سلام
بذارید ماجرا رو از پدرم شروع کنم ایشون کارش طوریه که اکثر کشور های خارجی رو میره و خیلی دوست و آشنا همه جا داره و چند تا خواستگارای من هم از بین اون ها بودن که وضع مالی خوبی داشتن و البته ایرانی اما چندان مذهبی نبودن و رد شدن ، و اما ماجرای خواستگار اصلی ...
قبلش بذارید یکم از خودم بگم من بر خلاف خانواده م مذهبی هستم یعنی چادری و نماز اکثرا اول وقت و دعا و گاهی نماز شب حالا خدا داند چجور بنده ایم . سنم 20-25 هست و سعی کردم تا میتونم از ترس خدا حق رو نا حق نکنم دختر باهوش و استعداد و اجتماعی و الکی خوش و گاهی زود رنج و از کوره در رو ام و دانشجو علوم آزمایشگاه .
و اما این آقای خوش سلیقه رو تو یکی از سفر های زیارتی پدرم که من باهاشون بودم دیدیم و تقریبا کم همو دیدیم اما برادرم شناخت ده ساله ازش داره و سه سال بزرگتر از من هستن و تفاوت بزرگی که با بقیه خواستگارام داره اینه که ایشون اصلا ایرانی نیست عرب زبانه ، اما با انگلیسی راحت حرف میزدیم و یه خورده زبان همو بلدیم ویژگی مثبتش که منو جذب کرد اینه که خیلی مومن و پاک و ساده ست چون خادم حرمه و میدونم مثل خودم صفره اصلا آکه :)
البته کار آزاد هم داره و درآمدش خوبه ، خونه کوچیکی هم داره دلیل خواستگاریش ازم این بوده که تو اولین دیدار شیفته نجابت و حجاب و سادگیم شده مثلا هههه .
اما گذشته از شوخی من دلیل بهتری داشتم برای اینکه اینو رد نکنم و حداقل راجع بهش تحقیق کنم و حرف بزنیم اینکه میگم شاید خیلی عجیب باشه براتون اما تو یکی از اماکن مقدس یک هو از این همه تنهایی خسته شدم و دلم شکسته بود و منی که چندان به فکر ازدواج نبودم دو رکعت نماز خوندم و فقط از اون امام خواستم هر چه زودتر همسری قسمتم بشه که معرفت خدا و ائمه رو تو قلبم بیشتر کنه .
حال عجیبی بود و درست بعد این ماجرا یک هفته بعد مسافرتمون ایشون درخواستشو مطرح کرد و اون لحظه من قولم تو اون حرم یادم اومد تک تک کلماتشو و اون مذهبی ترین خواستگارم بود فکر کردم خودشه!
از لحاظ منطقی هم که نگاه میکنم دلم نمیخواد یه وقتی برسه که دیر شده و انقدر خواستگار رد کنم و بهتر از اون سراغم نیاد آخه به تازگی یک خواستگار هم بعد ایشون بحثش شد که ده سال اختلاف سنی داشت اما وضع مالی عالی و خونه ش خارج خیلی دووور هههه با اینکه قبلا نامزد هم داشته اما خانواده مو بیشتر جذب کرده تا این عرب زبانه هر چند این اولی داره تمام سعیشو میکنه تا حسن نیتش رو به خانواده م ثابت کنه اما میگن دومی فارسی زبانه بهتره!
بازم خانواده میگن با تحقیق جلو برم و موضع نگرفتن درسته که فرهنگ دو کشور فرق دارن اما اون با فرهنگ ایران موافقه و شاید مشکلات زیاد باشه اما اون میگه با توکل به خدا مشکلاتم آسون میشه.. این وسط درسم کارم خانواده م و .. هست اما من دلم گیر کرده (هههه مثلا خواستم منطقی باشم)
برای همین اومدم اینجا از شما خواهر برادرای محترم راهنمایی منطقی بگیرم . ببینید الان ما تحت نظر خانواده اون و مامان خودم با هم چت میکنیم چون امکانش نیست همدیگه رو ببینیم شاید بشه تصویری هم چت کنیم و نظر من اینه که قبل هر چیزی اگه اختلافات زیاد بودن دیگه زحمتشون ندیم بیان خواستگاری ( هر چند شنیدن و چت کردن کی بود مانند دیدن :( من یه خود درگیری دارم برای این موضوع ) بعدش خدای نکرده جواب منفی و کلی ناراحتی که چرا ما رو مسخره کردین .
میخوام اول به تفاهم برسیم بعد بیان ، اما نمیدونم چطوری با چت میتونم به عمق افکارش پی ببرم تا الان که خیلی آدم خوب و ساده بنظر میاد اما میخوام اگه چیزیو مخفی میکنه متوجه شم .
شما نظراتون رو بذارید من تند تند سر میزنم و جواب میدم .
سپاسگزارم
مرتبط:
تجربه ی عشق به یک فرد خارجی رو داشتید؟
نظر شما در مورد ازدواج با یک افغانستانی
میخوام با یه دختر لبنانی ازدواج کنم
باید ها و نباید های ازدواج با دختری از شرق اروپا
مزایا و معایب ازدواج با یه فرد خارجی
← مسائل خواستگاری (برای دختران) (۱۴۸ مطلب مشابه) ← ازدواج با اتباع خارجی (۱۰ مطلب مشابه)
- ۵۴۴۲ بازدید توسط ۳۹۱۵ نفر
- پنجشنبه ۲ دی ۹۵ - ۲۲:۳۰