سلام
نیازمند همفکری تون هستم
من یه سال عقد کردم و این ماه انشالا میریم خونه خودمون. من اهل تهرانم و همسرم شمال. همسرم از روی احترام خیلی به حرفای پدرش گوش میده و نظراتشو قبول میکنه. حتی اگه به دلش نباشه.
من نمیدنم چطور تونسته با این اوضاع راضیش کنه که بیاد خواستگاری من!خانواده همسرم توی یکی از روستاهای شمالی زندگی می کنن.
همسرم هم همونجا به دنیا اومده و بزرگ شده. الان شغل دولتی داره که برای رفت و امد به محل کارش باید از روستاشون که نیم ساعت تا شهر فاصله داره بره مرکز شهر.
خدا رو شکر خونه توی شهر اجاره کردیم. پدر شوهرم پیله کرده یه قطعه زمین تو روستا بده همسرم تا خونه بسازه. من نمیتونم تو روستا زندگی کنم. دیوونه میشم. شوهرم نمیتونه به پدر دیکتاتورش بگه نه نمیخوایم خونه بسازیم.
نمیدونم خودمم چطور بهش بفهمونم اصلا قصد ساخت خونه نداریم. اول زندگی نمیخوام بیافتیم تو دردسر پول جمع کردن برای ساخت خونه. کلی قسط و وام داریم. میخوایم سریع بچه دار هم بشیم. پولی برامون نمیمونه خونه بسازیم. درمانده شدم. چکار کنم با این پدرشوهر؟
مرتبط:
اختلاف بین زندگی در شهر و روستا چیه دقیقا؟
قضاوت های بی رحمانه در مورد روستایی ها
پسر مورد علاقم مجبور شده برای همیشه در روستا زندگی کنه
باید حداقل حدود دو سال با خانواده شوهرم تو روستا زندگی کنیم
دوست دارم با دختر روستایی ازدواج کنم ولی ...
حتما پسره مشکلی داره که میخوان از روستا براش دختر بگیرن
این فکر که دیگران مسخرم کنن که با یه روستایی ازدواج کرده ناراحتم میکنه
تصمیم درستیه که با یه دختر روستایی ازدواج کنم؟
← مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) ← ارتباط با خانواده شوهر (۶۴ مطلب مشابه)
- ۶۸۰۵ بازدید توسط ۴۵۹۹ نفر
- يكشنبه ۱۴ دی ۹۳ - ۱۰:۰۸