با سلام ..
دوستان ، پسر 18 19 ساله یکی از اقوام از دوران نوجوانی خیلی با خانواده اش به خصوص پدر و مادرش درگیر شد و خیلی وابسته دوستانش، دقیقا از این دوران وابستگیش رو به خانواده کم کرد به گونه ای که در حال حاضر یک کلمه با پدر و مادرش حرف نمیزنه ..
شاید بپرسید علتش چیه علتش رو دقیق نمیدونم چون به شدت پسر تو دار و مغرور و خییللللییی لجبازیه .. و اصلا با هیچ کس راجع به مشکلاتش حرف نمیزنه .
به شدت هم کینه ای .. اون شاید بابت رفتارهای که تو بچگی خیلی ناراحتش کرده کینه گرفته البته این ی حدسه .. دوست داره مستقل باشه هر ساعتی میخواد بره بیاد .
و چون پدرش بهش اعتراض میکرد خیلی لجبازی کرد ..مادر پدرش حق ندارن بهش زنگ بزنن بگن کجایی .. البته فقط با خانوده اش اینجوریه با بقیه خیلی خوبه .. الان داره هم سرکار میره هم دانشگاه مشغول تحصیل.. و داره تاجایی که میتونه خودش رو به لحاظ مادی از خانواده اش مستقل میکنه .
پسر بدی نیست اما این حالت لجبازی و اینهمه قهر چند ساله با پدر و مادرش خیلی سوال برانگیزه مادرش برای توجه پاره تنش له له میزنه خیلی هم باهاش صحبت کردن و بعد هر بار صحبت کردن بدتر شده و بیشتر قهر کرده با خانواده اش .
فکر کنید الان خونه شده براش یه خوابگاه میاد میخوره میخوابه میزنه بیرون حتی اگه خونه هم باشه سرش تو گوشیه .. واقعا این وضعیت برای مادرش نگران کننده است .
من از دوستان به خصوص اقایون میخوام راهنمایی کنند ..
واقعا چه چیزی باعث میشه ی پسر انقدر از خانواده اش بیزار بشه ...؟ از صاحب نظران این سایت میخوام خیلی دقیق بهم کمک کنن که از چه طریقی میشه در دل این پسر نفوذ کرد ..؟
من خیلی دلم میخواد به این پسره و خانواده اش کمک کنم مطمئنا با نظرات شما راه حل خوبی پیدا میکنم ..
دوستان ، پسر 18 19 ساله یکی از اقوام از دوران نوجوانی خیلی با خانواده اش به خصوص پدر و مادرش درگیر شد و خیلی وابسته دوستانش، دقیقا از این دوران وابستگیش رو به خانواده کم کرد به گونه ای که در حال حاضر یک کلمه با پدر و مادرش حرف نمیزنه ..
شاید بپرسید علتش چیه علتش رو دقیق نمیدونم چون به شدت پسر تو دار و مغرور و خییللللییی لجبازیه .. و اصلا با هیچ کس راجع به مشکلاتش حرف نمیزنه .
به شدت هم کینه ای .. اون شاید بابت رفتارهای که تو بچگی خیلی ناراحتش کرده کینه گرفته البته این ی حدسه .. دوست داره مستقل باشه هر ساعتی میخواد بره بیاد .
و چون پدرش بهش اعتراض میکرد خیلی لجبازی کرد ..مادر پدرش حق ندارن بهش زنگ بزنن بگن کجایی .. البته فقط با خانوده اش اینجوریه با بقیه خیلی خوبه .. الان داره هم سرکار میره هم دانشگاه مشغول تحصیل.. و داره تاجایی که میتونه خودش رو به لحاظ مادی از خانواده اش مستقل میکنه .
پسر بدی نیست اما این حالت لجبازی و اینهمه قهر چند ساله با پدر و مادرش خیلی سوال برانگیزه مادرش برای توجه پاره تنش له له میزنه خیلی هم باهاش صحبت کردن و بعد هر بار صحبت کردن بدتر شده و بیشتر قهر کرده با خانواده اش .
فکر کنید الان خونه شده براش یه خوابگاه میاد میخوره میخوابه میزنه بیرون حتی اگه خونه هم باشه سرش تو گوشیه .. واقعا این وضعیت برای مادرش نگران کننده است .
من از دوستان به خصوص اقایون میخوام راهنمایی کنند ..
واقعا چه چیزی باعث میشه ی پسر انقدر از خانواده اش بیزار بشه ...؟ از صاحب نظران این سایت میخوام خیلی دقیق بهم کمک کنن که از چه طریقی میشه در دل این پسر نفوذ کرد ..؟
من خیلی دلم میخواد به این پسره و خانواده اش کمک کنم مطمئنا با نظرات شما راه حل خوبی پیدا میکنم ..
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۱۳۴۱ بازدید توسط ۹۸۹ نفر
- سه شنبه ۱۹ آبان ۹۴ - ۲۰:۴۲