خانواده برتر

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

سلام دوست عزیز من هر جا که تحت تاثیر نصایح دیگران عمل کردم شکست خوردم اما هر جا خودم تحقیق کردم پرس و جو کردم و نهایتا جمع بندی و تصمیم گیری کردم و خودم خواستم آون کار رو انجام بدم تا تهش رفتم و موفق شدم البته بین اشخاص مختلف میتونه متفاوت باشه و کلی نیست چون بعضی ها خودشون از پس تحقیق و مطالعه بر نمیان یا حوصله اش رو ندارن بهتره خود سر تصمیم نگیرن من خودم به شخصه خیلی وسواسی تصمیم گیری میکنم و اهل نصیحت شنیدن هم نیستم معمولا اما بی گدار به آب نمیزنم تحقیق و مطالعه داشتن تو هر کاری مهمه حتی یه خرید کوچک

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

به کسی نگفتم اما اینجا میگم که خیلی پشیمونم که نصیحت های بقیه درباره ازدواج را گوش نکردم جوانیم تلف شد رفت الان دیگه نه حال و حوصله داریم نه اشتیاق  زمانی نصیحت گوش نگرفتیم الان باید سرزنش گوش بگیریم

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

میشه بیشتر راهنمایی کنین شاید صحبت های شما باعث بشه ما بهتر تصمیم بگیریم.

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

چقد بد،انضباط منم  کم دادن ک هیچ مدرسه ای ثبت نامم نکنن اما کور خونده بودن منم اتفاقا راهنمایی المپیاد ریاضی رفتم الان ب هر کی بگم المپیاد میرفتم اونم ریاضی میخنده،چقد عشق ریاضی بودما یادمه پنجم ابتدایی ی کتاب کار ریاضی داشتم اسمشم یادمه پرتو دانش، سه بار این کتابو کامل حل کردم پاک کردم از اول نوشتم تا این حد، ولی چه میشه کرد که ی عده ادم عقده و دور از جونه خر، بدتر از خر برداشتن بردن گذاشتن آموزش پروش ک معلم جغرافیا بشه معلم ریاضی، دو سال معلم ریاضی ما معلم جغرافیا بود  ک ب نحو احسنت فاتحه ی ریاضی همه رو خوند!حالا تو دیگه واقعا ادامه ندادی؟چقد بد خاک تو سرشون مملکت نی ک ی عده عقده ای جمع شدن دور همدیگه مملکت زدن حالا آقای نجفی شما ب دل نگیریا کلی میگم 😭ولی اون سال بدجور میخاستن منو اذیت کنن سر انضباط

سلام علی جون البته کاراون پسراداره زشت بوده وکاران بدمجان دورقاب چینان که ان قدربه این بچه هارومیدهندزشت تر. اما کارشما هم اصلا درست نبوده وقتی با این شدت بچه مردم رامی زنی ودماغش را می شکنی انتظارداری دست مریزادهم بگویند خیلی مسئول ارداره فردی با گذشت بوده که درخواست دیه نکرده که باید بالای 50میلیون دیه هم می دادید. خب شما هم یه مشت تو سینه یه یه لگدبه باسن او می زدی تا کار به این جاها نمی رسید. خب شانس اوردی که مشتت به جای حساس او نخورد والا اگراونا کشته بودی که.... بازم خدارا شکرکن که اتفاقات بدترنیفتاده.

وای من همیشه برام سوال بود که چرا ادامه تحصیل نمیدی اخی چه ظلم بزرگی درحق شما شده مهم اینه که الان کارخانواده وهمه چیز برای خوشبختی دارید درس خوندن تو این مملکت ارزشی نداره ولی من جای شما بودم حتما اون اقای رئیس را پیدا میکردم  وبهش میگفتم که هیچ وقت حلالش نمیکنم بالاخره یه روزی پس از مرگ نتیجه ی اینکاراشون را می بینن حداقل وجدانش  کمی بیدار بشه  بدون کشکی هم نیس 

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

مثلا اینکه تا کسی رو ندیدم و باهاش حرف نزدم جواب رد ندم دوم روی تحصیلات اینقدر تاکید نکنم و ایتم های دیگه رو هم ببینم سوم من از شغال أزاد بدم میومد چون فکر میکردم ادمای بی نظمی هستن و احتمال میدادم ادبیات صحبت کردنشون نچسب باشه سوم دلایل الکی دیگه مثلا چون عموم ما را خیلی اذیت میکرد من اصلا نمیخواستم با دخترش جاری بشم در حالیکه اون اقا خیلی همه شرایطش با من اکی بود و خیلی هم واسطه فرستادن اما خوب گفتم من نمیخوام با فلانی جاری بشم و جواب رد کردم چهارم . گاهی از روی لجبازی خواستگار رد کردم.مثلا یه بار پدرم داشتم میگفتن دختر داداشام به حرف پدرشونن و با هرکی پدرشون صلاح میدونه و میگه خوبن رضایت میدن اما من دوست دارم نظر دخترام رو هم لحاظ کنم وخلاصه یه کم بابام سرزنش کردن و به دنبالش گفتن یه موردی هست استاد دانشگاه و ....من چون ازون قیاس ناراحت شدم بلافاصله همونجا برای اینکه عصبانیتم رو خالی کنم گفتم نه و....

سلام علی جون البته کاراون پسراداره زشت بوده وکاران بدمجان دورقاب چینان که ان قدربه این بچه هارومیدهندزشت تر. اما کارشما هم اصلا درست نبوده وقتی با این شدت بچه مردم رامی زنی ودماغش را می شکنی انتظارداری دست مریزادهم بگویند خیلی مسئول ارداره فردی با گذشت بوده که درخواست دیه نکرده که باید بالای 50میلیون دیه هم می دادید. خب شما هم یه مشت تو سینه یه یه لگدبه باسن او می زدی تا کار به این جاها نمی رسید. خب شانس اوردی که مشتت به جای حساس او نخورد والا اگراونا کشته بودی که.... بازم خدارا شکرکن که اتفاقات بدترنیفتاده.

به علی پرسپولیسی اتفاقا تمام بدبختی های ما از زمانی شروع شد که از قران دور شدیم قران میخونیم ولی اصلا درکی ازش نداریم نتیجش میشه این اوضاع که الان گرفتارشیم به فاطی بله متاسفانه این ناز پرورده ها همه جا هستن و بقیه باید جور اینارو بکشن خودشون درون مایه پوچی دارن و باعث انزوای خوبان شده اند Alice in Wonderland میدونی خواهر تمام مشکل ما اینه که فقط از دیگران توقع خوب بودن داریم یاد نگرفتیم برای دنیایی اباد و ازاد خوبی رو از خودمون شروع کنیم بدی دیگران رو میبینیم ولی خودمون رو نمیبینیم عاطفه کوهسار همیشه سعی کردم داداش خوبی برات باشم این داداش رو ببخش HIIS تنها چیزی که همیشه منو سالم و شاد نگه داشت همین یه توپ دارم قلقلیه بود واقعا خیلی تاثیر گذاره رو روحیه عباس اقا عباس عزیزم مگه دارم قصاص میکنم که یه لگد بزنم تو باسنش و یه لگد بزنم تو سینش وسط حیاط با هم درگیر هستیم من دیگه کجا بیام باسنش رو هدف قرار بدم تازه اگه باسنش اسیب میدید که دیه سنگین تر میشد این جریان میشه سال 83 یعنی 13سال پیش فکر کنم دیه قتل هم 50 میلیون نبود حالا برای شکستن دماغ 50میلیون دیه بدم؟؟؟؟ خدا پدرش رو بیامرزه که منو از حق تحصیل محروم کرد انگار میتونست منو از زندگی محروم کنه اونم بخاطر اقازادگی بله خدا رو شکر که اتفاق بدتر نیافتاده من که همه توقع داشتم تو دانشگاه تاپ درس بخونم الان دارم کارگری میکنم فکر میکنی اتفاق بدتر از این هست که از یه زندگی عالی محروم بشی کوتاه بیا اقا عباس سیما00 خواهر عزیز کجای کاری فکر کردی داری تو کدوم کشور زندگی میکنی ؟؟؟ گفتم که همه معلم های مدرسه و بچه ها به بیگناهی من شهادت دادن فکر میکنی میان یه اقا زاده رو گناهکار نشون میدن و منو بیگناه؟؟؟؟ هم استشهاد جمع کردم و هم شکایت کردم ولی هیچ فایده ای نداشت گلرو چقدر بخاطر این مدرک منو تحقیر کردی خخخخ دیدی گفتم تحقیر نکن ولی کوتاه نیومدی و تحقیر کردی اینقدر تحقیر کردی که تو یه پست کابوی تنها که دشمن قسم خورده من بود ازم دفاع کرد خخخخخخ اتفاقا پارسال یکی از دوستان قدیم رو دیدم بهم گفت که سرطان گرفته  خدا خودش یاور همه مظلوم ها هست تازه پسرش هم معتاد شده فکر میکنی اینا وجدان دارن که بیدار بشه داروغه داداش اگه پست منحرف شد شرمندم خواستم بهترین پیام رو به همه دوستان بدم که به هیچکدوم از جناح های سیاسی اعتماد نکنید همه دروغگو هستن دستم خسته شد چقدر تایپ کردم

یادش به خیر منم دوران دبیرستان شیطون بودم بعد همیشه ناظممون منو تو مدرسه میدید  تهدید میکرد تو دوباره فلان کارا کردی  یه انضباطی من به توبدم  حالتو میگیرم  بعد یه روز پدر یکی از بچه ها اومده بود مدرسه این اشتباه فکر کرده بود بابای منه گفته بود خانم .... دختر شماس خیلی ماهه خیلی دوسش دارم کلی ازم تعریف کرده بود . خلاصه شانس ما دبیرامون مثل مادر دوسمون داشتن فقط الکی تهدیدمون میکردن  انضباطمم 20 می دادن همه مثل هم نیستن بدوخوب همه جا هست 

به علی پرسپولیسی اتفاقا تمام بدبختی های ما از زمانی شروع شد که از قران دور شدیم قران میخونیم ولی اصلا درکی ازش نداریم نتیجش میشه این اوضاع که الان گرفتارشیم به فاطی بله متاسفانه این ناز پرورده ها همه جا هستن و بقیه باید جور اینارو بکشن خودشون درون مایه پوچی دارن و باعث انزوای خوبان شده اند Alice in Wonderland میدونی خواهر تمام مشکل ما اینه که فقط از دیگران توقع خوب بودن داریم یاد نگرفتیم برای دنیایی اباد و ازاد خوبی رو از خودمون شروع کنیم بدی دیگران رو میبینیم ولی خودمون رو نمیبینیم عاطفه کوهسار همیشه سعی کردم داداش خوبی برات باشم این داداش رو ببخش HIIS تنها چیزی که همیشه منو سالم و شاد نگه داشت همین یه توپ دارم قلقلیه بود واقعا خیلی تاثیر گذاره رو روحیه عباس اقا عباس عزیزم مگه دارم قصاص میکنم که یه لگد بزنم تو باسنش و یه لگد بزنم تو سینش وسط حیاط با هم درگیر هستیم من دیگه کجا بیام باسنش رو هدف قرار بدم تازه اگه باسنش اسیب میدید که دیه سنگین تر میشد این جریان میشه سال 83 یعنی 13سال پیش فکر کنم دیه قتل هم 50 میلیون نبود حالا برای شکستن دماغ 50میلیون دیه بدم؟؟؟؟ خدا پدرش رو بیامرزه که منو از حق تحصیل محروم کرد انگار میتونست منو از زندگی محروم کنه اونم بخاطر اقازادگی بله خدا رو شکر که اتفاق بدتر نیافتاده من که همه توقع داشتم تو دانشگاه تاپ درس بخونم الان دارم کارگری میکنم فکر میکنی اتفاق بدتر از این هست که از یه زندگی عالی محروم بشی کوتاه بیا اقا عباس سیما00 خواهر عزیز کجای کاری فکر کردی داری تو کدوم کشور زندگی میکنی ؟؟؟ گفتم که همه معلم های مدرسه و بچه ها به بیگناهی من شهادت دادن فکر میکنی میان یه اقا زاده رو گناهکار نشون میدن و منو بیگناه؟؟؟؟ هم استشهاد جمع کردم و هم شکایت کردم ولی هیچ فایده ای نداشت گلرو چقدر بخاطر این مدرک منو تحقیر کردی خخخخ دیدی گفتم تحقیر نکن ولی کوتاه نیومدی و تحقیر کردی اینقدر تحقیر کردی که تو یه پست کابوی تنها که دشمن قسم خورده من بود ازم دفاع کرد خخخخخخ اتفاقا پارسال یکی از دوستان قدیم رو دیدم بهم گفت که سرطان گرفته  خدا خودش یاور همه مظلوم ها هست تازه پسرش هم معتاد شده فکر میکنی اینا وجدان دارن که بیدار بشه داروغه داداش اگه پست منحرف شد شرمندم خواستم بهترین پیام رو به همه دوستان بدم که به هیچکدوم از جناح های سیاسی اعتماد نکنید همه دروغگو هستن دستم خسته شد چقدر تایپ کردم

سلام عباس آقا وقت به خیر تنبیهِ شکستن دماغ محرومیت از تحصیله؟؟ مجازات باید با خطا و جرم شخص تناسب داشته باشه. شرایط و دلیل این کار رو هم باید در نظر میگرفتن.  البته زدن اون پسر با این شدت کار اشتباهی بوده اما جوابش محرومیت از تحصیل نیست. علی آقا تو موقعیتی قرارگرفتن که بخاطر یه صندلی و زیاده خواهی پسر فلان آقا بهشون توهین شده٬ خب بخاطر غروری که پسرها دارن خصوصا تو نوجوانی و کتکی که خوردن با اون ضربه تلافی کردن.  منصفانه بخوایم بگیم هردو نفر باید تنبیه میشدن نه اینکه یک نفر از تحصیل محروم بشه و نفر اصلی و شروع کننده دعوا با این حکم تشویق بشه که رفتار زشتشو ادامه بده. همین پسر و دخترها بزرگتر که میشن چون فرزند فلان شخص هستن  طلبکار مردم میشن ٬ سهم خواهی میکنن و توقعاتشون خیلی خیلی بیشتر از یه صندلی تو سرویس مدرسه میشه. البته این حرفا با این فرض هست که علی آقا همه ماجرا رو اونطور که بوده گفتن و زدن بچه ها کار همیشگیشون نبوده.

به داداش علی جون برادر خوبم ربطی به چپ و راست نداره. من تازگی چند تا حدیث دیدم که احساس میکنم خیلی باید روابطمون رو با افراد محدود کنیم و سعی کنیم از کنارشون با احتیاط رد شیم. یا حداقل روش قران رو پیش بگیریم :  وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً من خودم خیلی از رفتارای مردم برام قابل هضم نیست و با خاطرش با همه حسن نیتم اذیت شدم اخیرا این جمله رو زدم روبروم  تو اتاقم حضرت علی علیه السلام میفرمایند  سلامتی دین در کناره گیری از مردم است.  فکر کنید وقتی دین ادم از دست عده ای در امان نیست تکلیف دنیامون معلومه  برای همین امام رضا علیه السلام فرمودند : زمانی بر مردم بیاید که عافیت در آن زمان ده جزء است ، نه جزء آن در کناره گیری از مردم و یک جزء آن در سکوت است. من فکر میکنم اون زمانی که حضرت فرمودند همین زمان فعلی است.

این چیزی که میخوام بنویسم زندگی خودمه و شاید یکم طولانی بشه وقتی سوم راهنمایی بودم پسر رئیس اموزش و پرورش تو مدرسه ما بود تو سرویس مدرسه ما این اقا پسر یه صندلی مخصوص خودش داشت یعنی اگه سرویس هم پر بود باید بلند میشدن تا این اقازاده بشینه یه روز من رو همون صندلی نشسته بودم که اومد و بهم گفت بلندشو  من بلند نشدم گفت بلند نمیشی گفتم نه که یک لگد محکم زد تو پام چند بار بهم گفت بلند شو و من بلند نشدم و یه مشت زد تو قفسه سینم تا رسیدیم به مدرسه من تو حیاط مدرسه گرفتمش و یه مشت زدم تو صورتش که دماغش شکست و صورتش شد پر از خون زنگ زدن باباش که میشد رئیس اموزش و پرورش شهر ما اومد مدرسه و منو بردن دم دفتر بخاطر این درگیری انضباط منو دادن 6 تا هیچ مدرسه ای دیگه منو ثبت نام نکنه این خاطره مال سال83 بود و اخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی این اقای رئیس اصلاح طلب بود سال بعدش که شد سال 84 و اولین سال دولت احمدی نژاد بود رئیس اموزش و پرورش عوض شد و یه اصول گرا اومد منو و پدرم چندین بار رفتیم پیش رئیس اموزش و پرورش جدید و جالبه خودش میگفت میدونم بی تقصیری ولی هیچکاری نکرد چون معلما وبچه های مدرسه هم به بیگناه بودن من شهادت دادن هیچکس برای من هیچ کاری نکرد با اینکه میدونستن که بی تقصیرم من که سال اول راهنمایی تو المپیاد ریاضی تو استان اول شدم بخاطر اینکه روی صندلی یه اقازاده نشستم از ابتدایی ترین حق یه ادم که تحصیل بود باز موندم من یه دوره فنی و حرفه ای 6 ماهه شرکت کردم و یه دیپلم گرفتم وگرنه سوادم در حد سوم راهنمایی بود بخاطر انضباط 6 که به من دادن هیچ مدرسه ای منو ثبت نام نکرد اونجا بود که فهمیدم اصول گرا و اصلاح طلب سر به ثریا ببرن ریشه تو یک خاک دارن جلوی منو و شما با هم درگیرن و پشت سر به ما میخندن شرمنده طولانی شد

منم مثل تو درباره علی آقا فکر میکردم الان خیلی متاثر شدم ازینکه ی فرد درس خون و باهوش رو از ادامه تحصیل منع کردن و حالا فرض کنیم علی آقا جایگاه الانش رو نداشت واقعا این ضرری که به یک بچه زدن چطور قابل جبران بود، مثل پسری که کلیپش پخش شد ،بیژن شیب ، که بخاطر تمسخر دیگران ادامه تحصیل نداده بود، گاهی وقتها ما ادمها با ی حرفها و کارهایی که به نظرمون بی اهمیت و کوچیکه زندگی و آینده دیگران رو خراب میکنیم. گلرو جان فهمیدم که چند وقتیه زیاد خوب نیستی،امیدوارم هر مشکلی داری به زودیه زود برطرف و به شادی بدل شه. و اما در مورد موضوع پست هرکسی تجربیات زیادی داره بخواد بگه من یکیشو انتخاب کردم بگم، همیشه فال حافظ که میگرفتم بهم نصیحت میکرد راز دلت رو به کسی نگو ولی من گوش نمیکردم از گفتن راز و مسائل زندگی و شخصی خیلی ضربه خوردم. اینو بدونید وقتی خودتون نمیتونید رازتون رو تو دلتون نگه دارید فرد دیگه هم نمیتونه گاهی حتی نزدیک ترین و صمیمی ترین آدمهای زندگیمون هم از حرفهای ما علیه خودمون استفاده میکنن

درود  ناراحت کننده هست😥 قبل از عید هم اگه یادت باشه توی یه پستی بهت گفتم علی جون سرت را بالا بگیر و..... متاسفانه هم بخاطر مشکلات سیاسی و هم فرهنگی خود ماها صدها هزار نفر قربانی این جور مسائل میشن! چند وقت پیش خبری را میخوندم درباره اینکه از هر 4 دانش آموز در ایران 1 نفر از اونها بخاطر کمبود امکانات و فقر بیخیال تحصیل میشن😥😥 منم یه بار به مشکل بر خوردم. مثل خیلی های دیگه  در دانشگاه درس عمومی بود که درباره تاریخ و اسلام  سر کلاس فردی استاد این درس بود که در قسمت حراست دانشگاه هم پست شغلی  داشت بهمراه چندین شغل مهم خارج از دانشگاه و.... این آقا مدام داشت میگفت که ایرانی ها بر بر بودن و اسلام اینها را آدم کرد، ابن سینا شیفته زبان عربی شد و توانست به کمک زبان شیوای عربی مطالب علمی را بیان کنه و اگه زبان عربی نبود اصلا علم ایرانیان رشد نمیکرد و.... با یه مثال ساده بهش ثابت کردم که دروغ میگه و.... نتونست تحمل کنه و از کلاس من را اخراج کرد. بقدری عصبانی شده بود که با همین بهانه پای من را به کمیته انضباطی کشید. می خواست پرونده تشکیل بده و بگه که تو بهایی هستی و باید اخراج بشی و..... خلاصه برای دفاع از زبان و تاریخ کشور خودت در داخل کشور متهم میشی اونم در دانشگاه و.... اما خب جریان ما بخیر گذشت. علی جون بقول شاعر ؛ بخوان با ما سرود فتح فردا که فردا میرسد با پرچم ما درباره مطلب پست و تجربیات؛ راستش یه بار اون زمانی که تازه کارت سوخت باب شده بود کارت سوخت ما توی پمپ بنزین جا موند و گم شد. قرار شد پیگیر ماجرا بشیم. گفتن باید برید پست مرکزی. خلاصه صبح روز بعد رفتیم و دیدم یه صف بالا بلند وجود داره و همه هم باید برن به یه باجه! جالبه بود کارمندهای  بودند که در باجه های خودشان بیکار نشسته بودن و.... اما میگفتن مسئول این کار فقط یه نفره و باید توی صف وایسید تا نوبت همه برسه. بعد نیم ساعت بساط صبحانه کارمندها شروع شد و کار تعطیل! ملت هم منتظر و حضرات بدنبال چای و نون.  بعد از حدود 20 دقیقه باز شروع به کار  بعد یه ساعت یه آخوند اومد و تا رسید رفت جلوی صف و با نفر اول و دوم سلام احوال پرسی و همانجا ماند. یه لحظه دیوونه شدم و با عصبانیت گفتم؛ حاج آقا ما نیامدیم شلغم بخریم پس لطفا بیا انتهای صف. دیدم نه!  ملت که همه فقط پچ پچ میکنن و حاج آقا هم بی خیال دیگه دیوونه شدم😬👹 رفتم لباس حاج آقا را گفتم و پرتش کردم بیرون! عمامه اش افتاد و خودش هم زمین خورد ملت و پرسنل اونجا همه😨😨😨 (در اون زمان انجام دادن یه همچین حرکتی عجیب و....)  در کسری از ثانیه حراست اونجا ریختن روی سر من و... اما خوبی قضیه این بود که آدم بددهنی نبودم و فحش نداده بودم و کلا بهانه ای برای برخورد با من نداشتن! از طرفی یخ ملت هم کمی باز شده بود و از کارم  پشتیبانی میکردن. خلاصه حاج آقا داخل صف نیامد اما تا زمانی که ما اونجا بودیم داخل اتاق داشتن از ایشون پذیرایی میکردن و بعد از یه مدت بالاخره نوبت ما هم شد و تمام. در کل کسانی که ادعا نصیحت و آموزش رفتار درست را دارند. حداقل باید خودشون هم در جامعه رعایت کنن. بهترین ها را براتون آرزو میکنم  موفق باشید 

وقتی خودخواهی یک انسان برای جامعه ای به صورت قانون در آمد فانوس به دست بگیرید و در روز روشن به دنبال عدالت و ازادی بگردید(موریس مترلینگ)

میگم چرا ادامه نمیدی بحثو عوض میکنی😒😒

اقای نجفی شما که معلم هستی ممنون میشم جوابم رو بدی میگم 6 ماه دوره فنی و حرفه ای رفتن و مدرکش رو گرفتن دیپلم حساب میشه؟؟ اگه نمیشه باید چیکار کنم ؟؟؟؟ ممنون از جواب شما

اقای نجفی شما که معلم هستی ممنون میشم جوابم رو بدی میگم 6 ماه دوره فنی و حرفه ای رفتن و مدرکش رو گرفتن دیپلم حساب میشه؟؟ اگه نمیشه باید چیکار کنم ؟؟؟؟ ممنون از جواب شما

سلام گفتم که یه دوره فنی و حرفه ای 6ماهه رفتم و مدرک دیپلم گرفتم   برم دانشگاه که چی بشه؟؟؟ داداش من الان داره دکترا کجای عالم رو گرفت چرا از این خراب شده بریم چرا این خراب شده رو آباد نکنیم  به جای اینکه بریم اونایی که ایران رو خراب کردن و مارو از عالم عقب انداختن بیرون میکنیم

بری دانشگاه برای اینکه ی توپ دارم قلقلیه رو ب زبان علمی ب رشته ی ترسیم دربیاری😒😒😒 اینا همه حرفه ما اگه بیرون بکن بودیم تا حالا بیرون میکردیم اونام اگه بیرون برو بودن تا حالا بیرون میرفتن اصلا تو نرو اشنا نداری من برم؟!😁😁😁

سلام مجدد. من الان از یه معاون هنرستان فنی پرسیدم، گفتش اون دیپلم رو بالاش ببینید نوشته "گواهی مهارت" یا نه. که اگر اینطور باشه این مدرک معادل 33 واحد درسی میشه که اگر بخواید برید هنرستان برای سال سوم هنرستان این واحدارو معادل سازی میکنند براتون و بحساب میاد. اما باید برید مدرسه بزرگسالان فک کنم اونجا ثبتنام کنید. برای کنکور فنی دیپلم فنی لازمه اما برای کنکور نظری (دبیرستان) پیش دانشگاهی که الان شده سال چهارم اونم لازمه... دیگه ببخشید درین حد میدونست. بازم از آموزش پرورش شهرتون بپرس علی آقا. موفق باشی.

سلام مجدد. من الان از یه معاون هنرستان فنی پرسیدم، گفتش اون دیپلم رو بالاش ببینید نوشته "گواهی مهارت" یا نه. که اگر اینطور باشه این مدرک معادل 33 واحد درسی میشه که اگر بخواید برید هنرستان برای سال سوم هنرستان این واحدارو معادل سازی میکنند براتون و بحساب میاد. اما باید برید مدرسه بزرگسالان فک کنم اونجا ثبتنام کنید. برای کنکور فنی دیپلم فنی لازمه اما برای کنکور نظری (دبیرستان) پیش دانشگاهی که الان شده سال چهارم اونم لازمه... دیگه ببخشید درین حد میدونست. بازم از آموزش پرورش شهرتون بپرس علی آقا. موفق باشی.

علی آقا  سلام خدمت شما یا خدا! این دیگه چه مسئولی بوده! ظن قوی به فکر جیب خودش بوده این وسط ! در مورد مدرک خریدن حقیقتش من اصلا هیچ اطلاعاتی ندارم که راهنمایی بکنم... خودم بودم اینکارو نمیکردم. هنوز تازه شاید خریدن اون دو تا دوره بهتر باشه تا این دیپلم... دقیق البته نمیدونم. در مورد اینکه گفته هم 2 تا دوره دیگه بری هم بزرگسالان اینکه خیلی شد ! همون یه راست بره بزرگسالان که بهتره آدم والا! ولی اون معاون مدرسه که من پرسیدم اونطوری گفت. شاید قانون رو نمیدونسته بذارید من فردا یه زنگ بزنم آموزش پرورش تهران ببینم اونا چی میگن کامنت میذارم. بعد در مورد تاهل و درس خوندن اینا نیگاه شما هر فکر و برنامه ای داشتین بنظر من با همسرت در میون بذار... بالاخره نظر ایشونم تو تصمیمات شما اثر میذاره. بعد یه چی دیگه شما میخواین الان دیپلم هنرستان بگیرین بعد کنکور فنی بدین دیگه ؟  کنکور فنی میدونی که فقط کاردانی داره یعنی اول باید کاردانی امتحان بدین قبول شین (که الان راحت شده) بعد اگر بخواین ادامه بدین باز کنکور کارشناسی ناپیوسته.... بعد هنرستان چه رشته ای مد نظرته ؟ ( برق، الکترونیک، تاسیسات،عمران،مکانیک خودرو و ...). بعد سن شما الان 27 درسته ؟ واسه خاطر آگهی های استخدام میپرسم چون شرط سنی دارن معمولا... کاش کابوی بودش 😐 حالا غمت نباشه زیر همین پست تبادل نظر میکنیم ببینیم چی میشه.

بازم سلام هرجوری حساب میکنم میبینم اصلا شدنی نیست هر ماه دارم 2میلیون قسط وام میدم درضمن نمیتونم به همسرم این موضوع رو بگم یه عده از خدا بی خبری به من گفتن اسن مدرک معادل دیپلم هست منم به همسرم گفتم این مدرک فنی و حرفه ای معادل دیپلم حساب میشه نمیتونم بهش بگم دیپلم نیست و باید برم بزرگسالان و باز باید برم دوره فنی و حرفه ای نمیدونم اگه بهش بگم چه اتفاقی میافته خواهر عزیزم چون اهل حق الناس نیستم وتا حالا تونستم رو پای خودم وایسم پس از این به بعدش هم همینطوری ادامه میدم  خیلی خیلی ممنون از اینکه زحمت کشیدن 

مردم یواشکی زنشون میرن زن میگیرن بعد شما نمیتونی 6 تا درس اختصاصی رو بی سر و صدا بخونی و امتحان بدی  داداش من مردی گفتن  بگو یا علی و تا سال اینده این موقع این  کاپ دیپلم رو بگیر