سلام
دوستان چطور میشه بدی های افراد رو مثل کینه و دلخوری از ذهن، دل و روح پاک کرد؟ چطور میشه یادآوری اون رفتارها و حرکات بد که آدم رو اذیت میکنه رو از یاد برد ؟
یک دختر دهه شصتی ام. متاسفانه این افراد غریبه نیستند، افراد خانواده ام هستند. خانواده ام زبان تلخی دارن و زود عصبانی میشن و کلا بد اخلاق اند. (مادرم وخواهرم). بی ملاحظه ام هستن حتی جلوی بقیه آدم رو تحقیر میکنن یا مثلا اگر اشتباهی کنی میزنن تو سرت ( سر یک بشقاب که اشتباهی آورده بودم جلو مهمون سکه یک پول شدم ) جلو مردم. با القاب زشت صدا میکنن، اصلا هم حساب سن منو نمیکنن.
تنها روزهایی که آرامش دارم وقتیه که میرم سر کار (اونم پاره وقته) یا وقتی که کلاس و آموزشگاه میرم ... هر چه قدر هم بهشون یادآوری میکنی این حرکات زشته من اذیت میشم موقتی اشتباه شون میپذیرن ولی معذرت خواهی نه ، ماست مالی میکنن میره . به روی خودشون هم نمیارن. هزار تا کمک و جوانمردی آخه به چه درد میخوره وقتی اینقدر زبان شون تلخه و آدم رو شکنجه روحی میکنن با رفتارهاشون .
چند وقتیه زدم به سیم آخر. تحملم تمام شده، مقابل به مثل میکنم که بهشون برمیخوره و قهر میکنن و میگن احترام حالیت نیست ( چون ازشون کوچکترم) منم میرم تو لاک خودم معذرت خواهی نمیکنم تا تنبیه بشن. انگار عادت کرده بودن جواب شون رو ندم و اخترام شون رو نگه دارم. اما دیگه از توان من خارجه .
چه کار کنم هیچ راهی به نظرم نمیرسه که نه مثل اونا بشم نه از این رفتارهاشون آسیب ببینم . با صحبت و یادآوری که نشده. انگار توی ژن شون هست. پدربزرگم هم همین جوری بود و خاله هام.
جایی زندگی میکنم که آخر دنیاست، یک شهر کوچک . مشاور ش کجا بود! این چند وقته که عین خودشون شدم بداخلاق، بد دهن، تهاجمی، عصبی و بی ملاحظه.
من نمیخوام شبیه اونا بشم . چکار کنم. اما دیگه سخته ، تحملم تموم شده. ازدواجم که هیچی. خبری نیست . تنهایی مهاجرت کنم یه جا دیگه امکانش نیست. شرایطی ندارم.
تازه میگم شرایطش پیش بیاد باز از چاله تو چاه نیفتم.. فعلا اینترنتی دو تا کتاب روانشناسی گرفتم در همین موضوع بخونم ولی باز رفتارهای اینا عین پارازیت میاد. وقتی هم که همه چی موقتی آرومه سوابق گذشته و کارهای قبلی شون میاد تو ذهنم و اذیتم.
تجربه ای دارید بگین
ممنون میشم.
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۸۹۰ بازدید توسط ۶۶۶ نفر
- پنجشنبه ۹ اسفند ۹۷ - ۱۶:۰۰