سلام و درود خدمت دوستان و همراهان عزیز

 ماجرا از اون جایی شروع میشه که بنده حدود 5 سال پیش به دختر دایی مادرم علاقه مند شدم . بد جوری هم عاشق شدم که تازه میفهمم فرهاد و مجنون چی کشیدن! 

اما حقیقتا بخاطر، نرفتن خدمت سربازی، دانشگاه و پول نشد ازش خواستگاری کنم، تا اینکه در محیطی شروع به کار کردم، پس انداز اندکی جمع کردم، به دانشگاه رفتم و کم کم داشتم آماده میشدم برای خواستگاری کردن که متاسفانه دچار یک بیماری شدم و شنواییم رو از دست دادم، خلاصه هر چی پس انداز داشتم خرج کردم تا شنوایی یکی گوش هام بازگشت، الان خدا رو شکر شنوایی دارم. اما خب سرمایه ام رو از دست دادم، شغلم رو از دست دادم، دیگه نتونستم به دانشگاه برم، فقط خدمت معاف شدم. بنده به دختر داییم به طور غیر مستقیم در مجازی رسوندم که دوستش دارم و مطمئنم که حدود 80 درصد متوجه شدن. 

ما دیر به دیر همدیگه رو می بینیم، وقتی بعد از اینکه بهش رسوندم دوسش دارم و بعد مدت ها هم دیگه رو دیدیم خیلی بهم نگاه و توجه میکرد. اما خب من بخاطر شرایط بی کاری و از دست دادن سرمایه ام خانواده ام حاضر نشدن خواستگاری کنن . 

دوباره مدت ها گذشت من دوباره طرف رو دیدم اما این سری خیلی کم محلی کردن و مثل گذشته نبود . با دوستان خانواده برتر که در میون گذاشتم گفتند ، اون منتظر پیشنهاد ازدواج بوده، و چون اقدام نکردی فکر کرده قصدت دوستی و اخلاقش عوض شده . 

باز تو مجازی غیر مستقیم بهش رسوندم که قصدم ازدواجه و دوستی نیست، بعد مدت ها که همدیگه رو دوباره دیدم، دوباره خوش اخلاق شده بود، بهم توجه میکرد نگاه میکرد. اما خب ما واسه خواستگاری اقدام نکردیم. چون مادرم به خاطر بیکاریم ، نداشتن سرمایه و ... راضی نشد .

در این حین با مشورت دوستان خانواده برتر ، تصمیم بر این شد که تنها راه، دادن پیشنهاد ازدواج به طور مستقیم یا توسط واسطه هست، اما خب به خاطر  مشکلات مذکور ما جرأت نکردیم بریم خواستگاری ، منم وقتی دیدم اینستا جای خوبی برای ابراز احساسات نیست، حذف اکانت کردم و دیگه نرفتم اینستا . که فکر نکنه قصدم دوستی .

مدت ها همدیگه رو ندیدیم، تا عید امسال خانواده ام رفتند خونه شون عید دیدنی، اما دختره اصلا از اتاقش نیومده بیرون با خانواده ام یک کلام سلام کنه، پدر مادرش گفتند تازه از سرکار اومده و خیلی خسته شده خوابیده ؟، شما باور میکنید ؟ 

منم نرفتم خونه شون چون وقتی میبینمش مدت ها فکرم درگیرش میشه و اذیت میشم. اما خیلی دوسش دارم حاضرم براش بمیرم . به نظرتون چون من از مجازی خارج شدم و دیگه ابراز احساسات نکردم دختره فکر میکنه دیگه دوسش ندارم؟ آیا اون ازم متنفر شده ؟ 

تو رو خدا بهم بگید چطور میتونم این اوضاع آشفته رو درست کنم و دوباره بتونم اعتماد اون دختر رو به دست بیارم؟ آیا اصلا راه برگشتی وجود داره؟


مرتبط:

تاخیر ابراز علاقه یک پسر به یک دختر تا چه حد منطقیه ؟

چطور به دختر مورد علاقم بفهمونم که جونم به جونش بنده

امیدی به تغییر نظر دختر مورد علاقم هست ؟

دختر مورد علاقه م با یک ندانم کاری از دستم رفت

چطور با دختر مورد علاقم برای ازدواج ارتباط بگیرم

چطوری بفهمم دختر مورد علاقه م بهم حس عشق داره یا نه ؟

دختر مورد علاقم پشیمون شده ولی من عاشقش شدم

چطور به دختر مورد علاقم ثابت کنم که قصد ازدواج دارم نه دوستی ؟



برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
قطع رابطه با جنس مخالف (۷۴ مطلب مشابه) ابراز علاقه برای ازدواج (۸۱ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه) جلب نظر دختر برای ازدواج (۱۰ مطلب مشابه)