سلام میکنم خدمت همه خوانندگان محترم خانواده برتر و تبریک میگم سال نو رو خدمتتون .
نمیدونم حرفم رو براتون از کجا بگم مشکلم رو از کجا براتون توضیح بدم اول خودم رو معرفی میکنم پسری هستم 18,19 ساله تا امروز هر چیزی توی زندگیم خواستم داشتم چه از لحاظ مادی چه معنوی خدا رو شکر میکنم از این نظر .
فرزند بزرگ خانواده هستم یه پدر بسیار خوب زحمت کش دارم که به خاطر من لااقل کاری نبوده که نکنه و همچنین یه مادر با همچنین خوصوصیات الان واقعا حس میکنم خیلی داغونم هیچ دلیل نمیبینم واسه زندگیم با اینکه اینقدر پدر و مادر و خانواده ام رو دوست دارم و اونا هم همین طور و هر کاری پدر و مادر از دستشون بر امده برام کردن و نگذاشتن ارزویی تو دل من بمونه .
ولی من فرزند خوبی براشون نبودم همیشه ناخواسته کارهایی رو میکنم که باعث رنجششون میشم نمیدونم به خدا دست خودم نیست نمیخوام ذره ای اذیت بشن اما خودم همه چی رو خراب میکنم ، دیگه از خودم بدم امده خیلی زود عصبی میشم هیچ کنترلی رو خودم ندارم .
حدود یه سال که کارم فقط شده گریه کردن بی دلیل توی تنهایی توی جمع توی یه مجلس ناخوداگاه اشکام میریزه فقط حس میکنم یه چیزی توی درونم داره اذیتم میکنه دلیلش رو هم نمیدونم حتی نمیدونم اون حس چیه یه دلشوره ناراحت کننده رو فقط درونم حس میکنم از خودم خجالت میکشم که توی این سن روزی دو سه ساعت فقط گریه میکنم .
از خودم بدم میاد نمیدونم چرا اینطور شدم نه کمبودی تو زندگی داشتم نه مشکل عاطفی داشتم تا امروز از همه بیشتر ناراحت پدر و مادرم هستم خیای دوستشون دارم اما همش باعث ناراحتیشون میشم در اون لحظه هیچی نمیفهمم همه چی از کنترلم خارج میشه .
یک دقیقه بعدش از کارم بشدت پشیمون میشم همش باعث عذابشون میشم دیگه نمیخوام زنده بمونم بدم میاد از اینکه برم این حرفا رو به کسی بزنم با خودم میگم من که اینطورم برای کسی سودی ندارم چرا زنده باشم چرا باید زندگی کنم که باعث رنجش دیگران بشم .
توی این یه سال یک روز نشده نشینم و گریه نکنم توی بهترین و شادترین لحظه یهو گریه ام میگیره یهو دلشوره پیدا میکنم میخوام فقط داد بزنم هیچ کس هم نمیفهمه از اطرافیانم چون سعی کردم همیشه توی جمع با تظاهر کردن خودم رو جوری نشون بدمکه کسی چیزی نفهمه احساس میکردم اگه کسی بفهمه من رو ادم ضعیفی توصیف میکنه .
دو روز پیش با کارام اشک پدر و مادرم رو در اوردم دیگه اونجا رسیدم به اون مرز بدبختیم نمیخوام دیکه وجود داشته باشم از خودم متنفرم دارم زندگی رو برای بقیه تلخ میکنم چند وقت پیش با این سایت اشنا شدم گفتم جای خوبیه بتونم حرفم رو بزنم لطفا کمکم کنید من باید چه کار کنم نمیدونم خودم اصلا فکر نمیتونم بکنم شما کمک کنید
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)
- ۱۴۲۶ بازدید توسط ۱۱۱۶ نفر
- چهارشنبه ۲ فروردين ۹۶ - ۲۱:۱۰