سلام دوستان اگه میشه تا اخر بخونید واقعا شرمنده ام.
من پسری هستم هفده ساله. چهره ام خوبه. درسم خوبه. اگه خدا قبول کنه اگه نماز و روزه هم هستم. ولی اعصابم راحت نیست. بذارین واضح تر بگم براتون من عااااشق دختر عمه م هستم از اول راهنمایی و هر روز هم دیوونه ترش می شم آخه لامصب یه اخلاق هایی داره یه خصوصیت ها و ویژگی هایی داره که ادمو دیوونه می کنه مثل اینکه خیلی زیباست.
بشدت مذهبی و نجیب. درس خون مثه خودم و دو سال ازم کوچیک تره. بخاطر اون من همش چند ساله نمازم رو سر وقت می خونم البته اول بخاطر خدا و بخاطر اون من درسم رو از خوب اوردم رو عالی جوری که دوستم که از قصه خبر داشت دهنش وا موند.
ولی مشکل اینجاست که فاصله خونه های ما حدود دویست کیلومتره ولی تو طول سال همو چهار پنج بار می بینیم تو مسافرت ها. ولی من نمی دونم چرا ولی خیییییلی ازش خجالت می کشم ولی با دختر های دیگه اینجوری نیستم یعنی حتی روم نمیشه بهش سلام کنم ولی دیوونه شم .
اونم زیاد چیزی نشون نمیده که به خجالتی بودن خود من بر می گرده. حالا یه چیز دیگه چند وقت پیش که می خواستن خداحافظی کنن من با مامان باباش خدافظی کردم و وقتی داشتیم می رفتیم عجیب و طولانی من رو نگاه می کرد و انگار منتظر خداحافظی بود منم یه خداحافظی دست پا شکسته باهاش کردم. حالا اینا به کنار .
من سال دیگه کنکور دارم و کنکور برام مهمه ولی می خوام بعد از کنکور یه جوری به مامانم بگم دوستش دارم که دختره نپره چون اگه بپره من به هیچکس دیگه فکر نمی کنم. تنها فکرم اینه که از دستش ندم.
حالا شما به من بگید چیکار کنم ازش اینقدر خجالت نکشم؟
چحور به مامانم بگم؟
مرتبط با عاشقی در نوجوانی:
پسر 17 ساله ای هستم که با دختر هم سن خودم دوستم
17 سالمه و به دختر عمه ام علاقمند شدم
در سن کم اشتباه کردیم و اسم وابستگی رو گذاشتیم عشق
دیوانه وار پسری رو دوست دارم ولی انگار اون منو نمی بینه
پسری 17 ساله هستم، دلم میخواد عاشق بشم
15 سالمه، می خوام به پسر داییم بگم که بهش علاقه دارم
پسری 17 ساله ام، فکر میکنم به یک خانم بزرگتر از خودم علاقه پیدا کردم
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)
- ۸۶۱۷ بازدید توسط ۶۲۱۱ نفر
- چهارشنبه ۱۱ آذر ۹۴ - ۱۵:۳۶