرمذهبیا نظرتون چیه ؟ خواهش میکنم صادقانه راهنماییم کنید و کنار کامنتتون بنویسید که مذهبی هستید یا غیر مذهبی.

از اونایی که کامنت میذارن بی نهایت ممنونم.


پیشنهاد:

سلامتی دخترایی که سرشون بره چادرشون نمیره...

چکار کنم تمایل به پوشیدن چادر در من دائمی بشه ؟

خیلی بده که حجابم رو از چادر به مانتو تغییر بدم ؟

احساس میکنم به چادرم علاقه ی قبلی رو ندارم

می ترسم بی حجابی ها باعث بشه از چادرم بدم بیاد

شوهرم مدام اصرار میکنه که باید چادر سر کنم

من نمیخوام چادر سر کنم

نکنه منم جزء کسانی هستم که چادر و چادری بودن رو ضایع میکنن؟

دعا کنید از چادری شدن سرد نشم

چادری ام و توی مدرسه مسخره میشم

چادر منو چاق نشون میده

حس میکنم اگه چادری بشم دیگه هیچکس بهم توجهی نمیکنه

هر وقت چادر بهم حس خوبی نده نمی پوشمش

مدتی هست احساس میکنم چادر حرکاتم رو محدود کرده

بخاطر محل کارم بر خلاف میل قلبی ام چادر سرم میکنم

بهم کمک کنید چادرم رو زمین نذارم

دو دغدغه ی ذهنی یه دختر چادری

بعد از چادری شدن، اعتماد به نفسم گرفته شده



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)