سلام
بنده دختری هستم 25 ساله، از ویژگیهای خودم بخوام بگم همیشه از نفرات برتر مدرسه بودم و کنکور هم با رتبه خوب قبول شدم و الآن هم در مقطع ارشد تحصیل میکنم و همزمان مشغول به کار هستم، به گفته اطرافیان چهره خوبی دارم و با وجود ظاهر امروزی پایبند اعتقادات مذهبی هستم و در عین حفظ حیا، شیطنت هم دارم همچنین از خانواده پرجمعیت و با وضع مالی متوسط هستم؛ پدر و مادرم سواد آنچنانی ندارند امّا تموم سعی خودشون رو جهت تربیت بچه هاشون کردند و خواهر و برادرهایم همه تحصیل کرده هستند.
مشکل بنده این هست که به تازگی جذب یکی از اساتیدم شدم که ایشون هم مجرد هستند و با وجود خوشرویی ایشون حس میکنم امکان نداره که ایشون هم جذب من بشن چون قطعاً خیلی بهتر از من برای ایشون هست ضمن اینکه اگه میخواستن با دانشجوهاشون ازدواج کنن فرصتهای زیادی داشتن همون طور که می دونم از جانب دخترها پیشنهاداتی هم دریافت می کنن امّا نپذیرفتن. ایشون شخصیت متدینی دارن و با همه دانشجو ها با اخلاق خوب برخورد می کنن با اینکه شوخیهایی با من داشتن امّا حس نمیکنم که این رفتار مختص بنده باشه.
با اینکه خیلی احساساتم درگیر این مساله هست امّا می دونم که هم کفو نیستیم و ایشون از من سرتر هستن حالا نمی دونم چطور فراموششون کنم ضمن اینکه نمی تونم برخوردم رو باهاشون کم کنم چون در مقطع ارشد تعداد کم هست و مجبور به تعامل در کلاس هستم. لطفاً بنده رو راهنمایی کنید این مساله ذهن بنده رو حسابی مشغول کرده. حس میکنم لیاقت دوست داشته شدن رو ندارم و به اصطلاح لقمه بزرگتر از دهنم بر می دارم. حتی پرسیدن این سوال برای من خیلی سخت بود و شدیداً دلم می خواست که به جای اون بپرسم برای جذب ایشون چه کار کنم امّا می دونم منطقی نیست....
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۵۸۱ بازدید توسط ۱۹۱۷ نفر
- پنجشنبه ۲۸ مهر ۰۱ - ۱۹:۳۸