سلام من دخترم و 16 سالمه
حقیقتش من یه مشکل تقریبا بزرگ دارم و اونم اینه که از بابام متنفرم. اصلا اون رو می بینم حالم بد می شه و نمی تونم تو صورتش نگاه کنم چون انرژی منفیش میاد سمتم و کاملا حسش می کنم.
از اخلاقش بگم که این آدم اصلا نمی تونه طبیعی یه جا بشینه و هیچی نگه. مدام به این و اون گیر میده و همه رو کوچیک می کنه و بشدت زن ستیزه و به همه هم سوءظن داره و فکر می کنه همه بر علیهش دارن نقشه می کشند.
خیلی بد دل و منفی نگر و زبونش نحسه. در کل آدم بشدت حال بهم زنی هست. و تازه جالب این جاست که مثلا مذهبی و نماز خون هم هست!!! واسه همین من کلا از دین و اسلام و ... زده شدم و با خودم می گم این آدم که یک نمازش هم تا حالا قضا نشده پس چرا اینجوریه!!! و هیچ اثری روش نذاشته. و ادعاش هم می شه و فکر می کنه خیلی آدم خوبیه و جاش وسط بهشته! ببخشید ولی حالم از این آدم روانی بهم می خوره اصلا آدم پیشش می نشیند اعصابش بهم می ریزه از بس که انرژیش منفیه و حرف های چرت و پرت می زنه و می خواد همه رو کوچیک کنه از بس که خودش حقیره!
شاید فکر کنید من دعوایی چیزی باهاش کردم که این جوری می گم ولی اصلا چنین چیزی نیست و من خیلی وقته که از این آدم متنفرم و آرزوی مرگش رو دارم. یعنی هر وقت که می ره بیرون آرزو می کنم تصادفی چیزی کنه و دیگه نبینمش هیچ وقت.
نمی دونم چه کار کنم که رو اعصابم نباشه نمی تونم اصلا تحملش کنم و باهاش تو یه خونه زندگی کنم خیلی زیاد انرژی منفی داره و کاملا حس می شه نمی دونم دیگه باید چه کار کنم که روم تاثیر نذاره
(و اینکه لطفا کسانی که طعم پدر بد داشتن رو نچشیدید نیاید حرف های روشنفکرانه بزنید که کار و خراب تر می کنید)
مرسی
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← روابط با پدر (۲۶ مطلب مشابه)
- ۱۷۵۷ بازدید توسط ۱۰۳۲ نفر
- دوشنبه ۲۰ شهریور ۰۲ - ۱۳:۰۵