سلام
سوالی که پرسیدم شاید به نظر طنز بیاد امّا واقعاً درگیرم کرده و درپی راه چاره ام و از شما هم می خوام که لطفا خواهرانه/برادرانه راهنماییم کنید و نظرات خوب تون رو دریغ نکنید و همچنین بعضی هاتون هم لطفااا علیه من جبهه نگیرید که این چه سوالی بود.
خببب، راستش بابام یه دوستی داره که چند سالی ازمن بزرگتره و اگه اشتباه نکنم 28 یا 29 سالشه،بنا بر تعاریف پدرم، پسر صاف و ساده و خوبیه و برخلاف بعضی از پسرهای این دوره زمونه پسر سربه راهیه و شرایط زندگیشم نسبت به بقیه خوبتره.منم عکسش رو دیدم، از نظر ظاهر هم فیس ساده ای داره و آنچنان برد پیت هم نیست که بگم به خاطر ظاهرشه نه...
بلکه ویژگی های اخلاقی که بابام ازش گفته بیشتر تحت تاثیرم قرار داده. امّا مشکلی که این وسط وجود اینه که ایشون اصلا تمیدونه منی وجود دارم و اصلا روحشم خبردار نیست از وجود من چه برسه به دیدن من ، باهمه یه این حرف ها فکر هم نمی کنم کسی تو زندگیش باشه اینکه گفتم ازش خوشم اومده هم ابدا بدین معنی نیست که دوستدارشم و این ها...بلکه منظورم اینه که مشتاقم بیشتر با هم آشنا بشیم؛ تو این دوره زمونه که پسرهای خوب کمن یا حداقل اینجاها سخت پیدا میشن.
وقتی که یه پسر خوب تو مسیر دوستی با بابام اومده نمی دونم چرا هیچ حرکتی نمی کنه خب یه کاری بکنه دیگه،وضعیت جامعه رو هم که می دونه و بااینکه پدر ماشاا.. سخنور خطیری هم هست امّا باز هیچ وقت هیچ پالس مثبتی در این زمینه نفرستاده به ایشون، من میگم حداقل یه بار یه کاری کنه زمینه آشنایی ما رو فراهم کنه مثلا یه افطار دعوتش کنه خونه مون یا یه راه دیگه. امّا واقعاً نمی فهمم چرا و نمی دونم چه جوری پدر رو متوجه این موضوع کنم. یه بار قصدداشتم به مادرم بگم امّا ترسیدم. والا چندین تن از دوستا و آشناهام هم پدرو مادرشون واسطه ازدواج شدن،نمی دونم واقعاً بعضی پدر مادرها من جمله والدین من چرا این جوری شدن؟آخه غروز کاذب برای چی؟فقط ازترس حرف مردم و اون پسره؟!یا عیب گذاشتن رو من که دخترتون مشکل داره که پیشنهاد دادین؟! واقعاً که بهانه های مضحکین!
آفرین به اون پدر مادرهای زرنگی که خوب خوبا رو برای پسر دختراشون بردن :)) من اگه خدا بخواد یه روزی مادر بشم و یه پسر خوب ببینم حداقل کم زمینه ی آشنایی و دیدارشون رو فراهم می کردم حالا خوش شون اومد که فبها اگه نیومدم که نیومد . یادمه چندسال پیش یکی از دوستان نه چندان صمیمی مادرم،من و مادر رو تو خیابون دید و رو به مادر گفت: دختر به این دسته گلی داشتی و بما نگفته بودی و مادرم که کلا حواسشون یه جا دیگه بود کلا ماجرا رو به یه جا دیگه ربط دادن و سریع فیصله دادن :|| ببخشید واقعاً دلم پره ! خیلی حرف زدم،واقعاً حرف هایی که من زدم نادرست بود به نظرتون ؟!از چه نظر؟ :/.حالا از شما دوستان می خوام که بهم پیشنهاد بدید و راهتماییم کنید که چه جوری به پدر بفهمونم چنین موقعیت هایی رو از دست نده و یه بار یه زمینه آشنایی باایشون رو فراهم کنه . خیلی ممنون از دوستان خوبی که همفکری می کنن و راه حل های خوبشون رو ارائه میدن .
در پناه حق و التماس دعای فراوان
پیشنهاد:
برقراری ارتباط با واسطه های ازدواج در سراسر کشور
معرفی موسسه یا واسطه ازدواج در اصفهان
کجا باید دنبال واسطه ازدواج باشم که دختر مذهبی بهم معرفی کنه؟
بحث در مورد کانال های واسطه در ازدواج دائم
ازدواج با واسطه گری نهاد رهبری دانشگاه
بحث در مورد واسطه گری برای ازدواج
برای ازدواج می خوام از واسطه کمک بگیرم
یه ایده دارم برای واسطه گری ازدواج دانشجویی
فرهنگ سازی در مورد بحث واسطه گری
← ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه)
- ۴۳۳۱ بازدید توسط ۳۲۹۴ نفر
- سه شنبه ۷ ارديبهشت ۰۰ - ۰۰:۰۳