سلام

سوالی که من دارم آقا پسرها بیشتر میتونن منو راهنمایی کنن. خواهش میکنم اگر کمکی به ذهن تون میرسه دریغ نکنید.

من 20 سالمه. دانشجوی یک رشته عالی . محجبه و معتقد . و ارتباطم با جنس مخالف تو دانشگاه در حد سلام و علیک بوده. یکی از اقوام نزدیک مون هم پسری هست هم سن خودم . دانشجوی یک رشته نسبتا عالی ولی از لحاظ خانوادگی ( مالی، فرهنگی ) خیلی از خانواده ما پایین تر هستن و در شهرستان زندگی میکنن. و از لحاظ مذهبی هم از ما بازتر هستن.

ما دوران کودکی خیلی خوبی با هم داشتیم ولی تقریبا از 15 سالگی رفتارش یک رنگ و بوی دیگه گرفت و از حالت کودکی خارج شد و تو رفتارش خیلی به من علاقه نشون میداد. هم خودش هم خانواده اش. طوری که تو فامیل حرف ما دو تا بود. توی اون دوران یک بیماری سخت گرفت و شب عملش هم به من پیام داد و ازم خواست براش دعا کنم و من هم ازش خواستم دیگه پیام نده .

17 ساله بودیم که دوباره یک شب با کلی عذرخواهی بهم پیام داد و ابراز علاقه کرد. منم از اون جایی که هم مذهبی بودم هم از پدرم وحشت داشتم نذاشتم ارتباطی شکل بگیره و بهش گفتم روابط خارج از چارچوب رو قبول ندارم و دیگه پیام نده. چون پدرم اصلا از ایشون خوشش نمیومد. و روی من وحشتناک غیرت داشت.

فقط در همین حد میدونستن که خبرایی هست به خاطر همین سعی میکردن رفت و آمد کمتری با این خانواده داشته باشیم. همون دوران بود که با برادرم که اونم حدودا همسن خودمونه و با هم خیلی صمیمی اند، علاقه اش رو مطرح کرد و گفت قصدش ازدواجه و تمام تلاشش رو میکنه که رشته ای که الان درس میخونه قبول شه تا بابام روش حساب کنه.

داداش منم فقط در جوابش گفته بود تا الان هر کاری کردی گذشت، از الان به بعد هر وقت سنت به ازدواج رسید و مطمئن شدی رسمی اقدام کن و دیگه به خواهر منم پیام نده. اونم قبول کرد.

این موضوع گذشت و من تقریبا 2 سال به خاطر کنکورم ندیدمش ولی ارتباطش رو با برادرم داشت و خبراش به گوشم میرسید که خیلی عوض شده. رشته خوبی قبول شده بود ولی اهل دوست دختر و قلیون و ... هم شده بود طوری که با برادرم درباره دوست دخترهاش مشورت میکرد و چند تا چند تا شماره میگرفت و کلا از اون آدم قبلی که پیش فامیل محبوب بود، خبری نبود و تبدیل به یک پسر پرخاشگر شده بود که ارتباطش رو با همه کم کرده بود .

ولی در ظاهر هم خودش و هم خانواده اش سعی میکردن آبرو داری کنن و فقط برادرم اینقدر دقیق از کارهاش باخبر بود و از برادرم خواسته بود که کسی از کارهاش باخبر نباشه ولی برادرم به من هم میگفت تا منم بشناسمش و احساسی بهش نداشته باشم ولی ازم قول گرفته بود که به روی خودم نیارم.

اون نمیدونست که من از کارهاش باخبرم و همچنان در جمع مخصوصا در نبود پدر و برادرم هوای منو داشت. با این حال من هم فهمیده بودم با چه جور آدمی طرفم، سعی کردم همه چیز رو فراموش کنم و رابطه کاملا عادی باهاش داشتم و دیگه برام اهمیتی نداشت.

تا این که چند وقت پیش که از برادرم خواسته بود که درباره موضوع دیگه ای از من اجازه بگیره و بهم پیام بده ( آخرین باری که پیام داده بود همون 3 سال پیش بود که ابراز علاقه کرده بود و من گفتم دیگه پیام نده) موضوع رو عوض کرد و به شدت ابراز علاقه کرد و گفت که از بچگی به من علاقه داشته و هنوز هم داره ولی پدر و مادرم آدم حسابش نمیکنن و آرزوی منو با خودش به گور میبره. و گفت تمام دوست و آشنا از علاقه اش به من باخبرن و چه بدی در حقم کرده که اصلا توجهی بهش ندارم ( قبلش با برادرم صحبت کرده بود که من خیلی وقته دور دوستی با دختر رو خط کشیدم در صورتی که بعدش خیلی اتفاقی از یک آشنا شنیدم که چند ماه پیش یک دختر رو جایی برای اولین بار میبینه و با این که اون دختر چند سال ازش بزرگتر بوده اما به خاطر خوشگلیش اصرار به این داشته که شماره اش رو بگیره)

من هم از اون جایی که برادرم ازم خواسته بود قضیه کارهاش رو به روش نیارم، سعی کردم اول منطقی موضوع رو تموم کنم ولی بعد که دیدم حریفش نمیشم و یک ریز داره پیام میده و موضوع داره از حد خودش میگذره باهاش برخورد تندی کردم و گفتم دیگه حق نداری پیام بدی. و دیگه نداد.

بعد هم برادرم که پیام هاش رو خوند دعوای مفصلی باهاش کرد و گفت حق نداری وقتی دختر بازی ات رو میکنی اسم خواهر منو به زبون بیاری و تهدیدش کرد که پیاماش رو به پدرم نشون میده که اونم اول زیر بار نرفت و بعد هم به برادرم گفت خیلی نامردی و همه پیاماش رو پاک کرد

منو برادرم فقط یک بار بعد از این ماجرا دیدیمش که حتی بهش سلام هم نکردیم و اون هم خودش و در ظاهر خیلی ناراحت و داغون نشون میداد و همه فهمیده بودن اتفاقی بین ما افتاده. از اون شب هم هیچ کدوم از مهمونی ها و جمع هایی که ما بودیم، نیومد.

من با برادرم هم مفصل صحبت کردم ولی میخوام نظر پسرهای این وبلاگ هم بدونم. شما جای برادر من، شما که همجنس خودتون رو میشناسید به نظر خودتون هدف این پسر چیه ؟ میشه کسی که چند تا چند تا دوست دختر داره واقعا عاشق کسی هم باشه ؟ دندون تیز کرده برای موقعیت خانواده ی ما ؟ میخواهد من رو درگیر احساسات کنه و بعد به ریشم بخنده ؟ مریضه ؟ ببخشید طولانی شد ولی خواهش میکنم نظرتون رو بگید.

یک دنیا ممنون.


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)