سلام
امروز صبح من و دخترم طبق معمول هر روز رفتیم پارک برای پیاده روی، البته هر روز همسرم هم میاد ولی امروز صبح زود برای کاری رفت بیرون به ما گفت خودتون برید، ما ده دقیقه به شش راه افتادیم و رسیدیم اون جا، جمعه ها معمولا خیلی کم میان اون جا، ولی روزهای دیگه خیلی شلوغ میشه، امروز هم چهار مرد فقط بودند و از خانمها هیچ کس نبود.
ما دور دریاچه کوچیکی که اون جاست شروع کردیم به راه رفتن، دخترم نیم دور از من دور تر بود یعنی من این ور دریاچه دخترم اون ور، تو دور سوم متوجه چیزی لا به لای درخت ها شدم، یه مرد عضو ... رو در آورده بود بیرون و داشت ...، به شدت ترسیدم، چون اطراف من و دخترم هیچ کس نبود، اون چهار تا پیرمرد هم اون ور پارک مشغول وسائل ورزشی بودند، مغزم از شدت وحشت قفل کرد و فقط فهمیدم به دخترم اشاره کردم که تا این سمت نیاد و برگرده، دخترم هم برگشت
دست دخترم رو گرفتم از پارک اومدیم بیرون، دخترم گفت کجا میریم، گفتم خونه، نخواستم بترسه، بعد یه لحظه سرم رو برگردوندم دیدم افتاده دنبال مون، به قدری ترسیدم که فقط خدا میدونه، روز جمعه، شش صبح، پرنده هم پر نمیزد تو خیابون، به دخترم گفتم بدوووو، گفت چرا؟، آخرش گفتم یکی افتاده دنبالمون، مسیرمون یه مسیر ده دقیقه ای رو یک نفس تا سر کوچه دویدیم، سر کوچه فکر کردم بیخیال شده ولی یه دفعه دخترم گفت مامان اینجاست.
چند متر باقیمانده رو خدا میدونه ما چطور رسیدیم خونه، خودمون رو پرت کردیم خونه ، بلافاصله زنگ زدم به همسرم گفتم سریع بیا، یک ساعت بعد اومد و ماجرا رو براش تعریف کردم، گفت چرا ترسیدین؟، به جای فرار باید میرفتین پیش اون پیرمردها، اون عوضی هم نمیتونست هیچ غلطی بکنه، بعد به دخترم گفت مثلا تو رزمی کاری، پات رو بلند میکردی میکوبیدی تو سر و صورتش.
گفتم عقل من از کار افتاده بود، دخترم هم گفت بابا من انقدر ترسیده بودم، حتی نمیدونستم دستم کدومه پام کدوم، چطور می ایستادم تا به ما برسه بعد بکوبم تو صورتش؟!
الان که دارم کامنت میذارم هنوز دست و پای ما میلرزه و دخترم وقتی استرس داره معدش به هم میریزه و از خورد و خوراک می افته، الان که فکر میکنم میبینم حق با همسرمه، ولی متاسفانه بیشتر جامعه زنان ایران یاد نگرفتن از خودشون دفاع کنن.
یاد مطلبی افتادم که چند وقت پیش خوندم؛
نوشته بود زنان و دختران زیادی هستن که مورد تجاوز قرار گرفتن، ولی از ترس آبروشون هیچ وقت صداش رو در نیاوردن، و متجاوز گر هم تا ماه ها یا سال ها از ترس اون ها سوء استفاده کردن، به نظرم تو آموزش این مسائل به دختران و زنان تو کشور به شدت کوتاهی شده.
الان که فکر میکنم من تا به حال با دختر چهارده ساله م در مورد تجاوز و یا خطرات و مکان هایی که ممکنه مرد نماها از اون ها سوء استفاده کنن و یا برخورد احتمالی با این موارد که اگر خدایی نکرده برای دختری این اتفاق افتاد چطور برخورد کنن، به کی اطمینان کنن و درباره این موضوع باهاشون صحبت کنن، و یا به چه جاهایی مراجعه کنن یاد ندادم.
امروز متاثر و متاسف شدم که نه من مادر خوبی بودم که درباره این مسائل بشینم و خیلی راحت برای دخترم باز کنم قضیه رو، و نه تا به حال آموزش و پرورش درباره این موضوع مهم، آموزشی به بچه ها داده و نه کتابی نوشته شده برای بچه ها که معلم مخصوص داشته باشه و براشون راه مقابله رو آموزش بده، و نه صدا و سیما برای بچه ها برنامه ای با این موضوعات ساخته که اون ها رو آگاه کنه، و چقدر در این برهه از زمان جای خالی این موضوع حس میشه.
چه در مورد دختران و زنان و چه در مورد پسران کودک و نوجوان که کم نیستن پسرانی هم که مورد تجاوز قرار گرفتن.
راه مقابله با تجاوز رو چطور آموزش ببینیم؟
مطالب مرتبط :
اتفاقی که در 6 سالگی برام افتاد باعث شده از پسرها بترسم
بعد از تجاوز، نیاز به جراحی پیدا کردم، می تونم ازدواج کنم؟
می خوام از کسی که در کودکی بهم تجاوز کرد انتقام بگیرم
در نوجوانی و در خواب دستمالی شدم، بهم تجاوز شده ؟
ازدواج با دختری که احتمالا بهش تجاوز شده
وقتی 15 سالم بود مورد تجاوز پسر خالم قرار گرفتم
راهی برای جبران گناه تجاوز به دو دختر وجود داره ؟
چرا پسرا از دختری که بهش تجاوز شده گریزونن؟
آیا در دنیا فقط جنس مرد اهل تجاوز کردنه ؟
در کودکی مورد تجاوز قرار گرفتم اما به خاطر ترس به کسی نگفتم
آیا به خواستگارم باید بگم که در 15 سالگی بهم تجاوز شده
ازدواج بی منت با دختری که بهش تجاوز شده
← تربیت جنسی پسران (۶۳ مطلب مشابه) ← تربیت جنسی دختران (۵۲ مطلب مشابه) ← جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)
- ۴۸۳۸ بازدید توسط ۳۵۹۹ نفر
- جمعه ۱۴ تیر ۹۸ - ۱۱:۲۸