سلام وقت تون بخیر باشه
با پسری 7 ماهه در ارتباطم که تو دو شهر مختلف زندگی میکنیم و الان 3 ماهه که هم دیگه رو ندیدیم. زمانی که قرار بود بیان خواستگاری، دیگه همه جا قرنطینه شد. ایشون 7 سال از من بزرگترن. و 33 ساله هستن.
مشکلی که دارم اینه که ما با اینکه خیلی همدیگه رو دوست داریم، ولی کمتر از اون چیزی که من انتظار دارم، در ارتباطیم. من انتظار دارم روزی حتی اگه هیچ پیامی ندیم یه بار تلفنی صحبت کنیم. واقعا دوست ندارم چند روز بی خبر باشم ازش.
ولی اون براش مهم نیست. یعنی با خودش فکر میکنه حتما خوبم. و مشکلی هم نیست. خیلی نیازی نمیبینه که صحبت کنیم. و میدونم که کار خاصی هم نداره. شغلشم آزاده تایم کاریش دست خودشه. من به شخصه به حریم شخصی آدما خیلی احترام میذارم همون جوری که خودم یه وقت هایی دوست دارم تنها باشم به اونم این حق رو میدم.
ولی بهش میگم این خودخواهیه تو فقط اون جوری که دلت میخواد رفتار کنی. من دلم تنگ میشه چرا هیچ خبری ازم نمیگیری. هر بار من پیش قدم میشم من حالت رو میپرسم حرف میزنم باهات، یه جایی به بعد حس بدی بهم دست میده. انگار زورکی دارم تحمیل میکنم بهت.
تو چه جوری میتونی چند روز کلا از من بی خبر باشی؟، این ها رو مفصل و صادقانه بهش گفتم. ولی بهم میگه باید به توافق برسیم چون من کمتر دلم تنگ میشه! و اینی که میگی، معنیش اینه کم کم به خاطر تو باید کارهای بیشتری که دوست ندارم رو به اجبار انجام بدم؟، چرا تو نمیتونی به خاطر من کمتر ناراحت بشی؟، منم گفتم خب چه جوری به توافق قراره برسیم؟، میگه دوست داری من فرمالیته و از روی انجام وظیفه بهت پیام بدم؟، اینو بدون که پیام ندادن من به معنی فراموشی یا کمتر دوست داشتنت نیست، من خیلی دوستت دارم اتفاقا.
به نظر من طبیعیه که هر روز با کسی که دوسش داری در تماس نباشی واسه الان که دوریم از هم، و از این حالتت که ضعف تو رو نشون میده خوشم نمیاد که چرا نمیتونی دو روز خودت با خودت باشی. و من زیر بار اینی که میخوای نمیرم چون میشناسم خودم رو، این جوری نیست واسه اون مکالمه لحظه شماری کنم بلکه بدتر استرس میگیرم که الان انجام نشه تو ناراحت میشی و ... .
اگه به من باشه دوست دارم همه چی دست من باشه هر موقع دوست دارم پیام بدم و زنگ بزنم. حتی اگه یه هفته طول کشید. (البته بگم که هفته ای یه بار شاید تلفنی صحبت میکنیم) بدون اینکه ناراحت بشی تو. ولی نمیشه چون فرق داریم پس باید به توافق برسیم یه جوری. شاید اصلا این آزادی رو بهم بدی و هر روز و هر لحظه ازت خبر بگیرم. تنها خواسته م اینه ناراحت نشی و اعتماد داشته باشی.
فکر میکنه از سر بی اعتمادیه که اینو میگم. در صورتی که بهش اعتماد دارم اصلا بحث اعتماد نیست. من واقعا دوسش دارم و دلم تنگ میشه. آدمی هم نیستم هر لحظه بگم خب کجایی چه میکنی چی خوردی کی خوابیدی... . اصلا تو منگنه نمیذارمش. ولی دوست دارم ببینم براش مهمم، اولویت و جایگاه خود رمو بدونم تو زندگیش.
این حداقل خواسته هر کسیه توی رابطه. این طور نیست؟، دلم میخواد به خواسته منم احترام بذاره. ولی اصلا حاضر نیس خودش رو جای من بذاره. این توافقی هم که میگه حاصل نشده. چون به شدت رو چیزی که فک میکنه درسته پافشاری میکنه و غیر مستقیم میخواد منو راضی کنه که من حساس نباشم.
شما همچین تجربه ای داشتین؟، اگه پسرها هم جواب بدن ممنون میشم. شما هم معتقدین که اگه کسی رو دوست دارین چند روزم بیخبر باشین ازش اوکیه؟، من نگرانم این "خیلی به من نزدیک نشو"، سر از جای دیگه در بیاره.
اگر تجربه مشابهی دارین بهم بگین و یا اگر خودتون اینجوری هستین در موردش برام توضیح بدین. خیلی ممنونم.
مرتبط:
از چه راه هایی بفهمم خواستگارم شکاک هست یا نه؟
چه جوری میشه از سالم بودن یه پسر مطمئن شد؟
چطور بفهمم که پسر مورد علاقه م خلق و خوی دخترونه داره یا نه؟
چرا رفتار پسر مورد علاقه م نسبت به من سرد شده؟
چطور درجه عصبانیت خواستگارم رو بسنجم؟
چطوری می تونم بفهمم که پسر مورد علاقم شکاکه یا نه؟
دست به جیب شدن پسر در دوران آشنایی قبل از ازدواج
آداب بیرون رفتن در مرحله آشنایی قبل از ازدواج چیه؟
چطور باید حلال یا حرام خور بودن خواستگار رو تشخیص بدیم؟
چطوری میشه فهمید یه پسر احساساتی هست یا نه؟
← رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)
- ۷۳۳۳ بازدید توسط ۵۲۲۲ نفر
- چهارشنبه ۱۳ فروردين ۹۹ - ۱۹:۲۹