سلام
الآن که دارم این متن رو مینویسم چشمم پر اشکه و گلوم پر از بغض، دیگه بریدم از زندگیم، بریدم از بی پولی و نداری، تا کی بشینم دعا کنم التماس کنم ضجه بزنم، الآن که همه چی داره مجازی پیش میره. درس خوندنم ک مجازیه، یه گوشی خراب داشتم به زور باهاش دو ترم درس خوندم.
که همون پارسال خراب شد. دار و ندارم گذاشتم به زور با چهار و خورده ای یه گوشی خریدم..ترم قبل رو باهاش گذروندم الآن خراب شده و درست بشو نیست. مدرکم ندارم که برم سر کار هنوز درسم تموم نشده..شرایط کار کردنم ندارم اصلاً کاری گیرم نمیاد، با حقوق کارگری بابام که دو تومنه ماهی چه کار میشه کرد؟ به زور خرج خورد و خوراک بشه..
الآن بگین خدا بزرگه
ولی پس کو؟ مگه نمی بینه منو؟، از کجا پول بیارم برای خریدن گوشی و ادامه تحصیل؟ باز پاکدامنی پیشه کنم بگم نه خدا بلا سرم نازل می کنه. مگه بالاتر از نداری هم دردی هست؟ الآن من چه غلطی بکنم؟ کاش حداقل جونم رو میگرفت این قدر درد بی پولی و نداری نمیکشیدم. می دونم این حرف رو بزنم فقط سرزنش میشم.
ولی به سرم زده تن فروشی کنم. تا الآن دست یه مرد غریبه بهم نخورده ولی چه کار کنم؟ از کجا بیارم. حداقل خرج یه گوشی در میاد، این همه نشستم گفتم خدا کمک می کنه هر روز بدبختتر شدم، من که آب از سرم گذشته تو لجنم فرو برم، چه فرقی می کنه.
هیچ راهی جز این نمونده با اینکه اصلاً از این جنس نیستم و بغضم داره خفم می کنه ولی دیگه مهم نیست. الآن از کسی گوشی قرض کردم که اینها رو بگم و شاید خالی بشم.
← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۱۱۷۱ بازدید توسط ۸۹۸ نفر
- دوشنبه ۱۵ شهریور ۰۰ - ۲۱:۰۴