خانواده برتر

نمیدونید چکار باید بکنید؟!!!

چشم هاتان راباید بشورید و  جور دیگر ببینید ...

خواهر من شما از جنس شیطان متنفر باش آخه این چه حرفیه !این دو سه موردی که فرمودید شد دلیل تنفر شما از مردان!!!

شما دارید از زاویه دیدی که خودتون برای خودتون تعریف کردید! به جنس مرد نگاه میکنید و این  منصفانه نیست.شما با این مدل تفکر به جنس مرد آسیبی نمیزنید.به زنانگی و زندگی و آینده خودتون آسیب میزنید و اونو تباه میکنید.

الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّوُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (نور- 26)

زنان پلید برای مردان پلیدند، و مردان پلید برای زنان پلید. و زنان پاک برای مردان پاکند، و مردان پاک برای زنان پاک. اینان از آنچه درباره ایشان می گویند برکنارند، برای آنان آمرزش و روزیِ نیکو خواهد بود.

این آیات یک اصل کلّى‏ را مطرح مى‏کند و معنایش این نیست که اگر مردى‏ یا زنى‏ خوب بود حتماً همسرش هم خوب خواهد بود. 
زیرا قرآن ملاک را ایمان و تقوا و عمل صالح مى‏داند .به همین دلیل با اینکه حضرت نوح و لوط طیب بودند اما عاقبت زنانشان خبیث و  دوزخی از کار در آمدند.

یعنی زن پاک سهم مرد پاک ... و مرد پاکدامن برای زن پاکدامن است.

یعنی همان اندازه زن خوب هست مرد خوب هم هست و بالعکس.

 یعنی خداوند از زنان و مردان پاکدامن میخواهد که به نکاح هم درآیند.از ما میخواهد با هم کفو خود ازدواج کنیم.در روایات هم هست که اگر پسر دیندار و خوش اخلاق به خواستگاری آمد به او دختر بدهید ....

خواهر من به کجا چنین شتابان ...

به شیما خانوم

خب شما چرا ؟ آیا خطایی از همسرتون دیدی یا متوجه اش شدی ؟

فرض کنیم برخی از مردهای متاهل هم مشکل دار و خیانکار و هرزه ... شما هوای زندگی و مرد خودت را داشته باش .اگر اینطور هست و از همسرت هم مطمئنی که دیگر چه جای نگرانی.

اینکه مردان متاهل به همسرانشان خیانت کنند هم دلایل مختلفی میتونه داشته باشه ... (البته قبول دارم که توجیه و جوازی برای خیانت نیست)

اکثریت مطلق مردانی که به همسرانشان خیانت میکنند.جدای از هر توجیه یا دلیلی که می آورند. در دوران تجرد هم پسرهای پاکی نبودند و کم و بیش سابقه هرزگی را داشتند.(چیزی که مخفی کردنش کار سختی نیست)

ریشه خیانت ها  از طرف مردان غالبا به مسائل جنسی و تنوع طلبی برمیگرده ... موارد بسیاری برای خیانت وجود دارد اما  در یک دسته بندی کلی میشود عدم ارضای نیازهای جنسی در خانواده. تنوع طلبی .عدم جذابیت و دوست داشتن همسر. ضعف اعتقادات مذهبی .پایبند نبودن اخلاقیات.مشکل شخصیتی و روانی.ازدواج اجباری.انتقام گرفتن.

ولی  از نظر من دلیل اصلی خیانت برمیگرده به ویژگی های شخصیتی و بی قید و بند بودن یک مرد(که ریشه در گذشته اش هم دارد)

گروهی از مردان

ممکنه  در یک زمان طولانی با وجود رفتار جنسی و ... نامناسب همسرش به خودشون اجازه فکر کردن به خیانت رو هم ندهند ... که این برمیگرده به  همان قید و بندی که به لحاظ اخلاقی و شخصیتی یا اعتقادی دارند .(در حالی که بسیار مشتاق به داشتن روابط بهتر با همسر خود هستند)

این مردان افرادی هستند که شخصیت و رفتارشان قید و بند دارد و در دوران تجرد پسران پاکی بودند.

دسته دیگه

مردانی ای با کوچکترین مشکل و حتی در شرایطی همچی خوبه خیانت میکنند(که همسرانشان میگن مگه من براش چی کم گذاشتم و واقعا هم درسته ) ... این همان زشتی است که در یک موقعیتی و در یک زمانی از درون این مرد جوشیده ... حالا اسمش تنوع طلبی باشه یا هرزگی یا ... همه این مدل مردان از پسرایی هستند که دوران تجرد  بسیار ناپاکی داشتند و مشغول بی بند و باری ...

یک دسته دیگه

مردانی هم هستند که ممکنه به دلیل مسائل و مشکلات زناشویی در خانواده و تنوع طلبی  دچار خیانت بشوند.

خب اینها هم دچار درجاتی از بی قید و بندی هستند اما نه به اندازه گروه بالا ... در این دسته افراد خیانت قابل پیشگیری است.

من هم از خیانت و بی بندباری متنفرم ...

(بحث اعتقادات و مسائل اخلاقی و انسانی اش به کنار)

یه خاطره دارم

از فنچ نری که داشتم

 وفاداری به جفت داشتن را آموختم(حداقل یک تذکر بزرگ بود برام) بله گاهی یک حیوان هم میتونه در یک صفت نیکو الگوی آدمها باشه .پرنده ای شاید به اندازه یک بند انگشت انسان وزن نداشته باشد.

در دوران نوجوانی فنچ نر بسیار زیبایی از طرف دوستم به بمن  هدایه داده شد.بعد از چند روز به فکر خرید یک جفت برای او  افتادم.اینکار را کردم و فنچی  با فرم پرهای نازیبایی خریده (نمیشد انتخاب کرد)و فنچ ماده را داخل قفس انداختم.در ابتدا از هم دوری میکردند اما بعد از چند ساعت یکدیگر را به عنوان جفت پذیرفتند و همدیگر رو تیمار میکردند.هر روز چندین چند بار شاهد آواز خواندن فنج نر برای جفتش بودم.گذشت و بعد از چند روز متاسفانه پای فنج ماده به قسمتی از میله های قفس گیر کرده و برای دقایق یا ساعتی در آن وضعیت قرار داشته که من متوجه اش شدم و ... از آن پس فنچ ماده به سختی راه میرفت و علیل شده بود و بسیار گوشه گیر ... اما فنچ نر همچنان برایش میخواند و ذوقش را میکرد.به فکر گرفتن جفت سالم و جدیدی برایش افتادم  .... این دفعه فنچ ماده خوش بال و پری شانسم شد و آن را هم داخل قفس انداختم و به داخل خانه آمدم.کاری انجام دادم و پس از آن و از پشت شیشه نظاره گر رفتار فنچ ها شدم ... صدای خاصی از  فنج نر برای اولین بار به گوشم میخورد که اصلا شبیه آواز خواندن نبودن و عصبانیت و و خشم درش موج میزد ... فنچ نر مدام به ماده جدید الورود حمله میکرد و به دنبالش بود ... مدتی بحال خود رهایشان کردم تا با هم آرام تر برخورد کنند ... بعد از یکی دو ساعت ... متوجه شدم فنج نر به قدری فنج ماده جدید الورود را مورد اصابت  قرار داده که برخی پرهایش ریخته و گوشه قفس به شکل معصومانه و درمانده ای پناه گرفته ... سریعا از قفس خارجش کردم  ... جفتش را هم از قفسش بیرون آوردم (به مدت دو سه رو و در این مدت مدام بی قراری و صدایی جز آواز خواندن میداد) (در قفسی جفتش به مقدار بسیار کمتر اما آن هم  گاهی بی قراری میکرد) ... به خیال اینکه با این کار  فنج ماده جدید را خواهد پذیرفت .... فنج ماده جدید را به داخل قفس انداختم  ... اینبار برخوردش با فنچ ماده جدید آرامتر بود ... منتظر ماندم تا ببینم آیا میپذیردش یا خیر ... یکی چپ بود یکی راست ... گاها صدای عصبانیت و گاهی هم حمله به سمت فنج ماده را میدیدم اما خیلی کمتر از زمانی که جفتش در قفس بود شده بود ... دو  شب هم به این شکل گذشت اما در هر دو شب فنج نر اجازه نمیداد وارد لانه قفس بشود و شب ها فنچ نر داخل لانه و فنچ ماده روی ظرف ارزن میخوابیدند ... در طول این دو روز دوبار مشاهده کردم که فنچ نر فنچ ماده را از داخل لانه بیرون انداخت ... در این مدت  اصلا فنج  ماده را نپذیرفت و هیچ وقت تیمارش(بردن نوک در بین پرهای سر و گردن که بسیار زیباست) نکرد ...روشن شده بود که نمیخواست ماده جدید را  حتی در غیاب جفت افلیجش به این زودی بپذیرد ... اینجا بود که دیگه دلم به رحم اومد و فنج ماده را از قفسش در آوردم و جفتش را از جایی آوردم و به داخل قفس انداختم ... همین که داخل قفس شد ... حال درونی من هم عوض شد (چون از یه حیوان 25 گرمی یه درسی گرفتم) ... فنچ نر به کنارش آمد و شاید 10 یا 15 دقیقه مدام برایش میخواند و بعد هم تیمارش کرد ... دوباره آواز خواندنا و تیمار کردن هایش شروع شد ...

 فنچ بود ولی مررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررد بود ... ازش وفاداری یاد گرفتم هیچ وقت فراموشش نمیکنم ... هیچ وقت.

لطفا همه رو با یک چوب نزنید ... درسته زشتی ها تو جامعه زیاد شده ... ولی هستند کسایی که به یه چیز هایی اعتقاد دارند و تلاش دارند که آدمهای خوب و پاکی باشند ... و برخی حرفا ممکنه باعث نا امیدی و دلسردی  اونها بشه ... حتی برای خود دختراها.

به شیما خانوم

به شیما خانوم

خواهش میکنم ...

 حرف شما رو قبول دارم بجز خیلی کم بودن مردان وفادار ...

اما قبول دارم که تعداد مردانی که خیانت میکنند بیشتر از زنان است.

به آقا پیام

قابلی نداشت:-D