مایلم یه صحفه باز کنیم و مجردها از تجربیاتی که این همه سال آموختن صحبت کنیم.
شرایط ما جوانان ها طوری شده که عدهای از ما به سختی می تونیم ازدواج کنیم بلاخره این شرایط بد اقتصادی یه سری پرتی هم داره همیشه می گم ممکن منم جزء این پرتی باشم و دیگرانی هم شرایط منو داشته باشند.
خسته م از اینکه تا بحث افزایش سن و ازدواج نکردن شده همگی ما نالیدیم، خسته م از مسیری که گذر کردم تا بلکه اتفاقی رخ بده، تا کی امید و وعده قراره به خودمون بدیم؟
دلم می خواد از این مرحله گذر کنم و به اوج بی نیازی برسم، بحث کم کاری و توکل و تلاش بیشتر هم نکنیم چون خیلی هامون رفتیم و به هر دری زدیم و نشده خواه ناخواه بخشی از جامعه مجبوره تجرد رو انتخاب کنه.
چرا ما راهکار ندادیم به این بخش و همیشه حس ناکافی بودن تزریق کردیم، چرا فقط کسانی تریبون داشتن که سعادتمند شدن، ممکنه من این اقبال و بخت همراهم نباشه، چرا هیچکس یادم نداد چه طوری آروم بگیرم تو این شرایط؟
برای همه نسخه نوشتیم درمان دردهات ازدواجه، اگر شدنی نباشه چطور؟ اگر ما هزار بار تلاش کردیم و نشده با حس بی لیاقتی و بی دست و پا بودن مون چه کنیم؟
کاش ما هم مجرد سن بالا خوشحال و راضی زیاد داشتیم ولی نداریم چون ماراتون طوری چیده شده که فقط ازدواج جوابه.
خسته م قدر هزار سال، خسته م خدایا، صدایی ما خیلی وقته شنیده نشده همه گفتن صبر، تحمل حل می شه امّا ...
← ازدواج و مسائل پسران حدود ۳۰ سال (۴۲ مطلب مشابه) ← درد دل های پسران (۹۷ مطلب مشابه) ← درد دل های مردان (۳ مطلب مشابه)
- ۴۷۴۰ بازدید توسط ۳۸۳۶ نفر
- پنجشنبه ۱۲ مرداد ۰۲ - ۱۴:۲۰