من پسری حدوداً سی ساله هستم و در این یکی دو سال اخیر خیلی تقلا کردم برای ازدواج نشد که نشد از دختر مذهبی گرفته تا غیر مذهبی هیچ جوره نشد، من به این نتیجه رسیدم که شاید باید فعلاً دست نگه دارم.

الآن شاید بگید خودت رو محدود نکن و نگو تا دو سال اصلاً یهو دیدی این وسط یکی پیدا شد دختر خوبی بود و موقعیت رو از دست نده و ...

اول اینکه دیگه خیلی امیدوار نیستم که دختر خوب و این ها نمی گم دختر خوب نیست بلکه یکسری توقعات در سطح جامعه وجود داره فکر کنم تا دو سال دیگه توازن بهتری بوجود میاد و رفته رفته کمی فشار از این همه فشاری که بر دوش پسر هم کم بشه.

به هر حال خانم ها خیلی دیدم که میگن شما پسرها که راحتید می تونید یکی رو پیدا کنید این نشد یکی دیگه ولی به این سادگیا نیست شما هر پسری بهتون هر جایی درخواست بده فکر می کنید براش فرقی نمی کنه هر کسی رو می بینم درخواست میده این اولین چیزیه که به ذهن هر دختری میاد.

خب طبیعت قضیه هم همینه و مشکلی نداره ولی در واقعیت اینجوری نیستش یه پسر از بین هزاران دختری که می بینه از یکی خوشش میاد و وقتی از یکی خوشش اومد تمام توجه اش معطوف به اون یک شخص می شه (تا زمانی که جواب نه نشنیده). اگه جواب بله بشنوه که ادامه پیدا می‌کنه اگه نه بشنوه دیگه سریعاً و برای برخی دیرتر فراموش می شه و اونوقته که چشمش به روی آدم های جدید باز می شه.

در هر صورت برای یک پسر خیلی سخته جواب نه شنیدن خیلی پسرها از ترس جواب نه نشنیدن و خرد نشدن غرورشون و... کلی با خودشون کلنجار میرن تا برن پیشنهاد بدن نمونه اش در همین وبلاگ این همه پسر که میگن علاقه مند شدیم می‌ترسیم بگیم و... به هر حال نه شنیدن برای یک پسر راحت نیست پسر هم موجود بی عار و بی عاطفه نیست.

من هم دیگه انقدر نه شنیدم که واقعاً دیگه به خودم گرفتم و دلگیر شدم به همین خاطر دیگه می‌خوام تمرکزم رو فقط روی خودم و تفریح و کار و پول خودم بذارم بدون اینکه فکر کنم کمبودی هست و دختر و همسری باید باشه هر چند شدیداً نیازشو احساس می کنم ولی می‌خوام از تنهاییم لذت ببرم دست کم سعی می کنم که بهترین استفاده رو ببرم هر چند دیگه فکر میکردم سن ازدواجم چند سال گذشته و الآن دیگه فرصت نیست و به اندازه کافی از تنهایی استفاده کردم و تنها بودم و نیاز به همدم احساس میکردم ولی دیگه انقدر نه شنیدم که این بار می‌خوام پا روی دلم بذارم البته خیلی ها هم نه نمی گفتن ولی چون فقط اهل دوستی بودن و برای دوستی رضایت داشتن خب من اینجوری نمی‌خواستم من ازدواج می خواستم که نمی پذیرفتن اینها.

به هر حال تصمیم گرفتم که ذهنم رو از این موارد خالی کنم و حتی وقتی دختران دلخواهم رو در جامعه محل کار یا هر جایی دیدم که دلم براشون لرزید، امّا سعی می کنم کلاً فکرم رو ازش بردارم و منحرف کنم و بر روی عهدی که بستم که تا دو سال اصلاً دیگه به این موارد فکر نکنم، پایبند بمونم

یعنی حتی اگر متوجه چراغ سبز دختر هم بشم مغرورانه و بیخیال رفتار می کنم چون واقعاً دیگه می‌خوام به خودم تلقین بکنم که دو سه سال دیگه نیاز به هیچ کی ندارم تا اون موقع و هر کی رو دیدم میگم اینک یکی مثل بقیه چون واقعاً همینطوره توی بحث ازدواج که برسه همه همون توقعات زیاد رو دارن البته خیلی ها منظورمه نه همه ولی کلاً وقتی فرهنگ غلطه و عرف غبطه دیگه فقیر و پولدار و مذهبی و غیرمذهبی نمی‌شناسه مشکل فرهنگی و مشکل چیز دیگره

به نظر من فقر فرهنگی الآن مشکل بزرگتریه از مشکلات اقتصادی چون درک طرفین وجود نداره و زن و مرد و دختر و پسر عوض اینکه هر روز نسبت به هم مهربان‌تر بشن با موج های مختلفی که وجود داره میبینیم که توی اینستاگرام و... فقط دارن با هم می جنگند و هیچ گونه مهر و محبت و خواست و علاقه ای مثل قبل نیست و قدیم ها دختر و پسر واقعاً هم رو میخواستن و چندان به حقوق شون اعتراض نداشتن الآن کلاً هم پسرها هم دخترها همه با هم درگیر و نسبت هم خشمگینن و رسانه و تزریق فرهنگ غلط و جوسازی های مختلف هم در این امر موثره.

به هر حال یکی از دلایلی که می‌خوام چند سال صبر کنم همینه بلاخره تغییرات زیادی در تمامی سطوح تا اون موقع به وجود میاد.

هم من قویتر و پولدار تر میشم و هم اینکه این نه هایی که شنیدم رو فراموش کنم و کمی دوباره احساس لیاقت و غرور برای خودم بسازم و بعد ان شاء الله بعد از چند سال.

درسته که داشتم دیوانه میشدم و خسته بودم از بی همدمی و... ولی من می تونم و می‌خوام به جنس مخالف بها ندم تا چند سال دیگه فقط و فقط روی خودم سرمایه گذاری می کنم و اون موقع اگه یکی پیدا کردم که واقعاً همه چی تمام بود، بعداً ازدواج می کنم


مرتبط با عدم تمایل به ازدواج در پسران:

چرا بعضی از پسرانی که شرایط خوبی دارند ازدواج نمی کنند؟

آیا واقعا با بالا رفتن سن حس نیاز به ازدواج مردان کم میشود؟

سوال از مجرد هایی که قصد ازدواج ندارند

چرا بعضی از پسران ازدواج نمی کنند؟

پسرهایی میشناسم که همه چی دارن ولی میلی به ازدواج ندارن

چرا یه پسر 28 ساله با وجود داشتن شرایط ، ازدواج نمی کنه ؟

چرا یک پسر باید ازدواج کند؟

دلایل عدم ازدواج علی رغم داشتن شرایط

چرا اقدام برای ازدواج ، این روزها کم رنگ شده؟

دلیلی نمی بینم که بخوام زن بگیرم

برای چی باید ازدواج کنم؟

رسیدن به مرحله بی تفاوفتی نسبت به ازدواج

حالا که تا حدودی شرایطم جور شده از ازدواج زده شدم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
عدم تمایل به ازدواج در پسران (۱۹ مطلب مشابه)