سلام
یه دختر 25 ساله م ، شغل دارم ، خوشگلم یه خانواده خیلی خوب دارم ، تعریف از خود نباشه همه چیز تمومم ، اما تا حالا یه خواستگار هم نداشتم.
تو محیط کار عاشق یکی از همکارام شدم ، احساس میکنم اونم دوستم داره چون همیشه یه جوری با حسرت نگام میکنه . من همیشه با بقیه همکارای آقا با اعتماد به نفس کامل حرف میزنم اما هر وقت ایشون رو میبینم دست و پام رو گم میکنم و صدام میلرزه . احساس میکنم اون متوجه دست پاچه بودن من میشه، نمیدونم چه مرگم شده.
کارم شده شب و روز گریه کردن و خواستنش از خدا ، نمیدونم چرا خدا جواب دعاهامو نمیده. افسرده شدم ، اشتهام کور شده و چند کیلو وزن کم کردم، حوصله هیچ کاری رو ندارم. یه ساله این جوری شدم. نه میتونم فراموشش کنم ، نه کاری از دستم بر میاد.
بعضی وقتا با خودم میگم کاش من پسر بودم و خیلی راحت حرف دلم رو بهش میزدم ، نهایتش این بود که بهم جواب منفی میداد. وقتی دعا میکنم میگم خدا جونم ناشکری نمیکنم اما اگه پسر بودم ازش خواستگاری میکردم ، اما حالا که منو دختر آفریدی از خودت خواستگاریش میکنم .
شاید دیوونه شدم که چنین چیزی رو به خداوند میگم. اما دعاهام مستجاب نمیشه .دیگه خسته شدم خواهش میکنم بهم بگید چطوری فراموشش کنم؟
مرتبط:
اکثر آقایون همکارم به عنوان کیس ازدواج به من نگاه میکنند
احساسی به شما ندارم، فقط یه همکار هستید
چشم گفتن همکار آقا به همکار خانم، معنی خاصی داره؟
به همکارم علاقمندم ولی غرورم اجازه نمیده بهش فکر کنم
همکارم در محیط اداری سعی داره بیشتر باهام باشه
نزدیک به یک ساله که از همکارم خوشم میاد
من چطور باید رفتار کنم که آویزون محسوب نشم؟
← جذب خواستگار دلخواه (۱۲۵ مطلب مشابه) ← ازدواج با همکار (۲۵ مطلب مشابه)
- ۴۶۷۲ بازدید توسط ۳۵۷۶ نفر
- دوشنبه ۱۱ بهمن ۹۵ - ۲۲:۱۵